۱۳۹۵ فروردین ۲, دوشنبه

سیری در جفنگیات صمد بهرنگی (10)


اهمیت ادبیات کودک
صمد بهرنگی
ویرایش و تحلیل از
گاف سنگزاد
  
دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
سر و صدا نکردن در حضور مهمان‌

·        پنجمین نکته ای که بزعم صمد بهرنگی باید از ادبیات کودکان تبعید شود، مذموم دانستن سر و صدا کردن کودکان در حضور میهمان است.

·        منظور صمد بهرنگی از این نکته چیست؟

·        تشویق کودکان به لگامگسیختگی،  بی انظباطی و بی بندوباری؟

·        نتیجه این آنارشی چه می شود؟

·        کودکان بدین طریق، رشد فکری و اخلاقی و شخصیتی می کنند؟

1
سحرخیز باش تا کامروا باشی‌

·        این ششمین نکته مذموم از دید صمد بهرنگی است.
·        این یکی از ضرب المثل های توده ای معروف است.
·        نیاکان ما به تجربه دریافته اند که اگر کسی سحرخیز باشد، بهتر می تواند به انجام تکالیف و وظایف اجتماعی خود نایل آید.
·        به همین دلیل، آنها این دانش تجربی را جامه ضرب المثل پوشانده اند و در اختیار نسل های بعدی قرار داده اند.

2
دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به
(مسائل زیر):
تبلیغ و تلقین نصایح خشک و بی ‌بروبرگرد،‌
نظافت دست و پا و بدن‌،
اطاعت از پدر و مادر‌،
حرف ‌شنوی از بزرگان‌،
سر و صدا نکردن در حضور مهمان‌
سحرخیز باش تا کامروا باشی‌

·        همه این نکات ششگانه که صمد بهرنگی قصد تبعید از ادبیات کودکان دارد، نکات تربیتی ارزنده بوده اند.
·        صمد بهرنگی خرابکار اخلاقی به تمام معنی است.
·        او همه دستاوردهای ارزشمند فکری، عملی و اخلاقی را از کودکان دریغ می دارد و باید ببنیم به جای آنها چه بدیل و آلترناتیوی در چنته دارد.

·        چه نفعی برای کودکان دارد که تنه لش باشند و نه سحرخیز؟

3
بخند تا دنیا به رویت بخندد‌

·        این هفتمین نکته مذموم از دید بهرنگ است.
·        این از ضرب المثل های توده ای نیست.
·        این از جملات قصار بورژوائی واپسین است.
·        در این کلام قصار، استیل زیست سطحی، صوری، فرمال و ابزورد امریکائی تبیین می یابد.
·        در اکثر فیلم های هالی وود به شعارهائی از این قبیل برمی خوریم.
·        در این مورد می توان به شرطی با بهرنگ همرأی گشت.
·        ولی به کدام شرط؟

4
بخند تا دنیا به رویت بخندد‌

·        به این شرط که نفی اندیشه سطحی، صوری، فرمال و ابزورد، نه نامعین، نه انتزاعی، بلکه معین و مشخص باشد.
·        این جفنگ امپریالیستی ـ امریکائی باید نقد ماتریالیستی ـ دیالک تیکی شود.
·        یعنی ضمن نفی آن، بدیل بهتری عرضه شود.

5

بخند تا دنیا به رویت بخندد
·        ایراد این سخن ـ قبل از همه ـ این است که کودک و نوجوان، نه ماشین، بلکه آدم است و به مثابه آدم در کاسه سر مغز دارد و در تار و پود اندامش، عصب.
·        کودک و نوجوان عروسک کوکی نیست تا کوکش کنند و بخندد و یا بگرید.
·        خنده مکانیکی نه معنا دارد و نه اصولا امکان پذیر است.
·        حتی اگر کسی بلحاظ پسیکولوژیکی مسخ شود و بدون علت و دلیل و انگیزه واقعی قهقهه سر دهد، عملا سلب آدمیت می شود.
·        سلب هویت و شخصیت می شود.

6
بخند تا دنیا به رویت بخندد‌

·        این جفنگ اما حاوی هسته معقول واقعی است و آن این است که انسان شاد و خنده رو، برای این و آن، مطلوب تر و محبوب تر از انسان گرفته و مغموم است.
·        جامعه شناسی مبتنی بر روانشناسی امریکائی از این پدیده برای ارتقای درجه استثمار کارگران و کارمندان سوء استفاده می کند.
·        یعنی بطور تصنعی محیط کار و زندگی را تحمل پذیرتر می سازد.

·        مراجعه کنید به بخش جامعه شناسی در دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

7
بخند تا دنیا به رویت بخندد‌

·        ایراد تجربی ـ عملی ـ علمی این کلام قصار امریکائی این است که میان خندیدن کسی و خندیدن این و آن به روی او، رابطه علی (علت و معلولی) وجود ندارد.
·        چون به همان سان که او آدم است و نه عروسک کوکی، دیگران هم آدم اند و نسبت به خنده الکی، مکانیکی و ساختگی هر کسی حتما نباید با خنده الکی، مکانیکی و ساختگی واکنش نشان دهند.
·        چنین خنده ای چه بسا برای دیگران آزارنده خواهد بود و واکنش حتی منفی به دنبال خواهد داشت.

8
بخند تا دنیا به رویت بخندد‌

·        علاوه بر این، خنده فی نفسه، بهتر از اندوه نیست.
·        غم و شادی، خنده و گریه بسط و تعمیم منفی و مثبت نیستند.
·        چه بسا روح و روان آدمی به اندوه نیاز دارد تا به شادی، به گریه نیاز دارد تا به خنده.
·        دیالک تیک غم و شادی، خنده و گریه، دیالک تیک بغرنحی است:

الف
·        غم و شادی، خنده و گریه، از سوئی ناشی از شرایط روحی و روانی آدمی اند.
·        شرایط روحی و روانی ئی که خود ثانوی اند.
·        یعنی تحت تأثیر شرایط زندگی پدید می آیند.
·        وقتی به عنوان مثال، کسی از عهده انجام کاری برمی آید، روح و روان او، از شعف و رضایت و شادی لبریز می شوند.
·        در این شرایط است که خنده طبیعی و اصیل و راستین بر لبانش می نشنید، گل گونه هایش می شکفد.
·        عکس اینهم امکان پذیر است:
·        وقتی کسی از عهده انجام کاری برنیاید، روح و روانش اندوهمند می گردند و به تلنگری زار می زند.
·        آدم، آدم است.

ب
·        غم و شادی، خنده و گریه، از سوی دیگر غذای روح و روان آدمی اند.
·        گاهی روح و روان آدمی به غذای شادی و یا غم نیاز دارد.
·        به همین دلیل است که آدمیان در شرایط روحی و روانی متنوع از شنیدن و خواندن و زمزمه ترانه ها، آهنگ ها، اشعار و متون متفاوت ارضا می شود.
·        شعر و ترانه ای که در حالت روحی و روانی معینی به دل او می نشیند، در شرایط روحی و روانی دیگری، اعصابش را در هم می کوبد.

ت
·        غم و شادی، خنده و گریه، از سوی دیگر بسته به حوایج غریزی و معرفتی ـ نظری فرد معین مانی پولیزه می شوند.
·        مثلا وقتی کسی با جانانی زیر یک سقف است، شادی و اندوهش، خنده و گریه اش،  تابع جانان می گردد.
·        او در این صورت، سلب اختیار می شود و نمی تواند مثلا بخندد تا دنیا به رویش بخندد.
·        آدم آدم است.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    تشویق کودکان به لگامگسیختگی، بی انضباطی و بی بندوباری؟

    پاسخحذف