شرط دوم
۱
· در کشورهائی که به لحاظ اقتصادی پیشرفته ترین کشورها هستند، تسخیر قدرت دولتی توسط زحمتکشان صورت می گیرد.
۲
· در این کشورها، از سوئی، سرمایه در دست تعداد انگشت شماری تمرکز یافته و از سوی دیگر، پرولتریزاسیون (پرولتر گشتن) بقیه جامعه و پاوپریزاسیون (بی همه چیز گشتن) پرولتاریا به دامنه دارترین درجه شدت یافته است.
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۲۶۳)
شرط سوم
۱
· انقلاب در پیشرفته ترین کشورها، تقریبا به طور همزمان صورت می گیرد، همانطور که تخمیر (ناآرامی های) بورژوائی در سال ۱۸۳۰ میلادی و در سال های ۱۸۴۸ ـ ۱۸۴۹ میلادی، از کشوری به کشور دیگر گسترش یافت.
۲
· بین المللی گشتن روز افزون بحران صنعتی، که در آن، اقتصاد جهانی درهم تنیدگی همواره تنگاتنگی کسب می کند، زمینه را برای همگامی پرولتاریا هموار می سازد.
· (همزمانی انقلاب کمونیستی. مترجم)
۳
· «اکسیون متحد ـ حد اقل ـ در کشورهای متمدن، یکی از شرط های آزاد سازی است.»
· («مانیفست حزب کمونیست»، مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۴، ص ۴۷۹)
۴
· «انقلاب کمونیستی ـ از این رو ـ انقلاب ملی صرف نخواهد بود، بلکه انقلابی خواهد بود که در کلیه کشورهای متمدن، یعنی حداقل، در انگلستان، آمریکا، فرانسه و آلمان، همزمان صورت می گیرد.
۵
· انقلاب کمونیستی، انقلابی جهانی است.
۶
· از این رو نیز در مقیاس جهانی صورت خواهد گرفت.
· (انگلس، «قوانین اساسی کمونیسم»، مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۴، ص ۳۷۴)
قسمت دوم
· با این انتظارات، ارزیابی فونکسیون های سه گانه زیر دیکتاتوری پرولتاریا توسط مارکس و انگلس مطابقت داشت:
فونکسیون اول
۱
· در هر کشور سرمایه داری پیشرفته، اقشار متوسط جامعه نیز به پرولتر تبدیل خواهند شد و تراکم و تمرکز سرمایه، برخورداران واقعی نظام کهنه را به اقلیتی بی دورنما و بی امید بر خروج از بن بست مبدل خواهد ساخت.
۲
· از این رو، مارکس و انگلس برای فونکسیون دیکتاتوری پرولتاریا مبنی بر سرکوب طبقه سرنگون شده، اهمیت زیادی قائل نمی شوند.
فونکسیون دوم
· از آنجا که قدرت دولتی در مهمترین کشورهای صنعتی ـ تقریبا همزمان ـ به دست کارگران می افتد و تحول بنیادی، همه این کشورها را یکی پس از دیگری در بر می گیرد، بنابرین، مارکس و انگلس به فونکسیون پیشگیری (خطرستیزی) قدرت دولتی جدید و به پاسداری و حراست از آن در قبال مداخلات خارجی نیز بهای زیادی نمی دهد.
فونکسیون سوم
۱
· مارکس و انگلس بدین طریق، از همان آغاز، به وظیفه مثبت دیکتاتوری پرولتاریا، یعنی به توسعه و تکمیل مداوم و لاینقطع دموکراسی پرولتری نقش اصلی محول می کنند.
۲
· «اولین اکت، که دولت در آن، واقعا به مثابه نماینده کل جامعه وارد صحنه می شود، یعنی تصاحب وسایل تولید به نام جامعه، در عین حال، آخرین اکت مستقل آن، به مثابه دولت (به مثابه دستگاه حاکمیت. ورنر هوفمن) خواهد بود.»
· (انگلس، «آنتی دورینگ»، مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۲۶۲)
***
· اکنون، دیدن این مسئله دشوار نیست که عناصری از آموزه (تعلیمات) کلاسیک دیکتاتوری پرولتاریا که حاوی خصلت انتظارات تاریخی بوده اند، تحقق نیافته اند.
· تجربه قرن ما نشانگر نه فقط نوع خاصی از دیکتاتوری پرولتاریا، یعنی نوع استالینیستی آن است، بلکه علاوه بر آن، حاکی از فرم های جدیدی از جامعه گذار سوسیالیستی با خصلت کم و بیش دیکتاتوری اش، مثلا در چین، یوگوسلاوی و کوبا بوده است.
· از این رو ست که جامعه شناسی باید ـ امروز ـ به بررسی تئوری جامعه گذار بپردازد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر