۱۳۹۵ فروردین ۱, یکشنبه

سوسیال ـ دموکراتیسم و کمونیسم (5)


پروفسور هانس هاینتس هولتس
سرچشمه:
برگردان میم حجری

3
مسئله اساسی فلسفه


«ما هم دوست داریم، خوب باشیم تا خشن.
مناسبات اما خشن اند تا خوب!»
برتولت برشت

·        در این تضاد، آنچه که انگلس «مسئله اساسی فلسفه» نامش داده، عرض اندام می کند:

1
·        ماتریالیست کسی است که شرایط رئال (واقعی)  را، یعنی شرایط اقتصادی بازتولید حیات را آغازگاه حرکت خویش قرار می دهد.

2
·        ایدئالیست کسی است که نیات را، فضایل اخلاقی ماورای تجربی را، مثلا طبیعت اخلاقی خوب انسانی را آغازگاه حرکت خویش قرار می دهد.

·        (واژه «آغازگاه» را مدیون خدامراد فولادی هستیم. مترجم)

3
·        تصمیمگیری در این زمینه (تصمیمگیری در زمینه داشتن درک ماتریالیستی تاریخ و یا داشتن درک ایدئالیستی تاریخ، مسئله اساسی فلسفه در زمینه جامعه)  نه وابسته به میل و اراده این و آن است و بر خلاف پندار فریدریش آلبرت لانگه، نه به «سلیقه شخصی» این و آن.

4
·        برای اینکه بر اساس پاسخ ماتریالیستی و یا ایدئالیستی به مسئله اساسی فلسفه، استراتژی های سیاسی تدوین می شوند.

5
·        کسی که حاضر به تغییر مناسبات مالکیت نیست، کسی که فقط سودای رام کردن اگوئیسم و حرص ثروت اندوزی انسان ها را بر سر دارد، به حفظ وضع موجود تن در می دهد.

6
·        چنین کسی به سرهم بندی کردن رفرم ها کمر می بندد و وعده ـ وعید ها و قول و قرارهای طبقات حاکمه را به عنوان پیروزی جشن می گیرد.

7
تندیس هگل و مارکس در پکن

·        چنین کسی به قول هگل، از «مبارزه حیاتی ـ مماتی» که بر بنیان دیالک تیک «ارباب و نوکر» استوار است، فرار می کند.

8
·        راه سوسیال ـ دموکراسی از این قرار است!

9

·        اگر امروز سوسیال ـ دموکراتی به نام گرهارد شرودر به نمایندگی آشکار از سیاست مبتنی بر منافع امپریالیست ها می پردازد و از سوی سردمداران اقتصادی به همین دلیل مورد تحسین و تمجید قرار می گیرد، از ایستگاه نهائی حزبی پرده برمی دارد که روزی روزگاری برای دفاع از منافع طبقه کارگر تشکیل شده بود.

10
·        حزب سوسیال ـ دموکرات برای جامعه بورژوائی نه آلترناتیوی (بدیلی)  می شناسد و نه آلترناتیوی می خواهد.

11
·        افراد منفردی از این حزب می توانند به دلایلی از قبیل نومیدی، همرنگ سازی و ابتلاء به فساد طرفدار آن باشند.

12
·        ولی سوسیال ـ دموکراسی به مثابه سازمان توده ای با ترک طرح های برنامه ای تاریخی، اقتصادی و اجتماعی که تعیین کننده پیدایش و تشکیل آن بوده اند و بر پرچم مبارزاتی آن، نقش بسته بودند، هویت سیاسی خود را از دست داده است.

13
·        این هویت سیاسی اما در جنبش کمونیستی حفظ شده است.

14
·        جنبش کمونیستی نیز همچنان و هنوز در معرض خطر اوپورتونیسم و ناپیگیری و زبونی قرار دارد.

15
·        جنبش کمونیستی نیز باید در جامعه بورژوائی از تل آتش بگذرد و پا بر جا بماند تا روزی گذار به سوسیالیسم را از طریق براندازی انقلابی، جامه ی عمل بپوشاند.

16
·        از این رو ست که وقوف تئوریکی روشن به تضادهای لاینحل کاپیتالیسم، به تضاد کار مزدوری (کار مبتنی بر دستمزد)  و سرمایه، به تضاد نهفته در درون انباشت سرمایه، به توان های تخریبی مبارزات رقابت آمیز و غیره ضرورت مبرم دارد.

17
·        اختلاف نظر تئوریکی نیست که قوه مبارزاتی سازمان های کمونیستی را تحلیل می برد.

18
·        اختلاف نظر تئوریکی باید هم وجود داشته باشد، اگر قرار بر این باشد که شناخت شرایط میسر شود، اگر قرار بر این باشد  که معرفت و شناخت پیشرفت کند.

19
·        آنچه که سازمان های کمونیستی را تحلیل می برد، خلأ تئوریکی است که منبع خطر سقوط به منجلاب سوسیال ـ دموکراتیسم است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر