۱۳۹۵ فروردین ۲, دوشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (85)


ویرایش و تحلیل از
فریدون ابراهیمی

برخورد خداوند به بنده خاطی
«کیست که مأیوس شود از درگاه خدا و رحمت پروردگار
به جز گمراهان.»

·        درگاه الهی انعکاس آسمانی ـ انتزاعی بارگاه سلاطین، خرگاه خوانین و غیره است.
·        برای شرفیاب شدن به حضور سلاطین و خوانین باید بار خواست.
·        باید از غلامان چه بسا لال و کر اذن ورود خواست.

·        گدایان بارگاه سلاطین و خیمه گاه و خرگاه خوانین، برای شرفیاب شدن به حضور سلاطین و خوانین و دریافت پشیزی، بارها مورد ضرب و شتم غلامان مسلح به چوب و چماق و قمه و قداره قرار می گیرند.
·        ولی از بارگاه سلاطین و خرگاه خوانین مأیوس نمی شوند.
·        آنقدر ضجه می زنند که دل سلطان و خان از اندرون سراپرده به حال شان می سوزد و چیزی جلو شان می اندازد.
·        غلامان کر و لال سلطان شیراز، سعدی را یک بار ـ به قول خودش ـ با گدایان عوضی گرفته بودند و مثل سگ به چوب و چماق بسته بودند.
·        سعدی ولی از رو نرفته بود، دوباره رفته بود و شانس آورده بود و ستم وارده بر خود را در شعری به عرض سلطان رسانده بود.
·        درگاه الهی انعکاس آسمانی ـ انتزاعی همین بارگاه و خرگاه و دربار و غیره است.

1

برخورد خداوند به بنده خاطی
«کیست که مأیوس شود از درگاه خدا و رحمت پروردگار
به جز گمراهان.»

·        قوای ماورای طبیعی، ماورای اجتماعی و واهی از قبیل قضا و قدر و دهر و روزگار و چرخ و فلک و غیره نیز انعکاس آسمانی ـ انتزاعی همین اجامر درگاه های سلاطین و خرگاه های خوانین هستند.

·        خواجه شیراز در دهها غزل از زبان نفهمی، کری و کودنی و لالی قضا و غیره پرده برمی دارد و شکوه و شکایت از چنین اجامری را بیهوده و ابلهانه می شمارد.

·        ما به چند نمونه اشاره می کنیم:  

2
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی ‌پسندی تغییر کن قضا را

·        معنی تحت اللفظی:
·        به ما اجازه ی ورود به کوچه نیکنامی ندادند.
·        اگر تو می خواهی که ما نیکنام شویم، پس کاری کن که قضا را عوض کنند.

·        خواجه در این بیت، ورود به کوی نیکنامی را با ورود به درگاه ها و خرگاه ها یکسان تلقی می کند و برای قضا همان نقشی را قایل می شود که غلامان کودن و کر و لال دم در درگاه ها و خرگاه ها دارند.

3
عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت
با هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست

·        معنی تحت اللفظی:
·        عاشق جز تحمل بار سرزنش چه چاره دیگری دارد؟
·        هیچ دلاوری سپر تدافعی لازم در مقابل تیر قضا را ندارد.

·        قضا در این بیت نیز به تیراندازان درگاه ها و خرگاه ها تشبیه می شود که تیری از جنس لیزر دارد و سپر ضد لیزر هنوز ساخته نشده است.

4
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد

·        معنی تحت اللفظی:
·        دلم گنجینه اسرار بود.
·        قضا درش را بست و کلیدش را به دست دلستانی داد.

·        در این بیت غزل خواجه، خزانه ی دل، به بارگاه و خرگاه تشبیه می شود و قضای کذائی به غلام کر و کودن و لال دم در آنها و دلستان به سلاطین و خوانین خشن و خونریز تشبیه می شود.

5
آنچه سعی است من اندر طلبت بنمایم
این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد

·        معنی تحت اللفظی:
·        من هر چه سعی که می توانم در جست و جوی تو به خرج می دهم.
·        مسئله اما این است که قضا را نمی توان تغییر داد.

·        خواجه در این بیت شعر تمام تلاش خود را برای دست یابی به سلطان و خان به کار می بندد.
·        مسئله اما غلام کر و کودن و لال دم در بارگاه و خرگاه است که راهش نمی دهد و باید عوض شود.

6
نصیحتگوی رندان را که با حکم قضا جنگ است
دلش بس تنگ می‌ بینم، مگر ساغر نمی‌ گیرد؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        ناصح رندان سر جنگ با حکم قضا دارد.
·        ظاهرا ملول و دلگرفته است.
·        مگر مست نمی کند؟

·        خواجه در این بیت، رندی رندان را امر قضا و قدری، سرنوشتی، فاتال محسوب می دارد و کسی را که رندان را نهی از رندی می کند، با قضا در جنگ می بیند.
·        اما چون جنگ با قضا محکوم به شکست است، خواجه به او پیشنهاد می کند که مست کند و بی خیال و خوش باشد.

7
«کیست که مأیوس شود از درگاه خدا و رحمت پروردگار
به جز گمراهان.»

·        به زعم ابراهیم خلیل الله و در واقع محمد رسول الله، هر کس از درگاه الهی و رحمت پروردگار مأیوس شود، جزو گمراهان است.
·        یعنی اهل دوزخ است.

·        سؤال این بود که چرا از مفهوم رحمت پروردگار استفاده می شود؟

8
«کیست که مأیوس شود از درگاه خدا و رحمت پروردگار
به جز گمراهان.»

·        برای پاسخ به این پرسش باید جامعه برده داری را زیر ذره بین تحلیل نهاد.
·        برده دار، خداوند بنده، خداوند غلام، خداوند کنیز و غیره، در صدر اسلام کودکان مردم را برده می کند و از همان اوان کودکی عهده دار آموزش و پرورش آنها می شود.
·        یعنی آداب و رسوم خدمت را به آنها می آموزد.
·        به همین دلیل به صفت پروردگار ویا مربی متصف می شود.
·        پروردگار آسمانی نیز انعکاس آسمانی ـ انتزاعی همین پروردگاران زمینی است.
·        دلیل پروردگاری خدای کذائی، بسته شدن نطفه آدم ها، تغذیه در شکم مادر و بعد تغذیه از پستان مادر به اراده الهی است.
·        خدای آسمانی بدین طریق بنده پرور و یا پروردگار محسوب می شود.
·        خواجه شیراز و شیخ شیراز این مقولات تئولوژیکی و برده داری ـ فئودالی را وسیعا به کار می برند و ضمنا آنها را توسعه و پر و بال می دهند.

9
حافظ
تو بندگی چو گدایان، به شرط مزد مکن
که دوست، خود روش بنده پروری داند.

 ·        معنی تحت اللفظی:
·        تو، مثل گداها (پرولتر ها، کارگرها) برای خدمت به دوست، قرار داد دستمزد، مبند.
·        برای اینکه دوست، خودش رسم و روال بنده پروری را بلد است.

·        خواجه در این بیت، مفهوم بنده پروری را به معنی دادن مزد بخور ـ نمیر به بنده تلقی می کند.
·        اگر واژه های مربوطه به پرورش در آثار و اشعار سعدی و حافظ بررسی شوند، مفهوم پروردگار به عنوان اشرافیت بنده دار روشن تر می شود.
  
10
«کیست که مأیوس شود از درگاه خدا و رحمت پروردگار
به جز گمراهان.»

·        مفهوم رحمت، فقط محدود و منحصر به قبول توبه بنده ی تواب نیست.
·        نان بخور و نمیری که اشرافیت بنده دار به بنده می دهد، نیز جزو رحمت او ست.
·        همین رحمت اشرافیت بنده دار است که در آیینه شفاف آسمان منعکس می شود و فرم رحمت الهی به خود می گیرد.
·        رحمت الهی، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی رحمت اشرافیت بنده دار است که از بارش برف و باران تا رویش غلات و اشجار میوه و غیره را شامل می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر