۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی عمر خیام (8)

عمر خیام 
(427 ـ 510)

(1048 ـ 1131)

  تحلیل رباعیات از شین میم شین



تحلیل رباعی سیزدهم  

·        ای دل، چو زمانه می‌کند غمناکت
·        ناگه برود ز تن روان پاکت

·        بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
·        زان پیش که سبزه بردمد از خاکت

·        معنی تحت اللفظی بیت:  
·        زمانه غمناکت می کند و احتمال این هست، که از غم بمیری.

·        پس بنشین در سبزه زار و چند روزی را قبل از اینکه از خاکت سبزه بر دمد، به خوشگذرانی بگذران!  


1

ای دل، چو زمانه می‌کند غمناکت

ناگه برود ز تن روان پاکت

·        خیام در این بیت، دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک غم و مرگ بسط و تعمیم می دهد.
·        بزعم خیام، غمناک گشتن از دست زمانه همان و مرگ ناگهانی همان!
·        دانشمند شهیر ظاهرا نمی داند که مرگ به این سادگی ها نیست.

2

ناگه برود ز تن روان پاکت

·        خیام در این مصراع فکر می کند که مرگ با خروج روان از تن صورت می گیرد.
·        دانشمند شهیر ظاهرا به دوئالیسم تن و جان باور دارد و مثل عوام الناس فکر می کند که روح آدمی چلچله ای است که از قفس تن پرواز می کند و دلیل مرگ حشره و حیوان و انسان هم همین است.


3

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند

زان پیش که سبزه بردمد از خاکت


·        خیام در این بیت، دیالک تیک وجود و عدم را به شکل دیالک تیک زندگی و مرگ بسط و تعمیم می دهد و غنیمت شماری دم را به شکل خوشگذرانی چند روزه توصیه می کند.
·        ظاهرا خیام در این رباعی رهنمود دیگری غیر از خوشگذرانی ندارد.

تحلیل رباعی چهاردهم  

·        این بحر وجود، آمده بیرون ز نهفت
·        کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت

·        هر کس سخنی از سر سودا گفتند
·        ز آن روی که هست کس، نمی داند گفت

·        معنی تحت اللفظی:
·        این دریای هستی از نهان آمده است.

·         کسی از حقیقت قضیه آگاه نیست.

·        هرکس به خیال خویش چیزی راجع بدان گفته است، ولی از چند و چون حقیقی قضیه خبری نداشته است.

1

این بحر وجود، آمده بیرون ز نهفت

کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت

1

·        خیام در این بیت از پیدایش هستی و توضیح ناپذیری چیستائی آن دم می زند.

2

·        در این بیت خیام می توان به نوعی شک و تردید در افسانه آفرینش هستی از نیستی پی برد.


3

هر کس سخنی از سر سودا گفتند

ز آن روی که هست کس، نمی داند گفت

·        تردید در توضیحات مختلفه در این بیت رباعی تصریح می شود:
·        هر کس به خیال خود چیزی بافته و تحویل داده و ازحقیقت  چگونگی پیدایش هستی خبری نداشته است.
·        این به معنی یاوه تلقی کردن آیات و احادیث و روایات گوناگون است.

تحلیل رباعی پانزدهم
  
·        این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
·        در بند سر زلف نگاری بوده‌ است

·        این دسته که بر گردن او می ‌بینی
·        دستی ا‌ست، که برگردن یاری بوده‌ است

·        معنی تحت اللفظی:
·        این کوزه ـ بسان من ـ عاشق زاری بوده و در بند زلف نگاری.

·        دسته کوزه نیز دستی بر گردن یاری بوده است.

1
 این کوزه چو من عاشق زاری بوده است

در بند سر زلف نگاری بوده‌ است

·        تشبیه کوزه به بنی بشر، بلحاظ فرم، تصویر شاعرانه زیبائی است.

2

·        تشبیه کوزه به بنی بشر، بلحاظ محتوا، حاکی از آن است که این کوزه از خاک حاصل از اندام کسی ساخته شده است، کسی که مثل خیام عاشق زاری بوده و دل در گرو زلف نگاری داشته است.
·        خیلی زیبا ست.


3

این دسته که بر گردن او می ‌بینی

دستی ا‌ست، که برگردن یاری بوده‌ است

·        تشبیه دسته کوزه به دست عاشقی نیز بلحاظ فرم خیلی زیبا ست و از غنای تخیل خیام حکایت دارد.

4

·        تشبیه دسته کوزه به دست عاشقی بلحاظ محتوا نیز جالب است:
·        منظور خیام گذرائی و کوتاهی عمر است:
·        عاشقی که امروز دست در گردن یاری دارد، فردا دستش به دسته کوزه ای استحاله خواهد یافت.

5

·        آنچه بدون شک و تردید می توان گفت، این است که خیام به وحدت مادی موجودات زنده و جمادات باور دارد.
·        انسان ها پس از مرگ به خاک تبدیل می شوند و فرم های مادی دیگر به خود می گیرند.

6

·        این طرز نگرش اما ریشه در کتاب مقدس (قرآن) دارد.
·        انا لله و انا الیه راجعون!
·        از خدا آمده ایم و به خدا برمی گردیم.

·        خدا اما حوا ام البشر و آدم ابولبشر را از خاک خلق کرده است.
·        بنی بشر هم پس از مرگ تجزیه می شود و به عناصر و ترکیبات شیمیائی اولیه بدل می شود، به قول خیام به خاک و فراورده های خاکی (سفالین) بدل می گردد.
·        شعرای دیگر از قبیل سعدی نیز به منشاء خاکی بنی بشر بکرات اشاره کرده اند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر