از
مسعود بهبودی
ویرایش:
زری مینویی
پرنده اگر دیر می کند، گاهی
نه اینکه لنگ مانده از تصمیم
یا که ترسیده است از صیاد
قصدش (دلیل تأخیر پرنده) فقط
مرور دقیق نقشه ی پرواز است.
نگران داغ باغ مباش
بهار هرگز سترون نمی گردد.
پایان
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
بجز صبا و شمالم (باد) نمی شناسد کس
دریغ و درد
به جز باد نیست
دمسازم
۱
ایرانی ها ی خام اندیش خیال می کنند که اروپا و امریکا
جنت موعود است.
۲
از ذلت غربت
کسی خبر دارد که به ذلت غربت گرفتار آید.
۳
گاهی فرار از زندانی
به
فرو افتادن به زندان دیگری و به مراتب بدتری می انجامد.
۴
اولا
طویله
طویله است و خودی و بیگانه ندارد.
۵
ثانیا
غربت
دمار از روزگار جسم و روح و روان و عزت و شخصیت آدمی در می آورد
چریک های فدایی خلق و حزب چپ کیانند؟
۱
تحلیل تئوریکی جریان موسوم به چریک های فدایی خلق
از ماهیت فئودالی و ضد انقلابی (ضد انقلاب بورژوایی سفید) این جریان
و
دیگر جریانات مشابه
از قبیل مجاهدین خلق و اسلام و لیملام و دیمدام
پرده برمی دارد.
۲
این جریان تحت تأثیر تعیین کننده ی
جلال آل احمد
(فاشیست و پان اسلامیست همزمان)
و
احمد شاملو
(اگزیستانسیایلست، فاشیست)
بوده است.
۳
طرز «تفکر» سران این جریان
متافیزیکی (دوئالیستی، ضد دیالک تیکی) بوده است:
الف
مثلا
تخریب دیالک تیک استراتژی و تاکتیک و مطلق کردن وحدت آندو قطب.
توسط احمدزاده
ب
تخریب دوئالیسم بقا وفنا
تحقیر بقا (زندگی)
و
تجلیل فنا (مرگ)
توسط پویان
۴
یعنی غلطیدن بر منجلاب نیهلیسم
(پوچیگرایی که مبلغش هم نیچه ئیسم و فاشیسم است و هم مشد احمد شیره ای شاملو ست که از مرگ سرودی می سازد)
۵
بقایای رهبری چریک های فدایی خلق
مثلا مش فرج سرکوهی و غیره
هنوز حی و حاضرند.
اینها اصلا توان تفکر ندارند.
تفکر مفهومی پیشکش
۶
اینها
مدافع چپ نمای منافع طبقه حاکمه امپریالیستی اند.
۷
بخشی از سران چریک های فدایی خلق
به لحاظ مادی و طبقاتی و فکری رشد کرده اند و بورژوا شده اند
۸
حزب چپ ایران
به تقلید از حزب چپ آلمان
از موضع بورزوایی تشکیل شده است.
(بر خلاف حزب چپ آلمان که از موضع پرولتری (اس ای دی) تشکیل شده است)
۹
سران حزب چپ ایران
چه بسا اعضای طبقه بورژوازی اند
یعنی جزو تجار و سرمایه داران اند.
۱۰
ولی
در هر صورت
با سوادتر و با صداقت تر از چریک های فدایی خلق اند.
۱۱
مشخصه اصلی چریک های فدایی خلق
بی سوادی و بی صداقتی و نتیجتا بی شخصیتی آنها ست.
۱۲
اگر اینها را به هماندیشی واداری
در طرفة العینی
به لات فحاش چاقوکشی مبدل می شوند.
۱۳
سران حزب چپ
هم با سوادتر اند و هم صادق تر اند و هم متمدن تر اند.
لات و لومپن و لاشخور نیستند.
البته
چپ هم نیستند.
راست اند.
۱۴
بدبیاری حزب چپ ایران
این است که
همه جریانات سیاسی ایران
راست اند
فرق هم نمی کند که دکان سیاسی کسادشان
چه تابلویی داشته باشد.
۱۵
در نتیجه
همه سر و ته یک کالباس بی مزه و بی محتوا هستند
۱۶
حسن تشکیل حزب چپ این است
که متحدین چند روز قبل شان
تحت تابلوی عکسعریت
به یا داس و چکش و کمونیسم و انقلاب افتاده اند.
۱۷
بچه فئودال های از سرتاپا فاشیست و نیهلیست و آنتی کمونیست
یکشبه و یک تنه
کمونیست شده اند
بی آنکه ذره ای مغز اندیشنده در کاسه سر داشته باشند.
مش مهرگان
و
زدن به کوچه علی چپ ضد چپی
برای تطهیر امپریالیسم و عزرائیل و پان کردیسم
۱
مش مهرگان با عکس تو دل برو
عوامفریب درجه اول است:
او میان فاشیسم و شووینیسم (هیتلر و موسولینی و تارزان و بارزان و مهرگان و عردوغان و مش ترامپ و مش لطان یابو) و ناسیونالیسم گاندی و مصدق علامت تساوی می گذارد
و بسان لاشخورهای طبقه حاکمه کثافت
همه را ناسیونالیست (ملتگرا) جا می زند.
۲
این زباله های پانیستی و فاشیستی
تا مغز استخوان شان ضد ملی اند.
۳
کسی آماری از خونین کفنان کرد ندارد.
۴
اینها فرزندان توده بی همه چیز کرد هستند که فدای منافع مشتی لاشخور از اشرافیت فئودالی کرد می شوند.
۵
همین پان کردیست ها بسان پان ترکیست ها و زباله های دیگر
بدترین دشمن توده های زحمتکش کرد و ترک و لر و یهودی و مسیحی و غیره اند.
مصراع شعر زیر از سایه است:
یا رب چقدر فاصله دست و زبان است.
۱
این مصراع شعرسایه
حاوی فکری فلسفی است.
۲
پارادوکس اعجاب انگیز سایه همین است:
سایه
بر خلاف زهری و کسرایی و طبری
فیلسوف نیست.
۳
ولی
همین سایه به ظاهر ساده و ساده اندیش و ساده لوح
به هر دلیلی
مخترع مفاهیم و احکام (افکار) فلسفی عمیق و غول آسا ست که حتی احسان طبری به گردش نمی رسد.
۴
سایه در این مصراع
بی انکه خودش متوجه باشد
مهم ترین کشف مارکس را
دیالک تیک تئوری و پراتیک را از سویی و دیالک روح و ماده
(شعور و وجود را)
از سوی دیگر
به شکل دیالک تیک زبان و دست
بسط و تعمیم می بخشد واستغناء می بخشد.
یعنی سایه مارکسیسم را تکامل می بخشد.
روی این دیالک تیک سایه باید کار کرد.
۵
این خلاقیت های فلسفی سایه
در آتش فشان روحی و روانی سایه صورت می گیرند.
۶
یعنی دست خود شاعر نیستند.
۷
فرق هنر با فرم های تبیینی دیگر
مثلا با علم و موعظه و فلسفه و مقاله و تحلیل و غیره همین جا ست.
۸
شعر عمدتا خودپو تشکیل می شود و نه آگاهانه.
البته منظور شعر است و نه زباله
۹
خود شاعر چه بسا از محتوا و مضمون شعرش بی خبر است.
۱۰
به همین دلیل باید شعر را از نو تعریف کرد.
۱۱
اگر بپذیریم که شعر
پدیده ای خودپو ست و نتیجه تقطیر روح دستخوش آشوب شاعر است
در آن صورت
اشعار طبری و برخی از اشعار زهری و کسرایی
شعر محسوب نمی شوند.
چون آگاهانه اند.
۱۲
انتقاد فروغ فیلسوف از شعر کسرایی
(فقدان صداقت به زبان فروغ)
احتمالا به همین دلیل است.
۱۳
تئوری و روح را (ادعای طبری در این شعر را)
نباید دستکم گرفت.
۱۴
ولی تعیین کننده در دیالک تیک تئوری و پراتیک / روح و ماده
پراتیک و ماده و وجود است.
۱۵
شاعر دیگری هم همین دیالک تیک را به طرز دیگری بسط و تعمیم داده است:
آنچه انسان را کند روبه مزاج
احتیاج است احتیاج است احتیاج
۱۶
مستحکم ترین عزم ها و اراده ها
تحت شرایط دشوار
می شکنند.
۱۷
برای اینکه آدم
آه و دم است.
آدم
آدم است
و
نه
پولاد.
۱۸
باید رئالیست بود و نه ایدئالیست و اوتوپیست
۱۹
پیش شرط سلامت همین است.
۲۰
توده ای
باید توده وار باشد.
و نه اشراف زاده وار
۲۱
هارت و پورت و قهرمانی و مردانگی و غیره و غیره
پیشکش
فئودال زاده ها
فاشیست ها
و فوندامنتالیست ها
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر