احسان طبری
(1295 ـ 1368)
تحلیلی از شین میم شین
نيست
تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو» بسته و دلبسته شديم
ما به «نو» بسته و دلبسته شديم
و
اين سمندى است كه خودپو نشود
تا
به مهميز، نرانى، ندود
·
معنی تحت اللفظی:
·
چون تاریخ تکرار نمی شود و کهنه
بازتولید نمی شود، ما به طرفداری از نو روی آورده ایم.
·
مسئله اما این است که تاریخ، سمندی
است که بطور خود به خودی گامی حتی به پیش نمی نهد و تا به ضرب مهمیز نرانی، نمی
رود.
·
طبری در این دو بیت شعر، یکی از
مهم ترین کشفیات کارل مارکس را با صراحت و روشنی بی چون و چرا تبیین می دارد.
1
نيست
تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو» بسته و دلبسته شديم
ما به «نو» بسته و دلبسته شديم
·
طبری در این بیت شعر، از سوئی
تئوری امپریالیستی «حرکت دایره وار» را رد می کند:
·
بزعم طبری در این بیت شعر، تاریخ
تکرار نمی شود.
·
کهنه بازتولید نمی شود.
·
کهنه جای خود را به نو می دهد.
2
·
طبری از سوی دیگر تئوری «حرکت
فواره وار» (فروغ فرخ زاد) را رد می کند.
·
این اما به چه معنی است؟
3
نيست
تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو» بسته و دلبسته شديم
ما به «نو» بسته و دلبسته شديم
·
این بدان معنی است که تاریخ، روند (سیر
سلسله مراتبی) جایگزینی کهنه توسط نو است.
·
منظور طبری این است که نقش تعیین
کننده در دیالک تیک کهنه و نو، از آن نو است.
·
و طرفداری از نو، وظیفه هر انسان
طرفدار پیشرفت اجتماعی و سعادت بشری است.
·
کهنه و نو در این دیالک تیک، مفاهیم فلسفی اند و ربطی به کهنه و نو فرمال و
ظاهری و صوری ندارند:
4
نيست
تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو» بسته و دلبسته شديم
ما به «نو» بسته و دلبسته شديم
·
طبری به عنوان مثال از همان ایام
جوانی، همراه با دکتر تقی ارانی و گروه معروف به 53 نفر، به طرفداری از نو پرداخته
است.
·
نو در جامعه او، طبقه کارگر بوده
است که در بطن جامعه نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوائی در حال تکوین و توسعه بوده است.
·
حزب کمونیست ایران که ارانی سودای
احیای آن را بر سر داشته و جان بر سر این سودا نهاده است، نماینده سیاسی طبقه کارگر
بوده است.
·
سوبژکت تاریخ در دوران معاصر طبقه
کارگر است.
·
مظهر نو، طبقه کارگر است.
5
و
اين سمندى است كه خودپو نشود
تا
به مهميز، نرانى، ندود
·
طبری در این بیت شعر، مهمترین کشف
مارکس را جامه ی استه تیکی در بر می کند:
الف
و
اين سمندى است
·
طبری، تاریخ را، جامعه بشری را به
اسبی تشبیه می کند.
·
تشبیه جامعه بشری به اسب به معنی
پرده برداری از ناتورالیته (طبیعیت، طبیعت وارگی) جامعه بشری است.
·
جامعه و انسان در واقع پدیده های
طبیعی اند.
·
به همین دلیل هم جامعه و انسان را طبیعت
دوم می نامند.
·
جامعه و انسان تا ابد پدیده های
طبیعی خواهند ماند.
·
رابطه جامعه و انسان با طبیعت اول،
رابطه ای دیالک تیکی است.
·
این رشته رابطه را با بمب اتم هم
نمی توان پاره کرد.
·
جامعه به مثابه طبیعت دوم ضمن وحدت
با طبیعت اول، با آن تفاوت و تضاد دارد.
ب
و
اين سمندى است كه خودپو نشود
·
طبری در این مصراع شعر از تفاوت
طبیعت اول (سمند) و طبیعت دوم (جامعه بشری، تاریخ) پرده برمی دارد:
·
جامعه بشری سمندی است که خودپو
گامی به پیش برنمی دارد.
·
سمندی است که باید رانده شود.
·
سمندی است که به سوار احتیاج دارد
تا به پیش تازد.
·
طبیعت دوم بر خلاف طبیعت اول
سوبژکت مند است و نه بی سوبژکت:
1
·
بود و نبود و کرد و کار انسان در
بارش باران، در وزش باد و توفان، در انفجار آتش فشان، در بارش برف و بلبشوی بوران
و در وقوع زلزله تعیین کننده و مهم نیست.
2
·
اما بود و نبود و کرد و کار انسان
برای تحولات مثبت و منفی اجتماعی تعیین کننده و مهم است.
·
طبری در مصراع دوم این بیت، صریحتر
و روشن تر سخن می گوید:
ت
و
اين سمندى است كه خودپو نشود
تا
به مهميز، نرانى، ندود
·
سمند تاریخ، سمندی است که بی شباهت
به سمند طبیعی (طبیعت اول) به سوار نیاز دارد و اگر به ضرب مهمیز رانده نشود، گامی
حتی به پیش برنمی دارد.
·
سوبژکتیویته در تاریخ یکی از
مهمترین کشفیات مارکس بوده که در لنینیسم تعمیق کسب می کند و توسعه می یابد.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک سوبژکت ـ
اوبژکت، سوبژکت تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
6
·
طبری با این شعر، بینش یک سال پیش
خویش را تصحیح، تدقیق و تکمیل می کند و توسعه می دهد:
مراجعه کنید به تحلیل شعر طبری، تحت عنوان
«زمان را گنج ها در آستین است»
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
و در
خرد، خوداندیشی، هماندیشی، خودمختاری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر