۱۳۹۹ شهریور ۱۷, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۳۰۲)


شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.

اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۳۲)
 
حکایت دهم

 

۱

در آن ملک قارون برفتی دلیر

که شه دادگر بود و درویش سیر

 

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

به

شکل دیالک تیک (۱) و دیالک تیک (۲) 

بسط و تعمیم می دهد.

 

جواب

 

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

به

شکل دیالک تیک (شاه و درویش) و دیالک تیک (توانگر و تهیدست) بسط و تعمیم می دهد.

 

سعدی

ضمنا

 تضاد دیالک تیکی آشتی ناپذیر میان (۳)، شاه و درویش، توانگر و تهیدست را به تضادی آشتی پذیر و بی بو و خاصیت مبدل می سازد.

 

جواب

 

سعدی

ضمنا

 تضاد دیالک تیکی آشتی ناپذیر میان (طبقه حاکمه و توده)، شاه و درویش، توانگر و تهیدست را به تضادی آشتی پذیر و بی بو و خاصیت مبدل می سازد.

 

سعدی

  دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

سلب دیالک تیکیت

می کند:

بدین طریق

وحدت (۴)

به

وحدت احباب

استحاله می یابد.

 

جواب

سعدی

  دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

سلب دیالک تیکیت

می کند:

بدین طریق

وحدت (احباب)

به

وحدت احباب

استحاله می یابد.

 

در مملکت چنین پادشاه عادلی، به نظر توهم آلود سعدی، تضادهای طبقاتی محو می شوند

و

هارمونی، صلح و سعادت همگانی برقرار می شود،

 بی آن که طبقات اجتماعی حذف شوند.

 

قارون و درویش همچنان ادامه حیات می دهند،

آن دلیر و این سیر.

 

سعدی

چنان وانمود میک ند

که

ثروت قارون

انگار

خدا دادی است

و

نه

نتیجه استثمار توده مولد و زحمتکش.

 

این تصور و تصویری تمام عیار از اوتوپی، از مدینه فاضله، از جامعه ایدئال سعدی است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر