۱۳۹۱ بهمن ۱۷, سه‌شنبه

تفکر تاریخی (جهانتصویر تاریخی) (7)

پروفسور دکتر هانس کورتوم
پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین
  
تئوری پیشرفت دیالک تیکی

الف
 یوهان گوتفرید هردر (1744 ـ 1803)
نویسنده، شاعر، مترجم، تئولوگ، فیلسوف تاریخ و فرهنگ کلاسیک وایمار (آلمان)
متنفذترین نویسنده و متفکر عصر روشنگری
ستارگان چهارگانه وایمار (هردر، وایلند، گوته، شیللر)
آثار:
بررسی منشاء زبان
ایده هائی راجع به فلسفه تاریخ بشریت
باد و  خورشید
متانقدی بر «نقد خرد محض» کانت

·        هردر در سال های 1773 ـ 1774 میلادی، در نوشته ای تحت عنوان «فلسفه تاریخی ئی هم برای تربیت بشریت» می نویسد:
·        «خوب است که ژان ژاک روسو و ولتر، دور از یکدیگر و چه بسا بر ضد یکدیگر، به موعظه می پردازند.
·        اغلب در پایان خطی که انسان طی کرده است، خط خاتمه می یابد، ولی نقطه آخر خط همچنان بجای خود باقی می ماند.»

ب

 ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان

·        قضاوت کانت راجع به ژان ژاک روسو از وضوح بیشتری برخوردار است.

1

·        او در سال 1786 میلادی در مقاله ای تحت عنوان «آغاز تخمینی تاریخ بشری» می نویسد:

2

·        «ژان ژاک روسو در نوشته خود راجع به تأثیر علوم و نابرابری انسانها، بدرستی به تضاد اجتناب ناپذیر فرهنگ با طبیعت بنی نوع بشر بمثابه طبیعتی جسمانی اشاره می کند که در آن هر فرد باید خود به تعیین سرنوشت خود بپردازد.

3

·        ژان ژاک روسو اما در آثار خود تحت عناوین «امیل»، «قرارداد اجتماعی» و غیره دو باره می کوشد تا این مسئله دشوار زیر را حل کند:
4
·        این مسئله را که فرهنگ چگونه باید توسعه یابد تا طبایع و غرایز بشر، بمثابه یک نوع مقید به اخلاق، بر اساس تعین خود توسعه یابند، بی آنکه تضادی با جریان طبیعی پدید آید.»

ت

 یوهان گوتلیب فیشته (1762 ـ 1814)
یکی از برجسته ترین نمایندگان ایدئالیسم آلمانی

·        فیشته در سال 1794 میلادی در نوشته ای راجع به  «سرنوشت علما» می نویسد:

1

·        «بنظر ژان ژاک روسو برگشت به معنی پیشرفت است.

2

·        بنظر ژان ژاک روسو آماج نهائی بشریت فاسد و منحرف کنونی باید وضع طبیعی آغازین باشد که بشر ترک گفته است.

3

·        و لذا ژان ژاک روسو همان کاری را می کند که ما به انجامش کمر بسته ایم:
·        ژان ژاک روسو می کوشد بشر را به شیوه خاص خویش تربیت کند و بسوی آماج نهائی رهسپارش سازد.»

پ
 فریدریش انگلس (1820 ـ 1894)

·        انگلس بعدها از نو به گرایشات دیالک تیکی در تئوری اجتماعی ژان ژاک روسو اشاره می کند و در «آنتی دورینگ» می نویسد:

1

·        «حتی تعالیم مساوات طلبانه ژان ژاک روسو، تقریبا بیست سال قبل از تولد هگل، نمی تواند جامه عمل پوشد، اگر نفی نفی هگل نقش قابله به عهده نگیرد.

2

·        ما در آثار ژان ژاک روسو نه فقط شاهد جریان فکری ئی هستیم، که به جریان فکری جاری در کاپیتال مارکس موبمو شبیه است، بلکه علاوه بر آن، اینجا و آنجا به سلسله ای از چرخش های دیالک تیکی زیر برمی خوریم که مارکس به خدمت می گیرد:

3

·        روندهائی که طبیعتا آشتی ناپذیرند و تضادی در بطن خود دارند.

4
·        گذار از افراطی به ضد خود

5
·         و بالاخره، هسته همه آنها، یعنی نفی نفی.
6

·        اگرچه ژان ژاک روسو در سال 1754 میلادی هنوز نمی تواند به زبان هگل سخن گوید، ولی او 16 سال قبل از تولد هگل، بطرز علاج ناپذیری به مرض مسری هگلی گرفتار گشته است، به مرض مسری علاج ناپذیر تضاد دیالک تیکی، آموزش خرد، تئولوژیک و غیره.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 129)  

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر