۱۳۹۱ بهمن ۱۷, سه‌شنبه

سیری در گلستان سعدی (2)

ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله
معروف به سعدی
(۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری)
شاعر و نویسنده‌
نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی
استاد سخن
آثار:
گلستان
بوستان در بحر متقارب
غزلیات
مواعظ 
تحلیلی از  
 شین میم شین 

( گلستان ، دیباچه)   
و بشکر اندرش مزید نعمت.  

·        معنی تحت اللفظی:
·        و به ازای شکر الهی، فراوانی نعمت میسر می شود.

·        سعدی در این حکم خویش برای تشویق خواننده به شکرگذاری، شناخت افزار دیالک تیکی دیگری را توسعه می دهد:

1

·        او از سوئی، دیالک تیک وسیله و هدف را بسان پراگماتیستی زبردست، به شکل دیالک تیک سپاس و نعمت بسط و تعمیم می دهد و عملا بدون اتلاف حرفی، نقش تعیین کننده را از آن وسیله (سپاس) می داند:
·        بنده الهی هر چه بیشتر سپاسگزار باشد، به همان اندازه هم نعمت الهی بیشتری نصیبش می شود.

·        این اما به چه معنی است؟

2

·        این اولا بدان معنی است که ثروت نه چیزی اجتماعی، بلکه الهی است.
·        در قاموس سعدی، ثروت نه تولید، بلکه نازل می شود.
·        ثروت چیزی از جنس مائده آسمانی است.
·        البته سعدی بعدها تئوری های دیگری را در این رابطه فرمولبندی خواهد کرد.

·        سؤال اما این است که چرا حکیم هوشیاری از قماش سعدی باید از کردوکار تولیدی کمرشکن دهقانان و پیشه وران بی خبر باشد؟

3

·        وقتی گفته می شود که شعور اجتماعی انسان ها ثانوی است و بوسیله وجود اجتماعی آنها تعیین و در صورت لزوم حتی مانی پولیزه (دستکاری) می شود، منظور همین است:
·        حکیم رئالیست تیزهوشی بسان سعدی، به دلیل وابستگی طبقاتی خویش، برای ثروت اجتماعی منشاء الهی قائل می شود و به زحمات کمرشکن توده های مولد و زحمتکش در سرما و گرما اعتنائی نمی کند.
·         
·        اکنون این سؤال پیش می آید که مشخصا چرا و به چه دلیل سعدی بر حقیقت عینی سرپوش می نهد؟

4

·        دلیل ایدئولوژیکی این موضعگیری نظری سعدی این است که اگر او به منشاء اجتماعی و توده ای ثروت مادی و معنوی اذعان کند، آنگاه این سؤال پیش خواهد امد که چرا توده های مولد و زحمتکش برغم مولد همه ثروت های اجتماعی بودن، گرسنه و پابرهنه و «بی همه چیز»  اند؟
·        آنگاه بهره کشی اشراف بنده دار و فئودال از توده های مولد و زحمتکش (بنده و غلام و رعیت و پیشه ور و غیره) زیر علامت سؤال قرار خواهد گرفت.

5

·        به همین دلیل است که حتی واژه ی «ثروت» از اذهان توده ها تبعید می شود و جای ان را واژه تئولوژیکی ئی به نام نعمت می گیرد.
·        چون نازل شدن نعمت از بارگاه الهی قابل قبولتر می نماید تا نازل شدن قصر و قابلمه و قالی و غیره.  

6

·        در تئوری اجتماعی سعدی و بعد حافظ، خدا صاحب گنج بی پایان است و به دلخواه میان شاهان و گدایان بطور مطلقا نابرابر تقسیم می کند.
·        حافظ صراحت بیشتری در این زمینه و زمینه های دیگر به خرج می دهد:

حافظ 
گنج زر، گر نبود کنج قناعت باقی است
آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        اگر کسی گنج زر ندارد، قحط کنج قناعت که نیست.
·        خدائی که به شاهان گنج زر داده، گدایان را فراموش نکرده و به آنان هم کنج قناعت را داده است.
·        به این می گویند:
·        عدالت الهی!
حافظ 
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن داد است

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        ای دل، از بیداد یار (خدا) ناله مکن.
·        خدا به تو همین قدر داده و این یعنی داد!

·        این طرز استدلال زورگویانه رند شیراز است:
·        اول اجتماعی بودن ثروت را منکر می شوند و برای آن منشاء الهی اختراع می کنند، بعد نابرابری وحشت انگیز اجتماعی و اقتصادی را به گردن خدا می اندازند و به هر معترضی «خفه خون بگیر!» عربده می کشند.

سعدی 
و بشکر اندرش مزید نعمت.

·        سعدی در این حکم، ضمنا دیالک تیک داد و ستد را وارد دیالک تیک انسان و خدا می کند.
·        شکرگزاری بنده، موجب وفور نعمت الهی می شود.
·        رابطه انسان و خدا از دیدگاه سعدی، رابطه مبتنی بر نابرابری بنده و بنده دار، رعیت و ارباب، شاه و گدا ست.
·        خدا و انسان سعدی، خدا و انسان جامعه طبقاتی ماقبل سرمایه داری اند.
·        انسان سعدی، انسانی نوکرواره است و خدای سعدی سلطانی تمام عیار با همه ویژگی ها و خصایص سلاطین خودکامه است.


·        انگلس می نویسد:
·        «اگر امپراطور و قیصر تام الاخیتار واحد بوجود نیامده بود، خدای واحد هرگز بوجود نمی آمد.
·        خدای واحد کپیه جباران شرقی است.»


سعدی 
و بشکر اندرش مزید نعمت.


·        در این حکم سعدی، انسان شناسی سعدی نیز تئوریزه می شود:

1
·        انسان سعدی، انسان مولد نیست.
·        انسان سعدی مایحتاج زندگی و نحوه زندگی خود را به دسترنج خویش تولید و بازتولید نمی کند.

2

·        انسان سعدی از سر تا پا، گدای تمام عیار و بی کم و کاست است.

سعدی 
و بشکر اندرش مزید نعمت.

·        این حکم سعدی، انعکاس وارونه واقعیت اجتماعی عینی زمانه او است.
·        چنین رابطه ای نه وجود واقعی دارد و نه می تواند وجود واقعی داشته باشد.
·        زیرا نعمات مادی را انسانها تنها ببرکت کردوکار اجتماعی ـ مادی خویش تولید می کنند و تکثیر نعمات مادی فقط و فقط در اثر کار عرقریز جسمی و فکری آنان امکان پذیر می گردد.
·        سعدی به علل بیشمار اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف، اجتماعی و طبقاتی، به وارونه سازی نظری (تئوریکی) مناسبات اجتماعی واقعی موجود اقدام می کند.
·        وفور نعمت نه نتیجه سوبژکتیف شکرگزاری درمقابل این و آن، بلکه تنها و تنها ثمره کردوکار مادی انسانها ست، ثمره شناخت هرچه عمیقتر قانونمندی های طبیعی و استفاده از این قانونمندی های عینی برای تغییر طبیعت بر طبق نیازهای انسانی است.
·        سعدی، ظاهرا زندگی دور از تولید مادی اشراف بنده دار، فئودال و دربار را معیار انسان، بطورکلی قرار داده است.
·        خود سعدی انسان مولد و زحمتکش بی چون و چرائی است.
·        محصول کار عرقریز خود سعدی آثار غول آسای او ست.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر