۱۳۹۲ بهمن ۱۹, شنبه

سیری در شعری از نیکا نیکزاد (9)


سرچشمه:
صفحه فیس بوک نیکا نیکزاد
تحلیلی از شین میم شین

در من سایه ی کودکی قدم می زند،
که هنوز از ترکه های سُنّت می سوزد.
با نوجوانی
که خنده هایش را
انقلابیون دزدیده اند.
(نوجوان، کنشگر سیاسی یا آنالیست نیست.
او تنها می بیند، انقلابی شده و عده ای در خیابانها کشته شده اند.
و بعد پدر و مادر دوستانش یا پاکسازی شده اند و یا در زندانها اعدام!
 و بعد دخترکان کوچک هم کلاسی از سر نیمکت ها گم شدند و تنهای مرده و سیاه شده ی آنان از تجاوز دژخیمان بازگشته است و بعد جنگ و تشییع جنازه های مداوم.
برای نوجوان انقلاب یک مفهوم را می یابد:
خون و تباهی!
این خون و تباهی است که خنده و شادابی او را به یغما می برد.)
نیکا نیکزاد

·        این توضیح شاعر راجع به این بند شعر است. 
1
نوجوان، کنشگر سیاسی یا آنالیست نیست.

·        نوجوانی که با سایه کودکی شاعر قدم می زند، از دید شاعر نه کنشگر سیاسی است و نه تحلیلگر مسائل اجتماعی. 
2
او تنها می بیند، انقلابی شده و عده ای در خیابانها کشته شده اند.

·        بزعم شاعر، نوجوان تماشاچی صرف است.
·        تماشاچی انقلابی است و عد ای در حیابان ها جان باخته اند.
·        مسئله اما همین جا ست.
·        ما در بخش آغازین این تحلیل گفتیم که  مفاهیم فلسفی را اعضای طبقات اجتماعی مختلف به انحای مختلف تعریف و عملا تحریف می کنند.
·        در قاموس شاعر (و نه فقط شاعر)،  مفاهیم انقلاب و انقلابیون (و نه فقط  مفاهیم انقلاب و انقلابیون)  به همین روز می افتند.
·        ظاهرا کاری هم از دست هیچ روشنگر سمج و رو داری برنمی آید.  
3
·        حریفی در جمعی می گفت:
·        «انقلاب واقعی هم اکنون در ایران رخ می دهد!»
·        و منظورش این بود که «اگر بخواهی برای مسئله ای به اداره ای مراجعه کنی، کسی محل سگ هم به ات نمی گذارد.
·        و یا اگر بخواهی ده هزار تومان از حسابت برداری، حداقل هزار تومان کمتر به دستت داده می شود.»

4

·        خمینی به هنگام صدور فتوای قتل عام هر نفسکشی که خیال مخالفت با اسلام در سر داشته باشد، می گوید:
·        «ما باید انقلابی عمل کنیم.»
·        بدین طریق هر توحش و کشتاری، «انقلابی» و هر جانی بالفطره بی وجدان و بی شرم و بی شرف و بی شعوری، «انقلابی» محسوب می شود.
5

·        حریفی در کامنتی، فروغ فرخزاد را به زبان بی زبانی یعنی از قول یکی دیگر، «فاحشه» می نامد  و ضمنا فکر می کند که آثار هنری را باید مثل روغن نباتی بطور سوبژکتیف، یعنی بسته به سلایق و علایق خود مورد ارزیابی قرار داد و آخر سر کلمه شاه پسند و یا شاه ناپسند را روی آن نوشت.
·        او نه تنها برای آثار هنری عینیت قائل نمی شود، بلکه حتی بدتر، معنی مفاهیمی را که بر زبان می راند، نمی داند:
·        چون فاحشه یک مفهوم سوسیولوژیکی است و قشر اجتماعی نامولد و بیگانه با تولید معینی موسوم به لومپن پرولتاریا را تشکیل می دهد.
·        در حالیکه فروغ حتی در سن 17 سالگی مولد فکری بزرگی است.
·        فروغ زحمتکشی فکری ـ استه تیکی ـ هنری است.
·        فاحشه نامیدن مولد و زحمتکشی فکری ـ استه تیکی ـ هنری خود نشانه کوته اندیشی و نادانی است.
·        ضمنا خیلی از مردها در طول عمرشان با زنان بیشماری و یا با جوانان و کودکان مردم حتی رابطه جنسی داشته اند، ولی کمتر کسی آنها را فاحشه می نامد.  
·        وقتی گفته می شود که بیایید، حرف دهن خودمان را بفهمیم، یعنی تعریف استانداردی از  مفاهیم بدست آوریم، اعتراض حضرات به عرش اعلی می رسد که  «در قرن 21 هنوز هم باید بر سر مفاهیم جنگید!»   

6
·        حالا چه باید کرد؟
·        در چنین جامعه ای زندگی که جای خود دارد، حتی فهمیدن نظر همنوعان و یا فهماندن نظر خود به همنوعان امکان ناپذیر می گردد.
·        برای اینکه آجرهای اولیه افکار بطور دلبخواهی تعریف و عملا تحریف می شوند.
·        منظور از آجرهای اولیه افکار،  مفاهیم (کلمات)  است.
·        انسان ها فقط و فقط به شرطی می توانند با هم مبادله فکری کنند که  از مفاهیم (واژه ها)  تعاریف استاندارد داشته باشند.
·        تعریفی که حریفان عملا از مفهوم «انقلاب» در کله و چنته داشته اند و دارند، بیشتر به درد تعریف مفهوم «آنارشی» و هرج و مرج و بی نظمی و بی قانونی و خر تو خر می خورد تا به درد تعریف «انقلاب.»      
6
او تنها می بیند، انقلابی شده و عده ای در خیابانها کشته شده اند.

·        بزعم شاعر (و نه فقط بزعم شاعر) هم دیدن بلبشو و کشته شدن عده ای در خیابان ها به معنی وقوع انقلاب است.
·        همانطور که بخش پیشین اشاره شد، این تحریف ترادیسیونالیستی (سنتگرائی) مفهوم «انقلاب» است و نه تعریف علمی آن.
·        شاعر اما نه فردی محروم از هنر خواندن و نوشتن، بلکه روشنفکری است:
·        روشنفکر به قشر اجتماعی ئی اطلاق می شود که نان سفره اش را از طریق کار عمدتا فکری در می آورد.
·        شاعر پزشک است.
·        برای مجبور ساختن پزشکی به تحریف  مفاهیم پزشکی باید از روی جنازه او گذشت.
·        او به هیچ بهائی تن به تحریف  مفاهیم علم طب نخواهد داد.
·        اکنون فقط باید از خود پرسید که چرا بنی بشر به این سادگی دست به تحریف  مفاهیم انقلاب و انقلابیون می زند؟     
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر