۱۳۹۵ فروردین ۷, شنبه

دکتر محمد مصدق از دیدی دیگر (7)


تحلیلی از
یدالله سلطان پور

پیشکش به خاطره خروشان
هاشم بی طرفی

·        گفته شد که جنبش های ملی، دموکراتیک و به اصطلاح چپ و توده ای در جهان (بویژه در جهان سوم با فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی ماقبل سرمایه داری) در این فاز از انتقال عملی هژمونی جهانی به امپریالیسم امریکا، عملا و عینا (یعنی بی اعتنا به اینکه خود عاملین بدانند و بخواهند و یا ندانند و نخواهند)  نقش کاتالیزور (کاتالیزاتور) بازی می کنند.

1
·        این بدان معنی است که سرکرده جدید جهان دستکم از این جنبش ها برای خلع ید از سرکرده قدیم جهان و برای تشکیل و تحکیم و توسعه هژمونی جهانی خود بهره برمی گیرد، اگر آنها را مورد حمایت غیرمستقیم قرار ندهد.
·        ما برای تأمل روی این مسئله گامی به عقب برمی داریم:

2
·        انقلاب سوسیالیستی در انگلستان به هر دلیلی، اصلا شروع نمی شود.

3
·        سنت کمونیستی کمون پاریس در فرانسه تداوم نمی یابد.

4
·        انقلاب سوسیالیستی در آلمان سرکوب می شود و رهبران اصلی آن ترور و اعدام می شوند.
·        اگر انقلاب آلمان پیروز می شد، تأثیر عظیمی بر انقلابات سوسیالیستی در اروپا و حتی امریکا می گذاشت.

5
·        انقلاب سوسیالیستی در کشور عقب مانده روسیه با حمایت ضمنی امپریالیسم آلمان پیروز می شود.
·        لنین به مثابه کاشف تئوری تشدید تضادهای دول امپریالیستی در اثر رشد اقتصادی ناهمگون و تشکیل حلقه سست در زنجیر دول سرمایه داری از تضاد دولت تزار با دولت آلمان بهره برمی گیرد و انقلاب پرولتری را به پیروزی می رساند.
·        روسیه تزاری اما کشوری بوده که خود جزو دول استعماری بوده است.

6
·        پرولتاریای رزمنده روس، بلافاصله با مداخله نظامی دول سرمایه داری و محاصره و تحریم  اقتصادی همه جانبه مواجه می شود و بهترین سرداران پرولتری خود را از دست می دهد.

·        پرولتاریای رزمنده روس پس از پایان جنگ کثیف داخلی، در انزوای تحمیلی از سوی دول سرمایه داری ـ قبل از همه ـ  مجبور می شود که وظایف بورژوائی انقلاب سوسیالیستی را به انجام رساند.
·        اصلاحات ارضی، مبارزه با بی سوادی، تربیت کادر علمی، فنی، سیاسی، فکری، فرهنگی و پداگوژیکی بار عظیمی بوده که بر دوش پرولتاریای روس سنگینی می کند.

7
·        در این واویلا رهبر انقلاب روس و حتی جهان (ولادیمیر لنین)  به دسیسه سرکرده جهان (بریتانیا) ترور می شود.
·        بدین طریق، انقلاب سوسیالیستی از نعمت مغزهای اندیشنده خود هم در آلمان و هم در روسیه شوروی محروم می ماند.

8
·        در غیاب لنین، راه برای روی کار آمدن اجامر بی شعوری از قبیل استالین هموار می گردد.
·        با قبضه قدرت و اوتوریته توسط استالین و باند او، هر کمونیست اندیشنده ای یا نفله می شود و یا از حکومت وحشت پا به فرار می گذارد تا در دیار غربت ترور شود و یا بپوسد.

9
·        جنگ جهانی دوم برای استالین هم ـ در تحلیل نهائی ـ نعمت الهی بوده است.
·        استالین پس از رهائی از شر همرزمان و حتی همسر اندیشنده لنین، کمونیست های طراز نوین آلمانی را که رهبر شان ارنست تلمان و یاران شان در زندان های فاشیسم آلمان تحت رهبری هیتلر و در معرض تیرباران بوده اند و برای نجات از مرگ توسط اجامر ناسیونال ـ سوسیالیستی، به شوروی پناهنده شده بودند، پس از عقد پیمان صلح با امپریالیسم آلمان ظاهرا همه را دست بسته تحویل گستاپو می دهد.
·        این درست همان کاری است که در فاز نهائی این تخریب توسط گربه چف و شرکاء تکرار می شود و بزرگ ترین کمونیست آلمان از پناهندگی شوروی به آلمان امپریالیستی هلموت کول، بازپس داده می شود.
·        تخریب سوسیالیسم با خروشچف و گربه چف و این و آن آغاز نمی شود.
·        تخریب سوسیالیسم و حتی امحای اعتبار جهانی کمونیسم با استالین آغاز می شود.   

10

·        مفهوم «امپریالیسم سرخ» که کمونیست های چین در مورد دولت شوروی به کار می برند، بی دلیل نیست.
·        اشتباه کمونیست های چین  این است که استالین را سردسته و سرکرده این امپریالیسم بظاهر سرخ و ماهیتا سیاه محسوب نمی دارند.
·        خیانت به کمونیسم در مقیاس جهانی با استالین صورت می گیرد. 

·        ما به این مسئله بعد برمی گردیم.

11
·        جنبش های ملی، دموکراتیک و به اصطلاح چپ و توده ای در جهان (بویژه در جهان سوم با فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی ماقبل سرمایه داری) در این فاز از انتقال عملی هژمونی جهانی به امپریالیسم امریکا، عملا نقش کاتالیزور (کاتالیزاتور) بازی می کنند، اگرچه در حرف سنگ رهایش ملی، دموکراتیک، اجتماعی، لیبرالیستی و سوسیالیستی به سینه می زنند.

·        برای توضیح این پدیده باید دیالک تیک ظاهر و ذات را (نمود و بود را، ماهیت و پدیده را) به خدمت گرفت:
·        این جنبش ها بلحاظ فرم نمودین شعارهای ملی، دموکراتیک، لیبرالیستی و حتی سوسیالیستی حمل می کنند، ولی ذاتا خروج از سیطره ی سرکرده قدیم جهان (امپریالیسم بریتانیای کبیر) و دول استعماری سابق (فرانسه، پرتغال، اسپانیا)  و ورود به حیطه ی سیطره  سرکرده نوین جهان (امپریالیسم امریکا) را جامه عمل می پوشانند.    

12

مهدی بهار
  میراث خوار استعمار
در سال هاى اول دهه‌ چهل که‌
بحران روابط انگلیسى و آمریکا در ایران
به‌ اوج خود رسیده‌ بود،
با کمک و به‌ خواست انگلستان ، براى تضعیف موضع آمریکا نوشته‌ شد 
و آمریکا نیز متقابلا نوشتن کتاب "فراماسونرى در ایران "
 را تشویق و حمایت کرد.
ویکی پیدیا


·        کتاب مهدی بهار تحت عنوان «میراث خوار استعمار» یکی از نشانه های این خلع ید از سرکرده قدیم توسط سرکرده جدید در ایران بوده است.
·        در این کتاب مهدی بهار، که احتمالا از اجامر وابسته به سرکرده قدیم جهان بوده، این دیالک تیک ظاهر و ذات جنبش های یاد شده را از موضع کنسرواتیویستی (راستگرائی، محافظه کاری، ضد انقلابیگری)، ضد ملی، ضد دموکراتیکی، ضد کمونیستی و انگلوفیلیستی مطرح می سازد.

·        ما این کتاب را در ایام کودکی خوانده ایم و برای ارزیابی دقیق تر باید از نو بخوانیم.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر