۱۴۰۱ تیر ۱۳, دوشنبه

درنگی در جهان بینی خدامراد فولادی (۱۰)

  Schlank durch Gedanken e1478769570488

 
میم حجری

ایده باوری نمرده است، زنده است ایده باوری!

(اسفند ۱۳۸۷

خدامراد فولادی

 
واکنشی بر مقاله محمد علی اصفهانی 

تحت عنوان «انقلاب نمرده است، زنده است انقلاب!»


به عبارتی، 

هیچ ایدهای نیست که بیرون از (ماورای) فعالیت تولیدی و اجتماعی  انسان، 

هستی داشته باشد.

به همین جهت ایده همپایِ فعالیتِ تولیدی و تکامل مغز از اشکالِ ساده (ساده انگاری) به اشکالِ پیچیده ( پیچیده نگری) تکامل می‌یابد.

 

رابطه ‌ی پیشینی – پسینیِ واقعیت و ایده، و نقشِ کار (هستیِ کنش ورانه ‌ی اجتماعی) در پیدایی و عینیت یابیِ ایده (آگاهی هدف دار اجتماعی) را در این بیان علمی و بی‌نظیر مارکس می‌توان به خوبی دریافت:

«اگر درست است، که تولید از نظر خارجی [عینی] موضوعِ مصرف را پدید می آورد، به همان اندازه بدیهی است که مصرف موضوع تولید را به طورِ ذهنی (ایده ای) هم چون یک تصور درونی، یک نیاز، یک انگیزه، یک غایت فراهم می آورد.

مصرف موضوعِ تولید را در حالتِ ذهنی (ایده ای) پدید می آورد.

[موضوع تولید پیش از آن که تحقق یابد، در مغز به حالت ایده پدید می آید].» 

(پیشگفتار بر: تشریک مساعی بر انتقاد سیاسی).

 

این بیانِ عالی تقدمِ واقعیت بر ایده، شاملِ ایده ی اختراعات هم می شود.

 

وابستگیِ ایده به شرایطِ مادیِ پدید آورنده ‌اش و محدود بودنِ آن در چارچوبِ شرایطِ عینیِ مشخص را در دوران های مختلفِ اقتصادی-اجتماعی، و جامعه های همزمان اما متفاوت در درجه‌ ی پیش رفتِ تکنیکی- فرهنگی، و حتا در افرادِ یک جامعه به خوبی می توان مشاهده نمود.

 

ایده در هر شکلِ آن، تابعِ مقتضیاتِ هستیِ انسان و در خدمتِ حیاتِ نوعی و طبقاتیِ او ست.

ایده به بیانی، نتیجه ‌ی سوخت و ساز و بده ـ بستانِ مغزِ اندیشه ورز چه به صورت اجتماعی، چه فردی با جهانِ پیرامون است.

 

و در هر دو حالت برآمدِ پیوندهای اجتماعیِ انسان است.

تفاوتِ ایده ها – در بُعدِ جامعه شناختی- که غالباً در نگرش‌ها و برداشت‌ های اساسی، به ویژه در فلسفه و تئوری شناخت به تضاد هم می انجامد، بیانگرِ وابستگیِ ایده به و تبعیتِ آن از مقتضیاتِ هستیِ طبقاتِ مختلف می باشد.

ایده ارتباطِ تنگاتنگ با زبان – به ویژه زبانِ نوشتاری- دارد.

بدون زبان (- یکی از تفاوت های عمده‌ی انسان با حیوان-) ایده هستی و معنا نمی‌یابد.

و می دانیم که زبان خود موجودیتِ تاریخی دارد و پیش از انسان و جدا از انسان نبوده، و انسان زبان را مطابقِ نیازهای تاریخی و مادی خود آفریده است.

 

کلیه‌ ی داده ‌های علمی (زیست شناختی، فیزیولوژیک، رفتار شناختی انسان شناختی) تایید کننده این حقیقت است که ایده ویژه ‌ی انسان، قائم به ماده – و نه قائم به ذات – یعنی قائم به کارکرد مغز است.

و بر عکس، هیچ نظریه‌ی علمی دلالت بر تقدمِ ایده بر واقعیت و اشکال متنوع جهان مادی  و بدتر از آن دلالت بر وابستگیِ جهان به ایده ندارد.

ایده باوری، یا باور به پیشایندیِ موضوعِ تکامل بر تکامل، و یا  تقدم ایده بر ماده – چیزی جز سر و ته گرفتنِ کتابِ بی‌ابتدا و انتهای جهان و تظاهر به خواندنِ آن توسطِ شخصِ مدعیِ دانش نیست، اگر نخواهیم توصیف مارکس را از وارونه سریِ هگلی تکرار کنیم.

 

آری ایده باوری هنوز زنده است و در نُه تویِ پنهان آشکار بانک ها و آکادمی‌ها مدام باز تولید می‌گردد.

زیرا سود سرمایه ایجاب می‌کند که جهان هم چنان برای استثمار شوندگان وارونه توصیف گردد.

 

پایان

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر