۱۳۹۵ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

شازده کوچولو تکخال امپریالیسم (13)

 
تحلیلی از 
ربابه نون
 
 به یاد دوست
 
 
سعیده شیری

تو برای من هنوز پسربچه ‌ای بيش نيستی.
مثل صدها هزار پسربچه ديگر
و من نيازی به تو ندارم.
تو هم نيازی به من نداری.
من نيز برای تو روباهی هستم
شبيه به صدها هزار روباه ديگر.

• روباه، برای بازی کردن با شازده کوچولوی دلگیر و دردمند، شرط و شروط تعیین می کند:
• به زبان احمد شاملو، برای او تعیین تکلیف می کند:

ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو به هم نيازمند خواهيم شد.

• این راه حل روباه اما به چه معنی است؟

1
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو به هم نيازمند خواهيم شد.

• این اولا بدان معنی است که احتیاج فاقد محتوای عینی است.
• عینی به معنی فلسفی اش.

• برای روشن شدن مسئله، مثالی بزنیم:

الف
• وقتی کسی گرسنه و یا تشنه باشد، به نان و آب نیاز خواهد داشت.
• این نیاز او، نیازی اوبژکتیو و یا عینی است و نه نیازی سوبژکتیو.
• این وابسته بدان نیست که او بخواهد و یا نخواهد، بداند و یا نداند.

ب
• وقتی کسی به هر دلیلی دردمند و دلگرفته و غمگین است، بطور عینی ـ یعنی بی آنکه خودش بخواهد و یا نخواهد، بداند و یا نداند ـ به کسی نیاز دارد که با او درد دل کند.
• یعنی روان تحت فشار خود را تخلیه کند.
• به عبارت دیگر درد خود را با او به اشتراک بگذارد.
• او را در تحمل درد خویش شریک سازد.

2
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو به هم نيازمند خواهيم شد.

• در این جمله علامه امپریالیسم اما عینیت نیاز و احتیاج انکار می شود.
• اگر دقت درخور کنیم، به زعم سنت اگزوپری و یا روباه، هیچکس در دار دنیا به دیگری نیازی ندارد.
• جامعه و جهان در قاموس او بهشت بی نیازان است.
• سر و کله نیاز به زعم شیاد امپریالیسم وقتی پیدا می شود که کسی دیگری را اهلی سازد و یا توسط کسی اهلی شود.

• این اما به چه معنی است؟

3
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو به هم نيازمند خواهيم شد.

• این بدان معنی است که احتیاج پدیده ای مطلقا سوبژکتیو است.
• پیش شرط نیازمندی به زعم روباه، اهلی کردن و اهلی شدن است.
• اهلیت است.
• وابستگی است.

• ترفند ایده ئولوژیکی پنهان در این جفنگ اما از چه قرار است؟

4
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو به هم نيازمند خواهيم شد.

• ترفند ایده ئولوژیکی این جفنگ، ایدئالیزه کردن احتیاج و نیاز است.
• به عرش اعلی بردن احتیاج و نیاز است.

• چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟

5
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو به هم نيازمند خواهيم شد.

• دلیل ما در ساختار منطقی خود این جفنگ است:
• روباه، از سوئی دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک اهلیت و احتیاج بسط و تعمیم می دهد و از سوی دیگر دیالک تیک وسیله و آماج را به شکل دیالک تیک اهلی کردن و احتیاج:
• اهلی کردن در آن واحد هم علتی است که معلولی به نام احتیاج و نیازمندی به دنبال می آورد و هم وسیله ای است که با آن می توان به اماجی به نام احتیاج و نیازمندی رسید.

• این اما به چه معنی است؟

6
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو به هم نيازمند خواهيم شد.

• این به معنی ارتقای احتیاج به درجه و مقام آماج است.
• همانطور که ذکرش گذشت، این به معنی ایدئالیزه کردن احتیاج و نیاز است.
• این به معنی تبدیل احتیاج و نیاز به آرزو و ایدئال و آرمان است.

• این به چه معنی است؟

7
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو به هم نيازمند خواهيم شد.

• احتیاج و نیاز اصولا و اساسا برای برطرف کردن است.
• برای از بین بردن است.
• به همین دلیل اصطلاحات رفع نیاز، رفع حاجت، ارضای نیاز تشکیل شده اند و نه اصطلاحات امپریالیستی از قبیل آرزوی نیاز، آرمان احتیاج، تولید نیاز، تشکیل احتیاج.

• این بدان معنی است که احتیاج و نیاز چیزی است که باید نفی شود و نه تأیید.
سلب شود و نه اثبات.

• این بدان معنی است که احتیاج چیز منفی و منفوری است و نه چیز مثبت و مطلوبی.
 
• روباه اما در این جمله، احتیاج را ایدئالیزه می کند.
• به چیز مثبت و مطلوبی استحاله می بخشد.

8
 
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو به هم نيازمند خواهيم شد.

• اتفاقا ضرب المثل معروفی در زبان فارسی رایج است که با شیر و روباه به مثابه مظاهر بلند طبعی و پستی در رابطه قرار داده شده است:

آنچه شیران را کند، روبه مزاج
احتیاج است، احتیاج است، احتیاج

• معنی تحت اللفظی:
• احتیاج و نیاز سبب می شود که شیر بلند طبع و شخصیت مند تا درجه روباه پست و بی شخصیت تنزل یابد.

• اکنون معلوم می شود که استنباط توده مولد و زحمتکش از احتیاج و نیاز با استنباط طبقه حاکمه امپریالیستی از آن از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
• اکنون ضمنا معلوم می شود که سنت اگزو پری با ایدئالیزه کردن احتیاج، قصد تخریب خانه شخصیت خواننده خردسال را دارد.
• علامه امپریالیسم در صدد تخریب شیر وارگی خواننده و تبلیغ روباه وارگی است.
 
9
 
ولی تو اگر مرا اهلی کنی،
هر دو به هم نيازمند خواهيم شد.

• برای کشف تفاوت و تضاد روشنفکران ارتجاعی طبقه حاکمه امپریالیستی مثلا سنت اگزوپری و احمد شاملو با روشنفکران توده ای و انقلابی، به شعری از میرزاده عشقی در رابطه با مقوله احتیاج اشاره می کنیم:

میرزاده عشقی
احتیاج

• هر گناهی، کادمی عمداً به عالم می کند
• احتیاج است آن که اسبابش فراهم می کند
• ور نه، کی عمداً گناه اولاد آدم می کند
• یا که از بهر خطا خود را مصمم می کند؟

• احتیاج است، آن که زو طبع بشر رم می کند
• شادی یک ساله را یک روزه ماتم می کند
• احتیاج است، آن که قدر آدمی کم می کند
• در بر نامرد، پشت مرد را خم می کند
 
• ای که شیران را کنی روبه مزاج
• احتیاج، ای احتیاج!

• از اداره رانده، مرد بخت برگردیده ای
• سقف خانه از فشار برف و گِل خوابیده ای
• زن در آن، از هول جان خود، جنین زائیده ای
• نعش ده ساله پسر، در دست سرما دیده ای

• از پدر دور و ز نان ناخورده ام بشنیده ای
• رفت دزدی خانه ی یک مملکت دزدیده ای
• شد ز راه بام بالا، با تن لرزیده ای
• اوفتاد از بام و شد نعش ز هم پاشیده ای

• کیست جز تو، قاتل این لاعلاج
• احتیاج، ای احتیاج؟

• بی بضاعت دختری، علامه ی عهد جدید
• داشت بر وصل جوان سرو بالائی اُمید
• لیک چون بیچاره، زر در کیسه اش بُد ناپدید
• عاقبت هیزم فروش پیر سر تا پا پلید
• کز زغال کنده دایم دم زدی وز چوب بید
• از میان دکّه، کیسه کیسه، زر اندر کشید
• مادرش را دید و دختر را به زور زر خرید
• احتیاج آمیخت با موی سیه، ریش سپید

• از تو شد این نامناسب ازدواج
• احتیاج، ای احتیاج

• مردکی پیر و پلید و احمق و معلول و لنگ
• هیچ نافهمیده و ناموخته غیر از جفنگ
• روی تختی با زنی زیبای در قصری قشنگ
• آرمیده چون که دارد سکه، سنگ زرد رنگ
• من جوان شاعر معروف از چین تا فرنگ
• دائماً باید میان کوچه های پست تنگ
• صبح بردارم قدم تا شام بردارم شلنگ
• چون ندارم سنگ سکه، نیست باد این سکه سنگ!

• مرده باد آن کس که داد آن را رواج!
• احتیاج، ای احتیاج!

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر