۱۳۹۱ بهمن ۲۸, شنبه

طبیعت

پروفسور دکتر گونتر هیدن
برگردان شین میم شین

معنی اول

·        طبیعت به چیزها و پدیده هائی اطلاق می شود که مستقل از شعور و در خارج از آن وجود دارند و در کل  تنوع فرم های خود  با شعور تفاوت دارند.
·        معنی طبیعت به این معنا با ماده یکسان است.

·        مراجعه کنید به شعور در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

1

·        ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی و ماتریالیسم فلسفی طبیعت را، بطور کلی، آنچنان که هست، یعنی بدون افزوده ماورای طبیعی بدان، در نظر می گیرند.

2

·        طبیعت نه تنها مقدم بر شعور است، بلکه حتی قبل از اینکه انسان و سایر موجودات زنده بوجود آیند، یعنی قبل از اینکه شعور بطورکلی تشکیل شده باشد، وجود داشته است.

3

 لودویگ فویرباخ (1775 ـ 1833)
از کلمات قصار او:
اخلاق حقیقی «سعادتمندی من را بدون سعادتمندی تو برسمیت نمی شناسد.»
راه برقراری هارمونی (هماهنگی) میان تکلیف و سعادت، یعنی راه انطباق منافع من با منافع تو، راه انطباق منافع فردی با منافع عمومی در «عشق به عموم» است!

·        فویرباخ می نویسد:
·        «بنظر من ماهیت بیشعور طبیعت، ماهیتی خلق ناشدنی، فناناپذیر و ابدی است.
·        ماهیتی ازلی است.
·        ماهیت اولیه در زمان است.
·        اما نه به ترتیب.
·        بلکه ماهیت اولیه جسمانی و نه اخلاقی.»
·        (لودویگ فویرباخ، «درس هائی راجع به ماهیت مذهب»)
4

·        مسئله مربوط به رابطه میان طبیعت و شعور، رابطه میان ماده و شعور، مسئله اساسی فلسفه را تشکیل می دهد. 
الف

·        پاسخ به این مسئله که آیا طبیعت مقدم بر شعور است و یا برعکس، فلاسفه را به طرفداران دو مکتب متضاد ماتریالیسم و ایدئالیسم تقسیم بندی می کند.

ب

·        فلاسفه ماتریالیست طبیعت را بر شعور مقدم می دانند.

ت

·        به قول لنین، طبیعت در آغاز، در شرایطی وجود داشته که نه انسان وجود داشته است و نه بطورکلی موجودی زنده.
·        نمی توانست هم وجود داشته باشد.

5
·        انسان محصول طبیعت است.

الف

·        انسان بمثابه موجودی بیولوژیکی، بخشی از طبیعت است، ولی می تواند بر طبیعت چیره شود و بواسطه کار در مقابل آن قرار گیرد.
ب

·        انسان ببرکت کار، اهداف خود را در اشیاء طبیعی جامه عمل می پوشاند.

ت
·        انسان ببرکت کار، طبیعت را تغییر می دهد.

پ

·        انسان ببرکت کار، طبیعت را با نیازهای خود سازگار می سازد و بدین طریق بر طبیعت تسلط می یابد.

ث

·        این تسلط اما در قطع رابطه انسان با طبیعت صورت نمی گیرد، بلکه در شناخت همواره عمیقتر طبیعت و استفاده از قوانین آن برای اهداف انسانی صورت می گیرد.

6

·        درجه تسلط انسان بر طبیعت را درجه توسعه علوم و سطح تولید مشخص می سازد.

7

·        جهان بینی مذهبی، برخلاف ماتریالیسم فلسفی، «ماوراء الطبیعه» را بر طبیعت مقدم می داند و طبیعت را مخلوق موجودی ماورای طبیعی و وابسته بدان می پندارد.

8

·        جهان بینی مذهبی برای طبیعت وجود روحی قائل می شود.

9

·        جریانات ایدئالیستی مختلف، طبیعت را منشق از ایده، روح، «من» و یا ماهیات دیگر قلمداد می کنند و بمثابه امری ثانوی در نظر می گیرند.
الف

·        بنظر هگل، طبیعت عبارت است از فرودآئی مفهوم تا مرحله چیزهای نمودین.

ب

·        ته ئیسم خدا و طبیعت را از یکدیگر منفصل می کند و خدا را به مقام خالق طبیعت اعتلا می دهد.

·        مراجعه کنید به ته ئیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ت

·        پانته ئیسم (همه خدائی) خدا و طبیعت را یکی می انگارد.

·        مراجعه کنید به پانته ئیسم (همه خدائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

معنی دوم

·        طبیعت به معنی مجموعه فرم های حرکت طبیعی ماده در مغایرت با جامعه اطلاق می شود.
·        طبیعت به این معنا به دو دسته متفاوت تقسیم بندی می شود:

الف

·        طبیعت آلی (ارگانیک) به فرم های حرکت بیولوژیکی و فرم های ساختاری ماده اطلاق می شود.

ب

·        طبیعت معدنی و غیرآلی (غیرارگانیک) به مجموعه فرم های حرکتی و ساختاری ماده اطلاق می شود که در مرحله نازلتر از مرحله بیولوژیکی قرار دارند.

معنی سوم

فرهنگ

·        طبیعت در مغایرت با فرهنگ.

·        مراجعه کنید به  فرهنگ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
الف

·        طبیعت بمثابه هر آنچه که توسط انسان تغییر نیافته است.

ب

·        طبیعت بمثابه هر آنچه که بوسیله انسان ساخته نشده است.

ت

·        طبیعت بمثابه هر آنچه که مستقل از کردوکار انسانی پدید آمده است.

معنی چهارم

·        طبیعت به معنی ماهیت درونی چیزها، پدیده ها و سیستم ها

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر