۲۴
۳۶
· پراتیک پایه ای ترین، تعیین کننده ترین و عالی
ترین معیار حقیقت است.
· ولی این هرگز بدان معنی نیست که ماتریالیسم
دیالک تیکی اهمیت معیارهای دیگر را که خصلت انشقاقی دارند، نادیده می گیرد.
۳۷
· دو معیار انشقاقی تئوریکی زیر از اهمیت خاصی
برخوردارند:
الف
· انطباق با قوانین منطق
صوری
ب
· انطباق با قوانین طبیعی و ثابت های طبیعی بنیادی.
۳۸
· هر دو معیار فوق الذکر، خصلت انشقاقی دارند.
· زیرا بر معیار اساسی پراتیک استوارشده اند که
حقیقت قوانین منطقی و قوانین طبیعی و ثابت های طبیعی بنیادی را اثبات کرده است.
۳۹
· اهمیت این دو معیار عبارت از این است که آنها
شروط ضرور ولی نا کافی حقیقت را عرضه می کنند.
۴۰
· با تکامل و تکمیل سیستم شناخت بشری، بویژه علوم،
اصول علمی هرچه بیشتری پدید می آیند که با پراتیک پیوند مستقیم و بی واسطه ندارند و
لذا در این عرصه، امکان استفاده از پراتیک
بمثابه معیار حقیقت وجود ندارد.
۴۱
· از این رو ست که سلسله مراتبی از معیارهای
ثانویه ی حقیقت به وجود می آیند.
۴۲
· در منطق حکمی می
توان حقیقت یک گویش منطقی ـ حکمی را به عنوان مثال با ایجاد یک فرم هنجاری کونیونکتیو
و امتحان آن که آیا در هر حلقه این کونیونکسیون گویشی
با شکل (p A q)
یعنی (p) و (q) مطرح می شود یا نه، تشخیص داد.
· (حرف ربط «و» حاکی از کونیونکسیون است.)
۴۳
· اصطلاح معیار، معانی متعددی دارد:
الف
· در ریاضیات معیارهائی وجود دارند مبنی بر این اند
که آیا یک معادله جبری حاوی ریشه های عدد صحیح است یا نه؟
· آیا حل معادلات دیفرانسیال در توالی معینی حاوی
مراحل صفری است یا نه؟
ب
· در شیمی، رنگ قرمز و یا آبی کاغذ تورنسل و امثالهم معیاری برای تعیین محیط اسیدی و یا
بازی است.
۴۴
· اما همه این معیارها در واقع با معیار حقیقت
انطباق پیدا می کنند.
· زیرا این سؤال را که «آیا این محلول اسیدی است
یا نه؟» می توان به سؤال سمانتیکی همترازی
تغییر شکل داد:
· «آیا حقیقت دارد که این محلول اسیدی است؟»
· مراجعه کنید به حقیقت، پراتیک.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر