۱۳۹۲ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

سیری در شعر «شعله رمیده» از فروغ فرخزاد (4)

زن
اثری از پورت تو دو مونده
فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
 (1934 ـ 1966)
اسیر
1331 (1952)
تحلیلی از شین میم شین

نکته اول
بر حالت من رحمت آورد و به ده دینارم از قید خلاص کرد و با خویشتن به حلب برد 
و دختری که داشت، به نکاح من در آورد، به کابین صد دینار.

·        سعدی در این حکم، حوصله قدردانی از رئیس حلب را ندارد، رئیسی که نه تنها او را از قید فرنگی ها و از «طویله نامردمان» خلاص می کند، بلکه دخترش را نیز به نکاحش در می آورد.
·        سعدی ناراضی است.
·        چون او دخترش را مفت و مجانی در اختیار او قرار نداده و کابینی به مبلغ صد دینار برایش تعیین کرده است.
·        کسی که قانون دیالک تیکی داد و ستد را حتی در روز محشر معتبر می داند و انسان های تهیدست را ـ به دلیل تهی دستی ـ حتی به صد فرسنگی باغ جنت راه نمی دهد، حاضر به دادن دادی برای لذت جنسی (ستدی) نیست. 

نکته دوم
دختری بد خوی ستیزه روی نا فرمان بود.

·        سعدی در این حکم، برای توصیف زن جوان خود دیالک تیک نمود و بود (ماهیت) را به شکل دیالک تیک روی و خوی بسط و تعمیم می دهد و نافرمانی او از فرامین شوهر را عمده می کند.

1
·        در جهان بینی فئودالی سعدی، زن با بنده زر خرید فرقی ندارد و باید تابع فرامین شوهر باشد.

2
·        زن جوان سعدی ـ اما ـ دختر معمولی نیست.
·        او دختر یکی از رؤسای حلب است.

3
·        او دختر کسی است که سعدی را از قید بیگاری بیگانگان نجات داده است.

4
·        او یکی از اعضای طبقه حاکمه است و طبقه حاکمه میان ایدئولوگ های خود و نوکر و خدمتگزار و سگ خود فرقی نمی گذارد.

5
·        چنین کسی هرگز نمی تواند به اطاعت از سعدی و به رقصیدن به ساز او و امثال او تن در دهد.

6
·        دختر نازپرورده فئودال عرب، سعدی را  اصلا  آدم حساب نمی کند.
·        دختری است نافرمان، ستیزه جو و بد خوی.

7
·        او به فرامین سعدی تن در نمی دهد و عیش او را تیره و تار می سازد.

8
·        سعدی از زن، هر انتظاری دارد، جز استقلال اندیشه و عمل، جز شهامت ستیز و زیر پا گذاشتن فرامین مرد.
·        از این رو ست که ازدواج سعدی دیری نمی پاید.

نکته سوم
زبان درازی کردن گرفت و عیش مرا منغص داشتن.

·        دختر جوان، انسانی مستقل و اندیشنده است.
·        اعتنائی به نظرات سعدی و آداب و رسوم فئودالی ایران ندارد.
·        او به ارزش و شخصیت و فردیت خود وقوف کامل دارد و سعدی را با همه بلاغت و فصاحتش به بن بست می راند، مجاب می کند و عیشش را منغص می دارد.
·        از این رو ست که سعدی او را به زبان درازی متهم می کند.

نکته چهارم
زن بد در سرای مرد نکو
هم در این عالم است دوزخ او

·        سعدی در این حکم، مرد را در مرکز قضایا قرار می دهد و زن را در وابستگی بنده وار به مرد در نظر می گیرد، نه به عنوان انسانی مستقل و برابر حقوق.
·        سعدی در رابطه با زن همیشه، تنها به قاضی می رود.
·        او زن را، این نیمه زحمتکش و آفریننده جامعه را اصلا آدم حساب نمی کند.
·        او اغلب واژه « زن» را همراه با واژه « سگ» بکار می برد:

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  40.)
زن از مرد موذی، به بسیار به
سگ از مردم مردم آزار به
    
·        او زن را بمثابه مظهر ترسوئی و فقدان شهامت ترسیم می کند:

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  50.)
مخنث، به از مرد شمشیرزن
که روز وغا سر بتابد چو زن
.....
چه خوش گفت گرگین، به فرزند خویش
چو فرمان پیکار بربست و کیش:

«اگر چون زنان جست خواهی گریز
مرو، آب مردان جنگی مریز!»

·        موردی نیست که سعدی به برتری مرد نسبت به زن اشاره نکند:

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  51)  
قلمزن، نکو دار و شمشیرزن
نه مطرب، که مردی نیاید ز زن

زره پوش، خسبند مرد اوژنان
که بستر بود خوابگاه زنان

به خیمه درون، مرد شمشیرزن
برهنه نخسبد، چو در خانه زن

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر