از صفحه فیسبوک
عبدالرضا دلاور
ارتجاع داخلی تر
(جلد دوم )
محمد علی افراشته
لعن بر مخترع خط و سواد
بخصوص آن که به زن ها رو داد
باز هم رفته ضعیفه جلسه
پس کی بایست به کارم برسه
کتم از داغ اتو چین و چروک
عیناً آسفالت خیابان مفلوک
کرواتم همه در هم برهم
مردم از حسرت یک سوپ کلم
این کت و این یقه، این هم زانو ست
اثر مرحمت کدبانو ست
من که نه این ور و نه اون وری ام
وسط الحالم و از این سری ام
بی طرف، بی نظر و منفردم
زنده هستم فقط از بهر خودم
به دل مور، تلنگر نزدم
ورق هیچ که را ٔبر نزدم
مملکت را همه گر آب برد
فدوی را خر و پوف خواب برد
زن یک همچو منی آزاده
ساکت و صامت و جا افتاده
حق چه دارد برود تشکیلات
بکند صرف، تمام اوقات
حیف از این عمر عزیزی چو طلا
که شود صرف چنین پرت و پلا
زن کجا، بحث امور جاری؟
زن کجا امر سیاست داری؟
زن، که گفته است شود، چیز نویس؟
برود مجلس شورا با گیس؟
زن کجا، کرسی دار الشورا؟
زن کجا جای رئیس الوزرا؟
زن که گفته است شود افسر هنگ
یا که طیاره چی عرصه جنگ
زن برای چه شود دندان ساز
کند آرواره مردان را باز؟
نیستم بنده موافق ابداً
شدهام سخت مخالف جدآ
جان سرکار و به روح مغفور
هست این ها همه آثار غرور
زن شده وضع برای دیزی
شست و شو، وصله زنی، آشپزی
ای خوشا دوره ی مرحوم حجاب
چادر یزدی و نعلین و نقاب
بودم هر گاه وزیر فرهنگ
به هواداری آن کهنه دبنگ
خواندن درس زنان را از دم
با دو فوری قدغن می کردم
چلمنی کرده ام از روز ازل
گربه در حجله نکشتم اول
میل دارم که بچسبم به گلوش
چنگ چون گربه بگیرم از موش
بزنم مشت درشت اش به دهان
باز هم لعن خدا بر شیطان
چه کنم هست در این قلب فکار
ته و تو مانده ی عشقی به تغار
تق تق، کیست؟ منم باز کنید
آمد، ای داد مبادا که شنید
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر