شین میم شین
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
در مدح سعد بن
ابی بکر بن سعد
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان
سعدی»، ص ۸ ـ ۱۰)
چه حاجت، که نه (۹)
کرسی آسمان
نهی زیر پای قزل
ارسلان
مگو:
«پای عزت بر افلاک، نه (بگذار)»
بگو:
«روی اخلاص بر
خاک، نه!»
معنی تحت
اللفظی:
برای چی
نه سکوی فلاک را
زیر پای قزل ارسلان می گذاری.
به عوض دعوت به
نهادن پای عظمت بر افلاک،
به
نهادن روی اخلاص
بر خاک دعوت کن.
۲
مگو:
«پای عزت بر افلاک، نه (بگذار)»
بگو:
«روی اخلاص بر
خاک، نه!»
سعدی در این بیت شعر،
شعر ظهیر فاریابی را به لجن می کشد.
ظهیر هرگز چنین ادعایی در شعرش نداشته است،
ولی سعدی باید به نحوی از انحاء زهرش را بریزد و
روان برانگیخته اش را آرامش بخشد.
به نظر سعدی
باید به پادشاه گفت که روی اخلاص بر خاک نهد و
خود را مؤمن واقعی جا بزند و توده مولد و زحمتکش را خر کند.
فئودالیسم
بدون مذهب،
هیچ دلیلی برای حقانیت خود نخواهد داشت.
عمر این سیستم جانسخت قرن ها ست
که
به
آخر
رسیده
و
به زور تئوری تریاک،
به زور تئولوژی
زنده نگه داشته می شود.
فئودالیسم آنچنان پوسیده
که
نه تنها توسعه نیروهای مولده جامعه را ترمز می
کند، بلکه حتی تخریب می کند و به عقب می راند.
۳
به درگاه فرمانده ذوالجلال
چو درویش، پیش توانگر، بنال!
معنی تحت اللفظی:
به
پادشاه بگو:
«بسان درویشی که پیش توانگر
تضرع می کند،
در درگاه خدا تضرع کن.»
سعدی
در این بیت شعر،
به طور غیرمستقیم
به
پادشاه
رهنمود می دهد،
که
برای
عوامفریبی،
همان دیالک تیکی را با خدا بر قرار کند
که
توده مولد و زحمتکش (درویش)
با او و اشراف بنده دار، فئودال و دربار
برقرار کرده است:
ابراز عجز و خواری و زاری.
۴
که پروردگارا، توانگر توئی
توانا و درویش پرور توئی
معنی تحت اللفظی:
به
پادشاه بگو:
ضمن تضرع بگوید:
«خدایا تو توانگری و من
درویشم.
تو توانایی و درویش پروری»
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک حاکم و محکوم جامعه فئودالی ـ بنده داری
را
به شکل دیالک تیک
توانگر و درویش بسط و تعمیم می دهد،
بعد
در آیینه زلال آسمان منعکس می کند
و
از
انعکاس
آسمانی ـ انتزاعی آن
دیالک تیک خدا و پادشاه
را
می سازد
و
به
خدا
همان صفت دروغینی
را
نسبت می دهد که هزاران بار به پادشاه نسبت داده
است:
درویش پروری!
۵
مفهوم «درویش پرور»
یکی
از
ارتجاعی ترین و تهوع آورترین مفاهیم در تئوری اجتماعی سعدی و حافظ است.
وسایل تولید انسان ها
را
از دست شان می گیرند،
به عنوان بنده و رعیت و نوکر و غلام و
کلفت و کنیز
تحت استثمار و ستم قرار می دهند
و
به
هنگام پیری «آزاد» می کنند،
تا
برای زنده ماندن به دریوزگی بپردازند،
آنگاه
با
کبر و نخوت
پس مانده غذای شان را جلویش می اندازند
و
خود
را
درویش پرور
جا می زنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر