۱۳۹۵ دی ۱۳, دوشنبه

سیری در فرمایشات محمد مجتهدی شبستری (6)


 محمد مجتهد شبستری
(۱۳۱۵ در شبستر)
چرا مراجع تقلید را به مناظره طلبیدم و چرا آنان نیامدند؟
(۰۵ دی ۱۳۹۵)
منبع:
وب ‌سایت شخصی محمد مجتهد شبستری
ویرایش و تحلیل از
ربابه نون  

1
هنگام آن رسیده که آن مراجع والامقام
از برج عاج خود فروتنانه بیرون آیند، القاب توهم ‌آور را از خود بتکانند
و خود را بالاتر از دیگران به حساب نیاورند.

·       در بخش قبلی این تحلیل به دیالک تیک طبقه و ایدئولوگ اشاره شد که در این مطلب محمد مجتهدی شبستری، به شکل دیالک تیک طبقه حاکمه و مراجع تقلید بسط و تعمیم می یابد.

·       اکنون بهتر است که این دیالک تیک مهم و مستور جامعه بشری را و اعوجاجات به عمل آمده در طول تاریخ در آن را مورد تأمل قرار دهیم:

1
هنگام آن رسیده که آن مراجع والامقام
از برج عاج خود فروتنانه بیرون آیند، القاب توهم ‌آور را از خود بتکانند
و خود را بالاتر از دیگران به حساب نیاورند.

·       سؤال این است که بسط و تعمیم دیالک تیک طبقه و ایدئولوگ (مثلا اشرافیت بنده دار و مراجع تقلید)  در صدر اسلام از چه قرار بوده است؟

2

·       جامعه در صدر اسلام، به احتمال قوی، در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری بوده است.
·       تحلیل آیات قرآن کریم، ما را به این نتیجه می رساند.

·       مراجعه کنید به قرآن کریم، از دیدی دیگر در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

/ﻗﺮﺁﻥ-ﮐﺮﯾﻢ-ﺍﺯ-ﺩﯾﺪﯼ-ﺩﯾﮕﺮ-1618589075059985/

3
·       حضرت محمد، عضو ارگانیک طبقه حاکمه برده دار بوده است.
·       هم رهزنی ها و قتل و غارت های آغازین حضرت محمد و دار و دسته اش و هم غزوات او که تعداد شان از 70 بیشتر است، رهزنی ها و جنگ های خاص فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری بوده اند.

·       قبیله حضرت محمد و قبایل متحد با آن، طبقه حاکمه جامعه برده داری صدر اسلام را تشکیل داده اند. 

4

·       حضرت محمد اما ز سوی دیگر، ایدئولوگ طبقه حاکمه برده دار بوده است.
·       حضرت محمد حتی مؤسس اسلام به مثابه ایده ئولوژی نظام برده داری بوده است.

·       این بدان معنی است که حضرت محمد، تجسم دیالک تیک طبقه و ایده ئولوژی بوده است.

·       این اما به چه معنی است و چه بلائی بر سر حضرت محمد و امثال او می آورد؟

5

·       این بدان معنی است که حضرت محمد، هم می بایستی عملا از منافع استراتژیکی طبقه حاکمه (اشرافیت برده دار) دفاع کند و هم ایده ئولوژی طبقه حاکمه برده دار را یعنی اسلام را نمایندگی کند.
·       یعنی خود در آن واحد بمبی از تضاد و تناقض باشد.
·       یعنی در خودستیزی مدام به سر برد.

·       سعدی این وضع و حال دشوار حضرت محمد را در یکی از حکایات بوستان تصویر کرده است.
·       محتوای ماهوی این حکایت را سعدی به احتمال قوی از قرآن کریم گرفته است.


حکایت
(دکتر حسین رزمجو، سعدی، «بوستان» ص  55)

شنیدم که یک هفته ابن السبیل
نیامد به مهمانسرای خلیل (حضرت محمد) 

ز فرخنده خوئی، نخوردی بگاه
مگر بینوائی در آید ز راه

برون رفت و هر جانبی بنگرید
بر اطراف وادی نگه کرد و دید:

به تنها یکی در بیابان چو بید
سر و مویش از برف پیری سپید

بفرمود و ترتیب کردند، خوان
نشستند بر هر طرف همگنان

چو بسم الله آغاز کردند، جمع
نیامد ز پیرش (از پیر، او را) ، حدیثی به سمع

بدانست پیغمبر نیک فال
که گبر است، پیر تبه بوده، حال

بخواری براندش، چو بیگانه دید
که منکر (انکار کننده الله)  بود، پیش پاکان، پلید

سروش آمد از کردگار جلیل
ـ به هیبت ملامت کنان ـ
کای خلیل
منش (من او را)  داده صد سال روزی و جان
تو را نفرت آمد از او یک زمان

گر او می برد، پیش آتش سجود
تو واپس چرا می بری، دست جود؟

6
·       در این حکایت بوستان از دیالک تیک طبقه و ایده ئولوگ بودن همزمان حضرت محمد، پرده برمی افتد:
·       حضرت محمد به مثابه عضو اشرافیت بنده دار، پیر 100 ساله مو سپید فقیر و گرسنه زرتشتی را به دلیل نگفتن بسم الله از سر سفره می راند.
·       اما فونکسیون ایده ئولوژیکی حضرت محمد چنین کاری را مجاز نمی دارد.

·       سروش، همین فونکسیون ایده ئولوژیکی حضرت محمد است که بلافاصله وارد خیمه می شود و صبحانه را به کامش کوفت می کند:

سروش آمد از کردگار جلیل
ـ به هیبت ملامت کنان ـ
کای خلیل
منش داده صد سال روزی و جان
تو را نفرت آمد از او یک زمان
گر او می برد، پیش آتش سجود
تو واپس چرا می بری، دست جود؟

·       معنی تحت اللفظی:
·       جبرئیل ـ هراس انگیز و سرزنش کنان ـ  از سوی خدای جلیل نازل شد و گفت:
·       «ای خلیل، من به این گبر 100 ساله، صد سال نان و جان داده ام.
·       تو اما لحظه ای تاب تحملش را نداری.
·       اگر او به آتش سجده می برد، تو چرا دست بخشش، پس می کشی؟» 

7


·       همین دیالک تیک طبقه و ایدئولوگ بودن، حضرت علی را به جنون می کشد:
·      حضرت علی به عنوان سردار طبقه حاکمه، چه بسا در شبی، 1000 نفر را گردن می زند.
·       ولی فونکسیون ایده ئولوژیکی اش، او را از این جنایات مهیب منع می کند و به زانو در می آورد.

·       در نتیجه چاه کور و کر و الکنی در کویر می یابد و روان دستخوش آشوب خویش را تخلیه می کند.
·       با چاه هر شبه به درد دل می نشیند.

8

·       همان حضرت علی که به حکم پایگاه طبقاتی اش، هزاران زن را بی همسر و هزاران کودک را بی پدر می سازد، همان حضرت علی است که بنا بر فونکسیون ایده ئولوژیکی اش، شبانه اطعام و البسه و وسایل زندگی به خانه زنان بی پناه بیوه و یتیمان گرفتار در فقر و ذلت می برد و چه بسا با مشاهده وضع وخیم کودکان یتیم، زار زار می گرید.

9
هنگام آن رسیده که
 آن مراجع والامقام از برج عاج خود فروتنانه بیرون آیند،
 القاب توهم ‌آور را از خود بتکانند
و خود را بالاتر از دیگران به حساب نیاورند.

·       محمد مجتهدی شبستری از حضرت محمد و حضرت علی و خلفای اسلامی دیگر به عبث انتظار دارد که ترک نبوت و امامت و خلافت کنند.
·       از تحویل دادن دروغ های شاخدار به خلایق پرهیز کنند.
·       غسل توبه ریزند و دیگر خود را رسول الله، شفیع الله، حبیب الله، نور چشم الله و نماینده الله در زمین جا نزنند.
·       بلکه خود را برابر با کنیزکان و بردگان بشمارند.

·       محمد مجتهدی شبستری خود را به کوچه بن بست سید علی جمارانی می زند و بر جنایات حضرت محمد و علی و خلفا چشم می پوشد و دلش را به فرمالیسم ها خوش می کند.   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر