۱۳۹۶ آذر ۱۰, جمعه

کلنجار مفهومی با مفاهیم فئودالی (۲۷)

 
ویرایش و تحلیل
از 
یدالله سلطان پور
 
همپیمان
هوشنگ ابتهاج 
(سایه)
 
۱
جدایی کار دشمن بود 
ورنه
 ای برادر جان
 
من 
از جان، یاورت بودم 
تو 
پشتیبانِ من بودی
  
معنی تحت اللفظی:
تفرقه میان ما برادران
(من و تو)
توطئه دشمن بود.
 
در غیر اینصورت
من 
مددرسان صمیمی و صادق تو
بودم
و
تو
پشتیبان من
بودی.
 
همانطور که ذکرش گذشت،
هم سایه،
هم
سران حزب توده
و
هم
اجامر ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی 
از 
متد فکری دیالک تیکی 
بی خبر بوده اند.
 
سؤال این بود
که
چرا و به چه دلیل
ما
به این نتیجه می رسیم؟
 
۲
جدایی کار دشمن بود 
ورنه
 ای برادر جان
 
من 
از جان، یاورت بودم 
تو 
پشتیبانِ من بودی
 
سایه و سران حزب توده و اجامر ارتجاع فئودالی و فوندامنتالیستی 
بسان مؤلفین کتب مقدس
دوئالیستی می اندیشند
که
 فرمی از متد فکری متافیزیکی (ضد دیالک تیکی)
است.
 
در این بیت شعر سایه
 دوئالیسم هایبل و قابیل
(خیر مطلق و شر مطلق)
حتی 
پیگیرانه 
نمایندگی نمی شود:
 
دشمن کذایی
مثل هر چیز دیگر
دیالک تیکی از داخلی و خارجی
 (درونی و برونی)
است:
 
حتی
تئولوژی
(فقه)
 از این حقیقت امر خبر داشته است:
 
دوئالیسم عام تر
از
دوئالیسم هابیل و قابیل،
دوئالیسم الله و ابلیس
است.

الله
در
 قاموس تئولوژی
مظهر خیر مطلق 
 است
و
ابلیس 
مظهر شر مطلق.

تئولوژی
اما
بر خلاف سایه 
هم
الله
را
داخلی - خارجی
می کند 
و
هم
ابلیس
را.

به همین دلیل
دیالک تیکی
 از
 الله درونی و برونی
و
دیالک تیکی
 از
 ابلیس درونی و برونی
عرضه می دارد.

 الله درونی
را
نفس لوامه
و
ابلیس درونی
را
نفس اماره
نام می دهد.

 ۳

جدایی کار دشمن بود 
ورنه
 ای برادر جان
 
من 
از جان، یاورت بودم 
تو 
پشتیبانِ من بودی
 
اگر دشمن خارجی،
طبقه حاکمه امپریالیستی است،
دشمن داخلی
کیست؟
 
معیار عینی
برای تعیین دوست و دشمن 
چیست؟
 
اصلا
معیار عینی برای تعیین صحت و سقم نظر
چیست؟
 
۴
جدایی کار دشمن بود 
ورنه
 ای برادر جان
 
من 
از جان، یاورت بودم 
تو 
پشتیبانِ من بودی
 
سایه
این غزل
را
نه
در 
اوایل روی کار آمدن اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی،
بلکه
پس از سرکوب بی رحمانه و خردستیزانه حزب توده 
سروده است.
 
سایه
جلادن حزب توده
را
برادرجان 
خطاب می کند.
 
برادری
که
سایه از جان یاورش بوده است.
 
بر منکرش صد لعنت.
 
برادرجان
اما
بر خلاف آرزوی سایه خوشخیال
نه
حامی و پشتیبان او
بلکه 
جانی و جلاد او 
بوده است.
 
سایه
را
و
حزب توده
را
می توان
 جهان پهلوان خودفریبی
 محسوب داشت.
 
شاید
به همین دلیل 
اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی،
به
سایه
 جایزه  می دهند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر