۱۳۹۱ بهمن ۲۱, شنبه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (52)

سیاوش کسرائی (1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
تحلیلی از شین میم شین

 سیاوش
دریای دشت را
شاداب کرده شبنم و عطر گیاه خام

بر دیدگاه دامنه‌ ی او لمیده است
چون زورقی سپید بر امواج سبزفام.

قوس ز سر رمیده‌ ی گوش دراز او
چونان دو بادبان

پهلو به باد داده و در راه هر نوا ست
اما درون دشت
هر چیز بی‌ صدا ست.

·        شعر «خر در چمن» چنین آغاز می شود:

 سیاوش
دریای دشت را
شاداب کرده شبنم و عطر گیاه خام

·        معنی تحت اللفظی:
·        دریای دشت از شبنم و عطر گیاه خام شاداب است.

·        سیاوش با همین کلام آغازین به تشریح محیطی می پردازد که اوبژکت مورد نظر (خر) در آن قرار دارد.

1

·        دشت به دریا تشبیه می شود، دریائی که از شبنم و عطر گیاه ترد و تازه شاداب است.

2

·        سیاوش در سنت نیما با تشبیه دشت به دریا، به احتمال قوی از عظمت و دهشت دشت پرده برمی دارد.
·        دریا در قاموس نیما دیالک تیکی از عظمت و دهشت است، دیالک تیکی از مهر و قهر است، دیالک تیکی از مهربانی و دشمن خوئی است.
·        دشت نیز به همین سان.
·        خواهیم دید.
3

·        سیاوش ضمنا دشت را از نقطه نظر خر مورد ارزیابی قرار می دهد:
·        همه عناصر متشکله این حکم، حاوی لذت خارق العاده برای خرند:
·        شبنم
·        گیاه ترد تازه رس
·        مواد الکلی عطرآگین متنوع با درجه تبخیر نازل که در اثر تابش آفتاب از گیاهان رها می شوند، هوا را معطر می سازند، هر نفسکشی را سرمست می کنند و به تلوتلو می اندازند.

سیاوش
بر دیدگاه دامنه‌ ی او لمیده است
چون زورقی سپید بر امواج سبزفام.

·        معنی تحت اللفظی:
·        بر دیدگاه دامنه دشت دریاوش، زورق سپیدی بر امواج سبز رنگ لمیده است.

·        از همین حکم سیاوش می توان به عظمت رابطه عاطفی شاعر توده ها نسبت به خر، به مثابه خادم زحمتکش بی توقع دیرین خلق پی برد.
·        خر به زورق سپیدی تشبیه می شود که بر امواج سبزفام دریای مواج دشت لمیده است.

سیاوش
قوس ز سر رمیده‌ ی گوش دراز او
چونان دو بادبان

·        معنی تحت اللفظی:
·        قوس دو گوش خر آدمی را به یاد دو بادبان قایقی سپید می اندازد.

·        سیاوش بدین طریق میان دریا و قایق سپید و به عبارت دقیقتر میان دشت و خر رابطه دیالک تیکی فرم و محتوا برقرار می کند.
·        آن سان که دریا بلامنازع در انحصار قایق سپید و دشت در انحصار بلامنازع خر به نظر می رسد.
·        به احتمال قوی هرگز شاعری در شرق از این چنین دیدی خر را تصور و تصویر نکرده است.
·        همین نگرش سیاوش به خر از ژرفای بینش پرولتری او پرده برمی دارد و آدمی را  دچار تحیری سرشته به تحسین می سازد.
·        قدردانی از همراه زحمتکش بشریت از دست هر شاعری برنمی آید.
·        برای رسیدن به دراکه ای از این دست، باید پیشاپیش به درجه شاعر بلامنازع توده ها ارتقا یافت.

سیاوش
پهلو به باد داده و در راه هر نوا ست
اما درون دشت
هر چیز بی‌ صدا ست.

·        معنی تحت اللفظی:
·        قایق سپید پهلو به باد داده و در راه هر نوائی است.
·        اما دریای دشت خاموش  و بی صدا ست.

·        سیاوش اکنون گام به جهان درونی خر می نهد و روندهای روانی او را تصور و تصویر می کند.

سیاوش
از یاد برده محنت دشنام و رنج بار
ـ آزاد از گزند ـ
دل داده بر نوازش گرمای آفتاب
خمیازه می‌ کشد
با چشم نیمخواب.

·        معنی تحت اللفظی:
·        محنت دشنام و رنج بار را از یاد برده خر.
·        آزاد از گزند و ضرب و شتم، از نوازش گرمای آفتاب لذت می برد و با چشم نیمخواب خمیازه می کشد.

·        روح شاعر در این بند شعر، از احساس همبستگی و یگانگی طبقاتی با خر سرشار است.
·        شاعر انگار درخویشاوندی طبقاتی با خر به محنت دشنام و رنج بار و گزند و آزار می اندیشد و نوازش گرمای آفتاب را بر پوست اندام خویش احساس می کند.
·        همین تصور و تصویر، فوق العاده انسانی، زیبا و غول آسا ست.

سیاوش
دم را چو بادبیزن ابریشمین کلاف
بر ساق و بر سرین و دل و دست می‌ کشد
و آنگاه عرعری
با هرچه ‌اش که قوت و جان هست، می‌ کشد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        خر سپید دم خود را بسان بادبزنی ابریشمین بر ساق و سرین و دل و دست می کشد و در نهایت رضایت خاطر عرعری از اعماق وجود سر می دهد.

·        باورش حتی دشوار است که برای اولین بار در سرزمین خرستیز، شاعری از تبار توده ها، زیبائی و شکوه بمراتب بیشتری در خادم زحمتکش بشر کشف می کند تا شعرای فئودالی در دخترکان و زنان اشرافیت انگل و عیاش و خوشگذران کشف کرده اند.
·        وقتی گفته می شود که وجود اجتماعی انسان ها تعیین کننده شعور اجتماعی آنها ست، منظور همین است:
·        خری که از سوی شعرای طبقات انگل و استثمارگر سمبل حماقت و کثافت و زشتی است، در قاموس شاعر پرولتاریا به مظهر حساسیت و ظرافت و زیبائی اعتلا می یابد و در جایگاه سزاوار خویش در دل توده ها نشانده می شود.

سیاوش
نیشی به آسمان
وامی‌ کند به خنده و یکباره از شعف
گسترده بستر علفی زرد می‌ کند
هی غلت می ‌زند
واغلت می ‌زند
تا خستگی خواب ز تن طرد می‌ کند.

·        معنی تحت اللفظی:
·        خر سپید نیشی به خنده به سوی آسمان باز می کند و از فرط شعف، بستر گسترده ای از علف را با مدفوع خویش به رنگ زرد، رنگ آمیزی می کند.
·        بعد غلت می زند تا خستگی و رخوت خواب از تن بدر کند.

·        همه سکنات و حرکات خر از دید سیاوش بطرزی مثبت و زیبا تصور و تصویر می شود.
·        برای درک شعر سیاوش باید پایگاه طبقاتی سیاوش را داشت.
·        در غیر این صورت برداشتی مثله و مخدوش و معیوب از شعر او صورت خواهد گرفت.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر