۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

متانقدی بر نقد جزوۀ «ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء» (2)

 استراتژی شکست
نظری انتقادی به جزوۀ
«ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء» 
از مسعود اخگر 
 (دنيا، نشريۀ سياسی و تئوريک کميتۀ مرکزی حزب تودۀ ايران، سال دوازدهم، دورۀ دوم، شمارۀ ۳، پائیز ۱۳۵۰)
سرچشمه:
تارنگاشت عدالت  
متانقدی از یدالله سلطان پور

اخگر
این جانبازان، به گفتۀ لنین، شراره‌ هایی هستند فاقد نیروی درونی و برای آن شعله می ‌گیرند که به ‌زودی خاموش شوند. 

1

·        چریک ها بنظر لنین به شراره شبیه اند، جرقه می زنند و می میرند.
·        شراره فاقد انرژی گرمائی است، ولی زیبا و فریبا ست.
·        شراره نه گرما دارد، نه بو و نه خاصیت.
·        توصیف بجا و زیبائی از چریک ها ست.

2
·        چریک ها بنظر لنین فاقد نیروی درونی اند.

·        اما منظور لنین از مفهوم «نیروی درونی» چیست؟

·        شاید منظور لنین، از سوئی فقدان پایگاه طبقاتی انقلابی باشد و از سوی دیگر فقدان دانش نظری و اسلوبی.

3

·        نیروی چریک ها در هر صورت فقط به  اندازه جرقه ای است و بس.

اخگر
و تراژدی قهرمانی آنان نیز در همین است و بیش از آن در تکرار آزموده‌ها- آزموده‌های تلخ و منفی دیگران. 
 
·        تراژدی چریک ها بنظر لنین در دو چیز است:

1
·        در جرقه زدن و مردن

2
·        در تکرار آزموده های تلخ و منفی دیگران

اخگر
باید از گذشته درس گرفت تا به بیراه نرفت. 

·        اخگر پس از توصیف چند و چون نمودین چریک ها، بدون ریشه یابی طبقاتی و ایدئولوژیکی این خصوصیات، به دادن اندرز آغاز می کند:
·        برای پرهیز از گمراهی و خطا باید از گذشته درس گرفت.

·        این اندرز اخگر اما به چه معنی است؟
1

·        این اندرز اخگر اولا حاکی از آن است که او برای اتخاذ خط مشی چریکی علت معرفتی صرف قائل می شود.
·        بنظر او اگر این جانبازان نادان نبودند، خط مشی دیگری پیش می گرفتند.
·        چون تاریخ مبارزاتی ملل دیگر را نخوانده اند و از گذشته درس نگرفته اند، پس به تکرار اشتباهات دیگران می پردازند و تراژدی می آفرینند.

2
·        در ضعف معرفتی چریک ها تردیدی نیست.
·        ایدئولوژی انسان ها اما نه پدیده ای صرفا سوبژکتیف، بلکه اوبژکتیف است.
·        ایدئولوژی انسان ها ـ قبل از همه ـ پدیده ای طبقاتی است.
·        و گرنه خیلی از استادان دانشگاه ها ایدئولوژی فئودالی و یا بورژوائی دارند.

3

·        این بدان معنی است که ایدئولوژی نه اولین، بلکه ثانوی است.

·        چرا؟
4

·        برای اینکه در دیالک تیک ماده و روح، وجود و شعور، وجود اجتماعی و شعور اجتماعی، نقش تعیین کننده از آن ماده، وجود و وجود اجتماعی است.
·        و نتیجتا در دیالک تیک تعلقات طبقاتی و ایدئولوژی، نقش تعیین کننده از آن تعلقات طبقاتی است.
·        هر طبقه اجتماعی بسته به پایگاه طبقاتی خود، ایدئولوژی خاص خود را دارد.

5

·        اینکه افرادی خط مشی چریکی اتخاذ می کنند، قبل از اینکه علت معرفتی داشته باشد، علت طبقاتی دارد.
·        وابستگی طبقاتی را اما نمی توان با پند و اندرز از بین برد.

·        وقتی گفته می شود که «نرود میخ آهنین در سنگ» منظور همین است.

·        هرکس کاپیتال بخواند که مارکسیست نمی شود.

·        هرکس تاریخ ایده ها را بخواند که از تاریخ درس نمی آموزد.

·        انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر آدمی همواره از صافی های ضخیم طبقاتی می گذرد.

اخگر
مارکسیست خودساخته برپایۀ آموزشی خام و تجربه‌ ای نارس در بغرنجی پدیده‌ ها و پیچیدگی حوادث از راه به در خواهد رفت، به‌ خصوص اگر از تلقین‌ های چپ‌روان نیز الهام گرفته باشد 

·        اخگر در این حکم از کیسه خلیفه می بخشد و چریک های فدائی خلق را به صفت مارکسیست مزین می سازد.

·        پیش شرط انحراف افراد بنظر اخگر به شرح زیر است:

الف
·        خودساختگی بر پایه آموزش خام

ب
·        خودساختگی بر پایه تجربه ای نارس

ت
·        الهام از تلقینات چپ روان

·        اکنون این سؤال پیش می آید که منظور مشخص اخگر چیست؟

1

·        بر اساس چه معیاری می توان میان آموزش پخته و خام، تجربه رسیده و نارس فرق گذاشت؟

·        احتمالا وقتی کسی حرفی برای گفتن و نوشتن ندارد، از این چیزهای کلی و انتزاعی تحویل شنونده و خواننده می دهد.
·        باید ببینیم که منظور اخگر چیست.
·        شاید بعدا توضیح مشخص دهد.

اخگر
صداقت و ایمان این جانبازان، جسارت و از خودگذشتگی آنان، نمی‌ تواند و نباید مانع آن گردد تا گمراهی ‌شان را در تئوری بشکافیم و خطای شان را در عمل بازگوییم.

·        معلوم نیست که اخگر بر اساس کدامین دلایل و معیارهای عینی از صداقت و ایمان چریک های فدائی سخن می گوید.
·        ولی در هر صورت قصد انجام دو کار زیر را دارد:

1
·        شکافتن گمراهی چریک ها در تئوری

2
·        شکافتن خطای آنها در عمل

·        به عبارت دیگر، بررسی پراتیک و تئوری چریک های فدائی

اخگر
امیر پرویز پویان، روشنفکری که انتخار در محاصرۀ دشمن آخرین پاسخ انقلابی اش به دشمن بود، نمونۀ برجستۀ جانبازانی است که به آزمایش آزموده‌ ها پرداخته اند.
او برای تعلیل (علت یابی) تئوریک اقدامات گروه خود نوشته‌ ای تحت عنوان «ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء»  به‌ جای گذاشته است که یارانش به نشر و تبلیغ آن می‌ کوشند.
گروه‌های چپ ‌روی بی مسئولیتی که پیوسته از حوادثی نظیر سیاهکل برای توجیه هستی خود بهره رایگان، ولی زودگذر گرفته‌اند، این بار نیز دستاویزی برای خود یافته ‌اند که می‌تواند وسیله ‌ای برای گمراه کردن اذهان ناپخته گردد.
از این‌رو بررسی انتقادی نکات عمدۀ این نوشته را ضرور دانستیم

·        با این فراز مقدمه اخگر به پایان می رسد.
·        هدف او بررسی انتقادی نکات عمده در جزوه امیرپرویز پویان است.

ادامه دارد

۳ نظر:

  1. گونه ها ی متعدد که داعیه ما رکسیستی دارندهر کدامشان خودراتکامل یافته تراز دیگری میدانند سارمانی را در یک سفر باروبا که بمناسبتی که یادم نیست جشنی در پارکی برگذارکرده بوند که نامشان بود سارمان انقلابی حزب .... وتوضیحشان این بود که ما و پیش روتریم وشازشکارنیستیم آنها رویزیونیسم هستند وما نیستیم وخیلی چیزها بعدها معلومشدده ها سازمان مارکسیست وجود دارند ازنوع انور خوجه ایش تا الا آخر درمدت اقامتم داستانها داشتیم که جالب وسرگرم کننده بودند

    پاسخحذف
  2. بنظرمیرسد کهچریکها در مقایسه با دیگرانی از مارکسیستهای خودساخته خلق الساعه قابل مطالعه تر ومنطق پذیرترند کما اینکه دربحث قانع شوند اشتباهات را میپذیرند وبیسابقه هم نیست نقدها مفیدند وکارساز خسته نشوید ادامه بدهید میبینم که پر حوصله اید مبارزه در راه ی که پر پیش گرفته اید سهل وآسان نیست ولی برشیرین دارد

    پاسخحذف