۱۳۹۲ اسفند ۸, پنجشنبه

قصه های خانم گاف (67)


در باره ي سياوش كسرايي شاعر حرف مي زنيم
 لابد كه اگر كسرايي زنده بود ، قوچاني نامي از او هم اقرار مي گرفت كه " من هرگز توده اي نبوده ام " و جگر توده اي ستيزان را جلا مي داد
حالا ، حرف زدن در باره ي حزب توده ي ايران ، مثل حرف زدن در مورد غرق شدن تايتانيك است
خيلي چيزها مي توان گفت اما در عظمت تايتانيك ترديد نمي توان كرد!
مي توان ؟
ناصر

 گاف سنگزاد
 
·        آره، حق با ناصر است.

1
·        ولی حرف زدن راجع به چیزی و یا کسی ـ چه له آن و او و چه علیه آن و او ـ هزاران بار مفیدتر از سکوت راجع به آن و او ست.

2
·        این استعداد و توانائی شاید بهترین ودیعه روند کار به بنی بشر باشد:
·        استعداد اوبژکت (موضوع) شناخت قرار دادن آن و او!

3
·        در همین روند ابراز نظر راجع به آن و او، سوبژکت شناخت (صاحبنظر، شناسنده) ـ چه بسا بی آنکه خود ملتفت شود ـ خود به اوبژکت (موضوع) شناخت بدل می شود و دستش رو می شود.

4
·        البته اگر صاحبنظر آدم باشد و نه آدم واره ای شارلاتان.

·        چون بعضی از آدم واره ها به اندازه تعداد موهای سرشان موضع و نظر دارند و عملا نظر ندارند.
·        درد درست در همین جا ست.

5
·        در این جور جاها ست که دود از دودمان آدمی بلند می شود:
·        به قول فروغ «آدمی بهترین بخش زندگی اش را ـ برایگان ـ ارزانی آدمواره ای می سازد» و حاصلی جز دردسر درو نمی کند.

6
·        تغییر دادن سخت ترین صخره ها، چه بسا سهلتر از تغییر دادن آدم ها ست.

·        درد و دریغ اصلی از شکست امید و ایدئال دیرین نیز همین جا است.   
 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر