۱۳۹۹ آبان ۱۸, یکشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۱۳۷)

 

میم حجری
 
۷۵۱
سنگ سخنگو
 
صبر پرید از دلم 
عقل گریخت از سرم 
تا به کجا کشد مرا 
مستی بی‌امان تو 
  
مولانا
 
سگ سخن جو
 
مگر قرار نبود که پای استدلایان چوبین و بی تمکین باشد؟
منظور از استدلالیان مگر اصحاب عقل نیستند؟
پس کدام عقل از سرت گریخته است؟
 
۷۵۲
سنگ سخنگو
 
دلم گرفته، 
دلم عجیب گرفته است.
 و هیچ چیز، 
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه نارنج می‌شود خاموش،
 نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب‌بوست، 
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی‌رهاند.
 و فکر می‌کنم که این ترنم موزون حزن
 تا به ابد
 شنیده خواهد شد."
 سهراب سپهري
 
سگ سخن جو
 
اشعار سهراب سپهر
دلنشین اند
ولی
خرافی، ضد منطقی و ضد عقلی اند.
 
سهراب این شعر را احتمالا تحت تأثیر شعری از فروغ فیلسوف سروده است.
 
دلم گرفته است
به ایوان می روم 
و ...
 
شعر فروغ
فلسفی و عقلی و منطقی و معنوی
است.
 یادش به یاد باد.

۷۵۳
سنگ سخنگو
 
از خیر "هست و نیست دنیا" به شوق دوست 
می شد گذشت، 
وسوسه اما نمی گذاشت 
 
اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم 
شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت
 
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم 
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت  
 
فاضل نظرى
 
سگ سخن جو
 
من ـ زور از وسوسه و پرسش و دنیا چیست که سدی در راه تو بوده است؟
 
۷۵۴
سنگ سخنگو
 
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق 
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
 
سگ سخن جو
 
عاشق شدن
هنر نیست.
 
عاشق شدن
پدیده و روندی خودپو ست
ارادی و اختیاری و آگاهانه نیست
به
قول خود خواجه
«دل می رود ز دستش»
 
به همین دلیل
 به خاطر عاشق شدن
 نام کسی بر جریده عالم ثبت نمی شود.
پاینده و پیروز باد عقل کل اندیش
 
۷۵۵
سنگ سخنگو
 
دلگیری من از نبود کسی نیست
 دلگیری من از این بودن های تو خالی است
 از این بودن هایی که از هزاران نبودن ها 
بیشتر آتش بر دلت می زند.
 من عمری است از این تضاد ها دلگیرم 
 
نرگس حریری
 
سگ سخن جو
 
ویرایش:
هزاران نبودن ها
در دستور زبان فارسی غلط است.
هزاران گل درست است
و
نه
هزاران گل ها

این اندیشه مکرر نرگس را دهها نفر به انحای مختلف تکرار می کنند.
بودن های به اصطلاح توخالی
اولا مقدر نیستند.
ثانیا
آنها
را می توان محتوا بخشید.
شکوه های توخالی دردی را درمان نمی کنند
 
۷۵۶
سنگ سخنگو
 
اما نیم شبی من خواهم رفت، 
از دنیایی که مال من نیست
 از زمینی که به بیهوده مرا بدان بسته اند.
 
احمد شاملو
 
سگ سخن جو
 
آره.
مشد احمد
خیلی دلت می خواهد که قباله دنیا را دو دستی به دستت بدهند.
من ـ زورت از دنیا چیست؟
 
روی مفهوم دیرآشنای دنیا در ادبیات فئودالی  ایران
باید کار کرد.
 
دنیا
یعنی جامعه بشری
که
به عرق جبین زحمتکشان یدی و فکری تشکیل شده است.
 
۷۵۷
سنگ سخنگو
 
سینه مالامال درد است، ای دریغا مرهمی
 دل ز تنهایی به جان آمد، خدا را همدمی 
 
 چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو 
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
 
سگ سخن جو
 
این غزل
از خواجه است
شجریان خوانده است.

روی مفهوم تنهایی باید کار کرد.
اصولا
هیچکس تنها نیست
حتی اگر در سلول انفرادی باشد.

به ویژه امروزه
که در چند دقیقه می توان با چند نفر آشنا شد و هماندیشی کرد.
 
تنها = تن ها
 
۷۵۸
سنگ سخنگو
 
پیروزی  بایدن رو به مشتاقان مهاجرت و دوستداران محیط زیست و غم خوران معیشت مردم ایران تبریک و به کاسبان تحریم و مافیای ارز و دلار و سکه و دارو و خودرو و غیره تسلیت میگم
 
سگ سخن جو
 
بین ترامپ بی دین و جو با دین
به 
لحاظ ماهیت طبقاتی
کمترین فرقی وجود ندارد.

جنگ های انتخاباتی
«جنگ» های زرگری اند
و
برای خر پروری اند.

پاینده باد عقل کل اندیش
 
۷۵۹
سنگ سخنگو
 
بدتر از خیانت دیدن میدونید چیه؟ اینکه بفهمی با تو داشته به یکی دیگه خیانت میکرده و نفر اصلی دوستی تو نبودی و یکی دیگه بوده و اونی که نفر سوم رابطه بوده تو بودی
 
سگ سخن جو
 
قصه ای از عیسی  مسیح هست.
 
زنی
را
به جرم زنا سنگسار می کردند.
عیسی مسیح گفت:
سنگ اول را کسی پرتاب کند
که
زنا نکرده باشد.
 
کسی یافت نشد.
 
۷۶۰
سنگ سخنگو
 
خبر بد اینکه اقتصاد کشور ما به انتخاب شدن رییس جمهور یه کشور دیگه ربط داره و رسما رییس جمهور خودمون معلوم نیست چیکارس
 
سگ سخن جو
 
رؤسای جماهیر
که کاره ای نیستند.
مأمورند و معذورند.

همه کاره
طبقه حاکمه است
که
اصلا دیده نمی شود.

طبقه حاکمه
در فلسفه حافظ
همان تصمیمگیر پشت پرده نشین است
و
رؤسای جمهور و وزرا و غیره
همان غلام پرده دار لال و کر و خر است
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر