فصل
پنجم
ایدئالیسم
پروفسور
دکتر اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
بخش
سوم
تاریخ
پیدایش فلسفه حیات و پوزیتیویسم:
خردستیزی
قسمت هشتم
اعلام
جزم (دگم) پوزیتیویستی
کومته
ادامه
46
·
جان استوارت میل اما بر این نکته
سرپوش می نهد که مفهوم پوزیتیویستی «علم» در فلسفه کومته ورشکست شده است، مفهومی
که هم در فلسفه علم سابق کومته و هم در فلسفه سیاست بعدی او وجود داشته و خود جان
استوارت میل نیز همین مفهوم را نمایندگی کرده است.
47
·
جان استوارت میل ضمنا بر این نکته
سرپوش می نهد که همین مفهوم «علم» که بکمک آن در آغاز به شناخت ماهیت چیزها اشاره
می شد، بعدها به عنوان دلیلی بر ضد علم به خدمت گرفته می شود، آنگاه که همان مفهوم
«علم» با نیاز به «آموزش علمی» و نیاز به جستجوی «آموزش علمی» مواجه می شود.
48
·
کومته پیر مدعی بود که جزم (دگم)
بنیادی مذهب یونیورسال (عام) در وجود معلوم نظام لایتغیر است، نظامی که همه حوادث
از هر نوع تحت تابعیت آن قرار دارند.
·
از دید کومته، این نظام هم
اوبژکتیف (عینی) است و هم سوبژکتیف.
·
(کومته «کاته شیسم مثبت»، ص 66)
49
·
این جزم (دگم) پوزیتیویسم ـ مذهب
به پیشبرد نگرش استاتیکی (ایستا) ـ غیر تاریخی پوزیتیویسم ـ فلسفه منجر می شود و
موضع معرفتی ـ نظری این فلسفه را در رابطه با تقدم قائل شدن بر سوبژکتیویته
(ذهنیت، سوبژکت وارگی) رادیکالیزه می کند.
50
·
در این «تقدم قائل شدن به
سوبژکتیویته»، فلسفه کومته و گرایش فلسفه حیات رایج در آن زمان به هم می رسند.
·
(همانجا، بخش 3، ص 26، 1853)
51
·
روند تشکیل فلسفه کومته مکملیت
(مکمل بودن) پوزیتیویسم را در رابطه با فلسفه حیات آشکارا نشان می دهد.
·
البته این مکملیت در آثار هر کدام
از متفکرین مربوطه، مستور می ماند و یا فقط بخشا آشکار می گردد و به دیده می گذرد.
·
شاید به همین دلیل و ـ قبل از همه
ـ به دلیل ضعف و عجز تئوری شناخت کومته بوده که مکاتب پوزیتیویستی قرن بیستم،
کومته را جزو بنیانگذاران و پیشقراولان پوزیتیویسم محسوب نمی دارند.
52
·
نمایندگان نظریات مبتنی بر فلسفه
حیات در قرن 19 نمی توانستند از در افتادن با کومته پرهیز کنند.
·
آنها فلسفه کومته را خویشاوند
ماتریالیسم تصور می کردند.
·
(راوسون، «فلسفه فرانسه در قرن 19»، ص 60)
53
ویلهلم دیلتی (1833 ـ 1911)
فیلسوف،
روانشناس، پداگوگ آلمانی
از
فلاسفه متعلق به فلسفه حیات (اگزیستانسیالیسم آلمانی)
او
پدیده را نه بر بنیان قانونمندی های طبیعی، بلکه بر بنیان خودقانونمندی عالم روحی
و روانی انسانی توضیح می داد.
او
جزو مؤسسین علوم روحی محسوب می شود.
او
ضمنا مؤسس متد هرمه نویتیک و روان شناسی فهمنده است.
او
این متد را در آموزش جهان بینی بکار می بندد.
مؤلف
آثار بیشمار
·
بنظر دیلتی، کومته «فقط به تشکیل
متافیزیک ناتورالیستی نایل آمده است.
·
جامعه شناسی کومته در روح (در حال
و هوای) فلسفه فرانسه در قرن 18 پدید آمده است.
·
بنیان واقعی جامعه شناسی کومته را
متافیزیک ناتورالیستی قوی ئی تشکیل می دهد.»
·
(دیلتی، «مجموعه آثار»، جلد 1، ص 106، 1923)
54
کارل لوویت (1897 ـ 1973)
فیلسوف آلمانی
موضوع پژوهش:
تفکر نیچه و هایدگر
مؤلف آثار متعدد
·
نمایندگان فلسفه حیات در قرن 19
تأثیر فلسفه کومته بر خود را یا انکار می کنند، یا مسکوت می گذارند و یا بکلی نفی
می کنند.
·
کارل لوویت این تأثیر را برجسته کرده
است.
·
کارل لوویت برای پوزیتیویسم کومته
(البته بدون در نظر گرفتن تمایلات مذهبی آن) قدرتی قائل می شود که توان بلع هر
فلسفه را (فلسفه نیچه و هایدگر را نیز) دارد:
الف
·
کارل لوویت بر آن بوده که کلیه
مکاتب فلسفی قرن 19، به انضمام مکاتب فلسفه در حال حاضر، تحت تأثیر پوزیتیویسمی
قرار دارند که کومته تأسیس کرده است.
·
چون تئولوژی (فقه) و متافیزیک ـ به
معنای سنتی شان ـ در مسئله گذاری های فلسفی دیگر نقشی ندارند.
·
از این رو، خود فلسفه پوزیتیویستی
می شود، پوزیتیویستی به معنی کومته ای اش.
ب
·
آنچه که در 150 سال پس از مرگ
کومته رخ داده، چیزی جز تقلیل هائی نبوده است، تقلیل های اونتولوژی سنتی بر نوعی
از پوزیتیویسم.
·
مراجعه کنید به اونتولوژی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ت
·
منظور من فقط آنچه که در مکتب هگل
و فویرباخ و مارکس رخ داده، نیست.
پ
·
منظور من نئوکانتیانیسم هم است که
مشمول این تقلیل گردیده است.
·
نئوکانتیانیسمی که فلسفه را در
تئوری شناخت خلاصه کرد، یعنی فلسفه را به تئوری شناخت تقلیل داد.
ث
·
من نیچه را هم مشمول آن می دانم.
·
من قبل از همه دیلتی را مشمول آن می
دانم که قرابت غریبی با پوزیتیویسم داشته است.
ج
مارتین هایدگر (1889 ـ 1976)
فیلسوف آلمانی در سنت فنومنولوژی هاسرل، فلسفه حیات ویلهلم دیلتی،
اگزیستانسیالیسم کیرکگارد
منتقد فلسفه غرب و توسعه درک جدیدی از انسان و جهان
از ایدئولوگ های سینه چاک فاشیسم آلمان
·
هایدگر نیز در موارد زیر بطور غیر
مستقیم به استنتاجاتی از پوزیتیویسم کومته رسیده است:
1
·
آنجا که هایدگر ادعا می کند که
تمامی فلسفه اروپا از افلاطون به بعد به «حقیقت» و «صداقت» تقلیل یافته است.
2
·
آنجا که هایدگر از «پایان فلسفه»
خبر می دهد.
·
به این بهانه که فلسفه ـ بویژه به
مثابه متافیزیک ـ بدون اندیشیدن به وجود، به علم موجودات (زیندگان) بدل شده است.»
·
(بلودورن و ریتر، «پوزیتیویسم در قرن 19» و
اهمیت تاریخی و سیستماتیک آن، ص 68، 1971)
55
·
این بحث بدین طریق، در قرن بیستم
به تداعی تاریخی ترقیق می یابد.
56
·
جان استوارت میل بر آن بوده که فلسفه
کومته فقط یکی از جریانات پوزیتیویستی رایج در آن زمان بوده است.
·
او خودشیفتگی خارق العاده کومته را
نیز بدرستی توضح داده است.
الف
·
جان استوارت میل ضمنا توهمی را
رواج داده است که گویا پوزیتیویسم بعدا به اتریبوت (صفت ممیزه) پایداری بدل شده
است و پوزیتیویسم گویا روح عام علوم است و فلسفه پوزیتیویستی سابق در آن به خود آگاهی
رسیده است.
ب
جیمز میل (1773 ـ 1836)
فیلسوف، تئولوگ، مورخ،
عالم علوم تربیتی
پدر جان استوارت میل
·
بنظر جان استوارت میل «همان حقیقت
بزرگ، شالوده تمامی فلسفه گمانورز از بنتهام تا جیمز میل را تشکیل می دهد.
ت
·
بنظر جان استوارت میل تعلیمات
معروف سر ویلیام هامیلتون راجع به نسبیت شناخت انسانی، عناصر مهمی بدان افزوده
است.
پ
·
بنظر جان استوارت میل مبانی فلسفه کومته
به هیچوجه مایملک شخصی او نبوده است، بلکه جزو دارائی معنوی عمومی آن دوره بوده
است، گیرم که بسیاری از ارواح (شخصیت های) متفکر بدان پی نبرده اند.
ث
·
فلسفه موسوم به مثبت (پوزیتیو) نه اختراع
کومته، بلکه ثمره وفاداری کلی به سنن کلیه ارواح علمی بزرگ و کشفیات آنها ست که
نوع بشر را به جائی رسانده است که است.»
·
(جان استوارت میل، «کومته و پوزیتیویسم»، ص
267)
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر