۱۳۹۵ اسفند ۱۲, پنجشنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۱۳)


ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

حیدر مهرگان
وقتی با او آشنا شدم ، هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
و او با این سوداهای پهلوانی تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت
این جمله حیدر مهرگان فقط توصیف خشک و خالی روحیه و ایده ئولوژی خسرو گلسرخی نیست:

۱
وقتی با او آشنا شدم ، هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
از واژه «هنوز» می توان دریافت که خود حیدر هم روزی همان «رؤیا های چریکی» کذایی را در سر می پروراند.

۲
و او با این سوداهای پهلوانی تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت

حیدر در این جمله فقط از نیهلیسم خسرو پرده برنمی دارد.
او با واژه های مذهبی ـ اسلامی ـ شیعی «شهادت و ایثار»، نیهلیسم را تأیید و حتی تجلیل می کند.
حیدر و همرزمانش در سطوح بالای تشکیلات حزب توده، هم همین نیهلیسم را نمایندگی کرده اند و جان بر سر این طرز «تفکر» نهاده اند.

۳
هم در واژه «حماسه» در عنوان همین مطلب حیدر و هم در واژه «حماسه» در اثر جوانشیر تحت عنوان «حماسه داد» و هم در سطر سطر این اثر جوانشیر، همین مفهوم «حرکت با سودا های پهلوانی تا سرحدات شهادت و ایثار» تأیید و تجلیل و ایدئالیزه می شود.

۴
اکنون معلوم می شود که حزب توده تکلیف خود را با نیهلیسم روشن نکرده است.
درست به این دلیل، شط خروشانی از ارجمندترین خون ها از اندام نمایندگان ایده ئولوژیکی توده به هدر رفته است.
خسرو روزبه و یاران هم به احتمال قوی در باور به همین نیهلیسم جان باخته اند.

سؤال مهم اما این است که منشاء طبقاتی و معرفتی ـ نظری این نیهلیسم چیست؟

۵
وقتی با او آشنا شدم ، هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
و او با این سوداهای پهلوانی تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت

منشاء طبقاتی نیهلیسم (با سودا های پهلوانی تا سرحدات شهادت و ایثار رفتن)، در نظامات اجتماعی برده داری، فئودالی و سرمایه داری است.
در کانون نیهلیسم، دیالک تیک تحقیر زندگی و تجلیل مرگ قرار دارد.
این دیالک تیک تحقیر زندگی و تجلیل مرگ، اما توسط نمایندگان ایده ئولوژیکی طبقات اجتماعی متنوع به طرق متنوع و متفاوت تئوریزه و توجیه می شود:

الف
اشرافیت بنده دار و روحانی در صدر اسلام، در آیات قرآن کریم و احادیث و روایات و اخبار و نصایح، دیالک دنیا و عقبا (وجود و عدم، حیات و ممات، زندگی و مرگ) را به شکل دوئالیسم فانی و باقی بسط و تعمیم می دهد و وارونه می سازد.
آن سان که نقش تعیین کننده از آن عقبا (عدم، ممات و مرگ) می گردد.

مرگ با این ترفند، ایدئالیزه می شود.
مورد تجلیل قرار می گیرد.
عقبا به مثابه جهان پس از مرگ، به مثابه جهان جاودان ماورای جهانی و ماورای مادی جا زده می شود.
هدف و آماج اشرافیت بنده دار و روحانی در صدر اسلام، تهییج و بسیج توده به مبارزه در راه سرنگونی جامعه اشتراکی اولیه و برقراری فرماسیون اجتماعی و اقتصادی برده داری است.

حیدر مهرگان نمی داند که خواه و ناخواه، ایده ئولوژی کریم کذایی را با مفاهیم اسلامی تبلیغ می کند.

ب
در اثر جوانشیر تحت عنوان «حماسه داد» نیز نخبگان در هیئت پهلوانان و دستوران (وزرا) حماسه آفرین اند و بطرز بی سر و صدا، تاریخ ساز جا زده می شوند.
در این اثر او نیز مقوله نام، کانونیت کسب می کند.
مرگ پهلوانان و دستوران به بهانه ماندگاری نام، مورد تجلیل قرار می گیرد.
منظور از نام در میراث فردوسی، ثمرات کار است.
کار در همه فرم های مادی و فکری و هنری.

پ
بقایای حزب بزرگ توده، تحت رهبری کیانوری، بلحاظ باور به نیهلیسم، فرق تعیین کننده ای با اجامر فدایی و مجاهد اسلام و خلق نداشته اند.
به سیم آخر زدن این پهلوانان توده، بلحاظ نظری ناشی از باور عمیق به نیهلیسم بوده است.
هم جوانشیر ـ چشم و چراغ توده و حزب توده ـ می توانست از چنگ رژیم جانی جماران بگریزد و هم حیدر و شهبازی و غیره.
حضرات اما ظاهرا سوگند خورده بودند که قرار را بر فرار ترجیح دهند.
رجحان قرار بر فرار اما فرم دیگری از تجلیل مرگ و تحقیر زندگی است.
اگرچه در لفافه مبارزه به خاطر این و آن عرضه می شود.
رجحان قرار بر فرار به معنی باور عمیق به نیهلیسم و حتی باور عمیق به اعجاز نیهلیسم بوده است.

 ۶
سؤال این است که چرا باید حزب توده به این روز بیفتد؟
دلیل باور عمیق این پهلوانان توده به نیهلیسم چیست؟

فقط حیدر و جوانشیر و طبری و آن و این نبوده اند.
شعر معروف سیاوش که مورد پسند بدترین و کثیف ترین دشمنان توده قرار گرفته، نیز حاوی عناصری از همین نیلهلیسم است:

سگ رامی شده ایم، گرگ هاری باید
سیاوش کسرایی

استخوان هایی از سفره ی رنگارنگش
که به سوی ما پرتاب شده
با وفا مان کرده است.

چاپلوسانه به دور و بر پا های کسی می پوییم
که اتو دارد، شلوار سفیدش هر روز
برق دارد کفشش
و به دستان پر انگشتری او ست، مدام
بافته شلاقی چرمین و دسته طلا.

خیز می گیریم
ـ گه گاه ـ
و به او حمله کنان
پارس بر می داریم
ما ولی خشمش را هیچ نمی انگیزیم.

راست این است که ما خانگی او شده ایم
لوس و شکلک ساز و دست آموز،
و در این خیل که در مطبخ او می لولند
جان آزادی با خوی بیابانی نیست.

سگ رامی شده ایم
گرگ هاری باید

پایان
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر