خامنه ای در تُف شیطان
ناصر فرداد
تحلیلی
از
میم حجری
۱
خامنه ای در تُف شیطان
این عنوان این شعر فرداد است.
در این شعر فرداد،
خامنه ای
تماتیزه می شود
(موضوعیت کسب می کند.)
تماتیزاسیون مثبت و یا منفی سوبژکت،
در
جامعه و جهان
رواج وسیعی دارد.
محتوای ۹۹ درصد «تحلیل» های فئودالی و بورژایی
در رسانه های جهانی
مربوط به سوبژکت ها ست:
نظری به کانال تله ویزیونی زد دی اف در آلمان
این رویه و روال «نظرسازی» عمومی بورژوایی ـ امپریالیستی را نمودار می سازد:
سیر و سرگذشت هیتلر
هیتلر و معشوقه اش اوا براون
هیتلر و خودکشی زنانی که شیفته اش بودند.
هیتلر و دار و دسته اش.
هیتلر و پزشک خصوصی اش
هیتلر و اعتیادش
هیتلر و خودکشی اش
هیتلر و ثروتش
هیتلر و آثار هنری
هیتلر و معماری
هیتلر و معمارش اسپیر
هیتلر و هیملر
هیتلر و یهودیان
نبرد من هیتلر
یهودی ستیزی هیتلر
محاکمه نازی ها
نازی زدایی
.....
این اما به چه معنی است؟
۲
خامنه ای در تُف شیطان
برای پاسخ دادن به این پرسش،
باید
دیالک تیک سوبژکت و سیستم
را
در مد نظر داشت.
برای اینکه
سوبژکت
مثل هر چیز دیگر
به تنهایی وجود ندارد.
سوبژکت
اولا
در
دیالک تیک سوبژکت و سیستم وجود دارد.
این دیالک تیک فرمی از بسط دیالک تیک عنصر و سیستم است.
مثال:
هر کدام از عناصر شیمی بدون استثناء در سیستم عناصر شیمیایی وجود دارد.
کسی که سوبژکت را تماتیزه می کند،
خواه بخواهد و خواه نخواهد
خواه بداند و خواه نداند،
سیستم
را
فراموش می کند و یا نادیده می گیرد و یا نمی شناسد و یا نمی تواند و یا نمی خواهد که بشناسد و یا ماستمالی می کند.
خامنه ای
به مثابه عنصر و سوبژکت در سیستم معینی وجود دارد.
در دیالک تیک سوبژکت و سیستم
هم
نقش تعیین کننده
نه از آن سوبژکت، بلکه از آن سیستم است.
مسئله هم همین جا ست.
سیستم
به مدد چشم غیر مسلح به تئوری مارکسیستی
اصلا دیده نمی شود.
فقط مهره ها، سوبژکت ها و نخبه ها دیده می شوند.
بخش اعظم انتقادات
از
افراد می شود.
بخش اعظم مدایح
راجع به سوبژکت ها و مهره ها و نخبه ها ست.
ریشه خودفریبی و عوام فریبی هم همین جا ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر