۱۳۹۴ اسفند ۲۲, شنبه

سوبژکتیو (2) (بخش آخر)


پروفسور هوبرت هورستمن
برگردان شین میم شین
ادامه  

·        شناخت به مثابه روند و به عنوان نتیجه انعکاس واقعیت عینی، همواره وحدتی از سوبژکتیو و اوبژکتیو است.

1
·        شناخت به مثابه روند، در وهله اول سوبژکتیو است:
·        چون این روند با دریافت تحریکات محیط، توسط گیرنده های سوبژکت شناسنده آغاز می شود و سپس گیرنده هایی که وظیفه تبدیل تحریکات یاد شده را به عهده دارند، آنها را به علائم خاص سیستم ترجمه می کنند و کل جریان شناخت بوسیله خودویژگی کردوکار عصبی مبتنی بر عکس العمل مشروط انسانی تعیین می شود.

2
·        شناخت، به مثابه روند، درتحلیل نهائی، اوبژکتیو است:
·        چون این فعالیت عصبی، محصول توسعه ماده به درجه عالی تکامل یافته، یعنی محصول مغز است.

3

·        مبانی عصبی پویای شناخت (سیستم علامتی اولیه و ثانویه) در طول تاریخ توسعه و تکامل بیولوژیکی و اجتماعی انسان، تشکیل یافته اند و «تشکیل حواس پنجگانه، نتیجه کار مجموعه تاریخ بشری تا امروز بوده است» (مارکس) و لذا شناخت، همواره به نحو تاریخی ـ مشخص بطور عینی تعیین می شود.

4
·        تصاویر فکری (احساس، دریافت، مفهوم و غیره)، بلحاظ فرم، سوبژکتیو و بلحاظ محتوا، اوبژکتیو اند.
·        زیرا فرم بوسیله سوبژکت شناسنده تعیین می شود، اما محتوا بوسیله خواص موضوع شناخت (شیئ) معین می گردد.

5
·        میان تصویرفکری و شیئ تصویرسازی شده ی عینی، تشابه به معنای رابطه ایزومورفی (همگونی، همفرمی)  برقرار است.

6
·        به کمک عادات ادراکی (که بطور فردی و اجتماعی کسب می شوند)، گشتاوری از عناصر سوبژکتیو وارد شناخت می شود، که می تواند فرم یک اپریوری (ماورای تجربیت)  نسبی به خود گیرد و در مرحله عقلی شناخت، به مثابه عادات فکری، کلیشه ها و شماهای فکری و غیره ظاهر شود.

7
·        این عادات، بر مبنای تجارب ذخیره شده از قبل پدید می آیند و می توانند در گزینش علائم و اطلاعات مهم از سیل علائم و اطلاعات وارده به مغز و در کاربست هدفمند استعدادهای خود در پراتیک، به سوبژکت کمک رسانند و با پیوندهای برگشتی  سیبرنتیکی می توان تغییر آنها را تند و کند کرد.

8
·        مطلق کردن اپریوری نسبی به اپریوریسم معرفتی ـ نظری منتهی می شود.

·        مراجعه کنید به اپریوری، اپریوریسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

9
·        جریایات ایدئالیستی مختلف با دستاویز قرار دادن جنبه سوبژکتیو شناخت، ادعا می کنند که شناخت بشری سوبژکتیو است و به انکار محتوا و خصلت اوبژکتیو شناخت می پردازند.

10
·        اشتباه تئوریکی این نظریه در این است، که آن، رابطه میان سوبژکتیو و اوبژکتیو را از هم می گسلد و بطور متافیزیکی (ضد دیالک تیکی)، آن دو را در مقابل هم قرار می دهد.  

11
·        همانطور که «اوبژکتیو» و یا «عینی» با «مادی» یکی نیست، به همان سان نیز «سوبژکتیو» با «فکری» یکسانی ندارد.

12
·        عناصر فکری (مفاهیم، تئوری ها، فرم های شعور اجتماعی و غیره) می توانند هم سوبژکتیو باشند و هم اوبژکتیو.

·        مراجعه کنید به سوبژکت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر