۱۳۹۹ شهریور ۲۲, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۳۰۵)

 

شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.

اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۳۲)
 
حکایت دهم

 

۱  

دگر خواست، کافزون کند تخت و تاج

بیفزود بر مرد دهقان، خراج

 

معنی تحت اللفظی:

شاهزاده دیگر

در صدد تکثیر ثروت دربار برآمد

و

بر رعایا خراج (مالیات) تعیین کرد.

 

سعدی

در این بیت شعر،

 از

 سوئی

 دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

به

شکل

 دیالک تیک (۱)

و

از

سوی دیگر

دیالک تیک وسیله و (۲)

را

 به

 شکل دیالک تیک خراج و تکثیر تخت و تاج بسط و تعمیم می دهد

و

 از

منشاء واقعی ثروت اجتماعی

پرده برمی دارد.

 

جواب

 

سعدی

در این بیت شعر،

 از

 سوئی

 دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

به

شکل

 دیالک تیک (پادشاه و دهقانان)

و

از

سوی دیگر

دیالک تیک وسیله و (هدف)

را

 به

 شکل دیالک تیک خراج بر دهقان و تکثیر تخت و تاج بسط و تعمیم می دهد

و

 از

منشاء واقعی ثروت اجتماعی

پرده برمی دارد.

 

۲

طمع کرد در مال بازارگان

بلا ریخت، بر جان بیچارگان

 

معنی تحت اللفظی:

شاهزاده دیگر

به

غارت اموال تجار و آزاد بینوایان پرداخت.

 

سعدی

در این بیت شعر،

 دیالک تیک (۳)

را

به

شکل دیالک تیک غصب اموال بازرگانان و افزایش تخت و تاج بسط و تعمیم می دهد

و

غصب و غارت اموال تجار را به مثابه یکی دیگر از منابع و سرچشمه های ثروت اجتماعی

نشان می دهد.

 

جواب

 

سعدی

در این بیت شعر،

 دیالک تیک (وسیله و هدف)

را

به

شکل دیالک تیک غصب اموال بازرگانان و افزایش تخت و تاج بسط و تعمیم می دهد

و

غصب و غارت اموال تجار را به مثابه یکی دیگر از منابع و سرچشمه های ثروت اجتماعی

نشان می دهد.

 

سعدی اکنون ضمن معرفی پادشاه بیدادگر،

منشاء انباشت ثروت اجتماعی را با وضوح بیشتری نشان خواننده می دهد:

افزایش خراج بر مرد دهقان و غارت تجار و فشار و ستم بر اقشار و طبقات زحمتکش دیگر (اصناف و پیشه وران)

منشاء تکثیر ثروت دربار است.

 

سعدی

البته

با

گرفتن خراج از دهقانان مخالفتی ندارد و آن را مزد چوپانی پادشاه می داند:

 

شهی که پاس رعیت نگاه می دارد

حلال باد خراجش، که مزد چوپانی است

 

وگرنه راعی خلق است، زهر مارش باد

که هرچه می خورد او جزیه مسلمانی است

(مقدمه گلستان)

 

مخالفت سعدی

 با افزایش بیش از حد خراج است، که به خانه خرابی مطلق رعایا منجر می شود و نظام اجتماعی فئودالی را به خطر می اندازد.

 

انتقاد از غارت تجار و اصناف و پیشه وران از سوی سعدی انتقادی مشروط و نیم بند است.

 

بعدها در گلستان از گدایان تازه به ثروت رسیده از طریق قناعت و خست و ثروت اندوزی حکایت خواهد کرد که حاضر به دادن قرض به پادشاه نیستند 

و

 آنگاه حکم سلب مالکیت از آنها را صادر خواهد کرد.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر