ویلی زیته
(۱۹۲۱ ـ ۲۰۱۳)
نقاش پرولتاریا
وزیر هنر در جمهوری آلمان دموکراتیک
میم حجری
۱۲۰
دیگر گذشت آن دوره که کسی بتواند احساس تنهایی بکند.
تنهایی دیری است که جزو محالات شده است.
همه بدون استثناء همبا هستند.
آدم ها
اما
علیرغم همبایی بی واسطه و با واسطه
خالی و توخالی شده اند.
نقاشی های رضا اولیا
تجسم رئالیستی این توخالیت افراد اند.
۱۲۱
عجیب است که حافظ نگفته:
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ دردی نیست، کان را نیست درمان
غم مخور
۱۲۲
واژه
ها هر کدام دارای معانی ی متفاوت و مشخصی هستند، که از پیوند زنجیره مانند
شان جملات ساخته می شوند که آدمی توسط آنها مقاصد، امیال، عواطف و دیدگاه
های خویش را در روند روزمرگی یا به نگارش در می آورد و یا به صورت صوتی
بیان می نماید.
همواره تلاش می شود با گزینش مناسب ترین کلمات مفاهیمی
را که در ذهنیت خویش در برخورد با هر پدیده ای ذخیره نموده ایم توصیف،
توجیه و یا قضاوت کرده و در نهایت مستقل از راستی و یا نا راستی ارزیابی
مان حکم صادر نمائیم.
واژه ها خواه در قالب نوشتاری و خواه در شکل تکلمی
نه تنها نمودار شناخت و آگاهی کلی و یا نسبی ما از حقیقت اشیا، انسان و هر
آنچه پیرامون ما در جریان است می باشند، بلکه گاه روان مخاطب مان را به
شهد شیرین آنها می نوازیم و دگر باره جانش را به تلخی ی زهرشان می آزاریم،
که در هر حالت به تصور آنکه حقیقت را در جیب خود جای داده ایم، به شادی و
غرور چهره را به لبخندی می آرائیم.
ع. کرم زاده
شاملو هم همین تصور باطل را از واژه (کلمه) داشته است.
شاملو
کلام عیسی مسیح را از انجیل
تحت اللفظی فهمیده است و به اسم خود قالب کرده است:
نخست کلمه بود
و
کلمه خدا بود
و
خدا
کلمه بود.
منظور عیسی مسیح
از کلمه
نه
کلمه
بلکه لوگوس (روح) بوده است.
کلمات (واژه ها) فرم روح اند.
قالب و قابلمه اند.
محتوای این فرم
مفهوم است.
مفاهیم جزو ارواحند.
دیالک تیک ماده و روح به شکل دیالک تیک کلمه و مفهوم بسط می یابد.
جمله
هم
فرم
است
و
قالب است و قابلمه است.
محتوای جمله حکم است و فکر است و قضاوت است.
دیالک تیک ماده و روح به شکل دیالک تیک جمله و حکم (فکر) بسط می یابد.
۱۲۳
عجب خواننده ای
که
چرچیل و روزولت و استالین
را
یعنی سران و نمایندگان جبهه ضد فاشیستی جهانی
را
به عنوان گرگ ها
به خلایق قالب کرده است.
یعنی
هیتلر و موسولینی و خونخواران ژاپن
را
گوسفند و مظلوم جا زده است.
عجب خواننده با شعوری جمکران دارد
۱۲۴
دلیل بقای اسلام بی دقتی ماها ست.
حریف
نه.
بقای چندین هزار ساله ادیان
اولا
به دلیل نیاز بشر به ادیان است و نه به دلیل بی دقتی.
آدم
فقط با نان زنده نیست.
آدم
ضمنا
با جان زنده است.
منظور از جان
همان منظور فردوسی است:
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد
جان = روح = شعور
ادیان فرم هایی از شعورند.
دین = روح جامعه بی روح
مارکس
اگر
جامعه
روحمند
شود
فاتحه ای بر ادیان خوانده می شود.
در ان صورت دیگر کسی نیازی به ادیان نخواهد داشت
و
روحانیت
خانه خراب خواهد گشت و دنبال حرفه دیگری خواهد گشت.
دشواری قضیه همین جا ست.
جامعه به شرطی روحمند خواهد گشت
که
تعریف مفاهیم را و فوت و فن تفکر مفهومی را بیاموزد.
ما ۲۰ سال است که مفاهیم را ترجمه و منتشر می کنیم
و
فوت و فن تفکر مفهومی را تمرین.
فقط اجنه می خوانند
آدمیان دنبال عکس می گردند
۱۲۵
جایی که تنها کارفرما دولت است ،
مخالفت به معنای مرگ از گرسنگی تدریجی است.
این اصل قدیمی که کسی که کار نمی کند ، گرسنه خواهد ماند ،
با اصل جدیدی جایگزین شده است
که کسی که اطاعت نمی کند ، گرسنه خواهد ماند.
به نقل از کتاب راه بردگی
نویسنده خرافه مرگ از گرسنگی
شیاد است.
چرا و به چه دلیل؟
دولت
چیست؟
۱۲۶
شما هم نباید مغز مریضتونو همه جا نشون بدین
فاطمه
ماهرویان باید مغزهای مریض را
انفرند کنند
تا
مواعظ شان را نبینند و نخوانند و دم نزنند.
۱۲۷
گفتمش روزی خیالش
از دلم بیرون کنم
دل بگفت:
او با من است
من با خیالش
میروم .
راحم تبریزی
این بیت شعر
دست انداز دارد.
برای هموارسازی اش
گفت را باید گف
و
است را باید اس
خواند.
ضمنا
دل
قبل از تشکیل خیال
از دست می رود
و
نه
پس از تشکیل خیال.
تخیل
برای احیای سیمای معشوق در پرده خاطر است
اگر راحم از عشق خبر داشت
از این قضیه بی خبر نبود
۱۲۸
وقتی که گاه رفتن برسد
یک شاخه شکوفه ی نارنج
و یک گلدان ریحان
با خویش خواهم بُرد
تا
عطرشان مست کُند
جهان پس از مرگ ام را
نسرین
ویرایش:
مرگم
مرگ ام
معنی دیگری دارد.
جهان دیگری
پس از مرگ
وجود ندارد.
بهتر است که به زندگی بیندیشیم و نه به مرگ.
چرا؟
برای اینکه
زندگی زیبا ست
ای زیبا پسند
زنده اندیشان
به زیبایی رسند
۱۲۹
بدون تئوری انقلابی و حزب پرولتری
عمل انقلابی محال است.
تئوری انقلابی را ما ۲۰ سال است که شب و روز ترجمه و منتشر و تمرین می کنیم.
حزب انقلابی هم پس از چذب تئوری توسط طبقه کارگر
تشکیل پذیر است
۱۳۰
این تنبلی، بی توجهی، شلختگی، بی نظمی، این گرایش به جایگزین کردن بحث به جای عمل،
حرف به جای کار،
این تمایل به پرداختن به همه چیز بدون اینکه هیچ کدام را تمام کنی،
وجه مشخصه ی 'تحصیل کردگان' است.
نه از آن رو که طبیعتی پلید دارند، و یا بدخواه هستند،
بلکه به خاطر عادت هایی که در زندگی دارند،
به خاطر شرایط کارشان،
به خاطر کاهلی و جدایی غیرعادی بین کار فکری و کار جسمی، و غیره.
لنین
این بریده های انتزاعی و کلی از آثار لنین و آن و این
به هیچ دردی جز فضلفروشی و عوامفریبی نمی خورند.
حتی قابل بحث نیستند.
چون معلوم نیست که منظور از تحصیلکردگان منفور کیانند.
پزشکان
مهندسین
معلمین
هنرمندان
کارکنان و کارمندان ادارات و کارخانجات و شرکت ها
پرستاران
….
خلایق خام اندیش
اسم را با ایسم عوضی می گیرند.
حرف های تصادفی لنین را با لنیینسم
هذیان های مارکس در بستر بیماری را با مارکسیسم
یکسان می پندارند.
۱۳۰
فاصله نگیرید ؛
اِنزوا ، عمر را کوتاه می کند ... !
دیگران را درک کنید و کاری کنید کنارِ شما حالشان خوب باشد ،
به همه لبخند تعارف کنید ،
این همان هوش و نبوغِ اجتماعیست ،
نینا
لبخند فرمایشی و مصلحتی
اصلا لبخند نیست تا با تعارفش دل خلایق خر و خوشخیال را خوش کنیم.
این چیزی جز تبلیغ تزویر و تظاهر و تئاتر و بند بازی و ریا نیست.
زنده باد صداقت
یعنی
حقیقت پرستی
زنده تر باد
یعنی کشف و افشای حقیقت
و پاسداری رشوه نگیرانه از حقیقت
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر