۱۳۹۲ اسفند ۵, دوشنبه

سیری در آثار بهمن محصص (11)


سرچشمه:
صفحه قیسبوک بهمن محصص
تحلیلی از شین سین

فراگمنت سوم
فقدان دست و پا

·        محصص با فونکسیون زدائی از دست و پا در فراگمنت سوم، کاردینال را و در واقع، قشر روحانیت را به مجسمه و تندیسی تشبیه می کند.

1
·        نیات او از این تشبیه می تواند به شرح زیر باشد:

الف
·        تصور و تصویر قشر روحانیت به مثابه قشری بیگانه با کار مادی و تولیدی

ب
·        به مثابه قشری نامولد، مفتخور و انگل

ت
·        به مثابه قشری عاری از تقلا و تلاش و تولید و تأثیر مثبت و سازنده بر جامعه و جهان.

2
·        محصص با گذاشتن عینک عجیب و غریب بر چشم کاردینال و نگرش عجیب و  غریب او به آسمان، قصد تبیین کدام حقیقت امر تعیین کننده را در دل داشته است؟

3
نیمه عینکی بر نیمچه چشم .
 بدون بینی
شاید احتیاجی به بینی ندارد .
ولی کله عمدتا از دهان و زبان تشکیل شده است.
(حسین رزاقی)

·        این استنباط حسین رزاقی از این فراگمنت است.
·        بنظر ایشان محصص با حذف بینی به نقش تعیین کننده دهان و زبان در کاردینال تأکید ورزیده و از فقدان نیاز به فونکسیون بینی پرده برداشته است.  

4
·        بنظر ما محصص بکمک عینک عجیب و غریب و نگرش قورباغه آسا به آسمان، از جهان بینی قشر روحانیت پرده برمی دارد:

5
·        روحانیت در این اثر محصص، بی کمترین اعتنا به زمین و متمرکز مطلق بر آسمان است.

·        این اما به چه معنی است؟

6
·        این به معنی تبیین رادیکال و ریشه ای ـ ماهوی جهان بینی روحانیت از سوی محصص است.

·        جهان بینی به چه معنی است؟

7
·        اگر منظور از جهان بینی درک تئوریکی ـ کلی از کل جهان، منشاء، طبیعت و توسعه کاینات، پیدایش و توسعه بشریت و آینده آن، ماهیت و معنای زندگی انسانی، رفتار اجتماعی انسان ها، نقش تفکر بشری، ارزش های فرهنگ بشری و مسائل اساسی همانند باشد، باید گفت، که جهان بینی در برگیرنده نگرش های فلسفی، اجتماعی ـ سیاسی، اخلاقی و استه تیکی است. 

·        از این رو ست، که خصلت هر جهان بینی ـ عمدتا ـ بوسیله نگرش های فلسفی که پایه و اساس جهان بینی را تشکیل می دهند و بوسیله نقشی که علوم در آن بازی می کنند، تعیین می گردد.

8
·        مسأله اساسی جهان بینی، همان مسآله اساسی فلسفه است و حل مسائل دیگر جهان بینی وابسته به نحوه حل مسئله اساسی فلسفه است.
·        مسئله اساسی فلسفه پافشردن بر تقدم و یا تأخر ماده بر روح و یا وجود بر شعور است.

الف
·        کسانی که ماده را مقدم بر روح و یا وجود را مقدم بر شعور بدانند، طرفدار ماتریالیسم اند و جهان بینی ماتریالیستی دارند.

ب
·        کسانی که روح (خدا، ایده، اندیشه)  را مقدم بر ماده و یا شعور را مقدم بر وجود بدانند، طرفدار ایدئالیسم اند و جهان بینی ایدئالیستی دارند.

9
·        بهمن محصص در این اثر خویش در نهایت وضوح و روشنی نشان می دهد که قشر روحانیت روح آسمانی را بر ماده زمینی (طبیعت و جامعه) مقدم می داند و پیرو جهان بینی ایدئالیستی است.

10
·        این بدان معنی است که روحانیت برای بشر زمینی نقشی قائل نیست.
·        بزعم روحانیت، منجی بشریت نه از جامعه، بلکه از آسمان ارسال می شود:
·        روح (خدا) سرنوشت بشریت را رقم می زند. 

·        این اما در تحلیل نهائی به چه معنی است؟

11
·        این به معنی بسط و تعمیم و ضمنا تخریب و تحریف دیالک تیک ماده  و روح، انسان و خدا به شکل دوئالیسم هیچ و همه چیز، هیچ واره و همه کاره (فعال مایشاء)  است.
·        در جهان بینی روحانیت، بدون اراده الهی حتی آب از آب تکان نمی خورد و بشر در بهترین حالت مجری چشم و گوش بسته و بی اختیار اراده الهی است.

12

·        تار و پود دیوان خواجه شیراز به تبیین و تحمیل ترفندمند همین ایده و اندیشه ارتجاعی روحانیت اختصاص یافته است.
·        ما به ابیاتی چند به عنوان مشتی نمونه از خروار در دیوان خواجه اشاره می کنیم:

حافظ
رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است!

·        بزعم خواجه شیراز، تصمیمگیر نهائی و اصلی در آسمان ها ست و انسان تحت جبر مشیت الهی زندگی می کند و فاقد آزادی و اختیار است.

من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت.

·        حافظ به این نتیجه رسیده که باید تن به تسلیم و رضا در دهد و به درد دوری از معشوق خو کند و دنبال درمان گردد.

چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
گر اندکی نه به وفق رضا ست، خرده مگیر

·        قسمت ازلی (تعیین سرنوشت بشری) در غیاب بنی بشر صورت گرفته است.
·        بنابرین اگر وضع موجود بر وفق رضا نیست، نباید خرده گرفت و غر زد.
 
بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت
که در مقام رضا باش و از قضا مگریز

·        هاتف میخانه توصیه کرده که باید به وضع موجود تن در داد و راضی و خشنود ماند.
·        چون هر اعتراضی به وضع موجود به معنی نافرمانی از قضای مقدر (سرنوشت) است.
   
به منت دگران خو مکن که در دو جهان
رضای ایزد و انعام پادشاهت بس

·        حافظ در این بیت هم به تبلیغ رضا به اراده خدا می پردازد و به انعام پادشاه امید می بندد که به نحوی از انحا سایه خدای آسمانی و یا ظل الله است.

حافظ ز خوبرویان بختت جز این قدر نیست
گر نیستت رضایی حکم قضا بگردان

·        سهم بنی بشر از نعمات مادی و معنوی در قاموس حافظ بوسیله قضای کذائی تعیین می شود.
·        از این رو، چاره ای جز تسلیم و تحمل و رضا نیست.
·        برای اینکه حکم قضا را که نمی توان تغییر داد.
·        چون قضا در تحلیل نهائی مأمور کور خدا ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر