تحلیلی از
یدالله سلطان پور
انقلاب مجلس مهمانی نیست.
مقاله نویسی نیست.
نقاشی یا گلدوزی نیست.
انقلاب نمی تواند، انقدر ظریف و آرام، آنقدر نجیب و معتدل،
آنقدر مهربان و مؤدب، آنقدر خود دار و با شفقت باشد.
انقلاب شورش و طغیان است.
انقلاب عملی است، قهر آمیز که بدان وسیله یک طبقه، طبقه
دیگر را واژگون می سازد.
مائو هم این
جملات را
ـ اگر این
جملات واقعا از او باشند ـ
در رابطه با
مسئله مشخصی در متن معینی
مطرح کرده
است.
1
حزب کمونیست
چین در اتحاد با بورژوازی «ملی» چین
ضربات مهیبی
می خورد.
2
مائو در آن
زمان جوان بود و هنوز ازدواج نکرده بود
3
چیانکایچک
نامزد مائو را حتی به دار می زند.
4
احتمالا حزب
کمونیست چین در چنین شرایط دشواری
فرم مسلحانه مبارزه را مطرح می سازد.
5
نقش تعیین
کننده در انقلابات اجتماعی
اما از آن
توده است.
6
پیروز کسی است
که توده با او ست.
7
طبقه حاکمه
امپریالیستی
به همین دلیل
توده را ناک
اوت می کند
اگر نتواند با
توسل به فاشیسم و فوندامنتالیسم خر کند و به دنبال خود برد.
8
توده از ایام
کودکستان مغز زدائی می شود.
9
تجربه هم همین
را اثبات می کند:
به قول حریفی
مغز اعضای
متعلق به اقشار بینابینی
نه در کاسه سر شان
بلکه در شلوار
شان است
اگر البته در
پاشنه پای شان نباشد.
10
همه
ـ تقریبا بدون
استثناء ـ
در پی عکس اند.
اندیشه بی
مشتری است
چه رسد به
حقیقت عینی
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر