۱۳۹۱ بهمن ۲۹, یکشنبه

سیری در گلستان سعدی (9)

سعدی
 ( گلستان ، دیباچه)
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

·        معنی تحت اللفظی:
·        برای اینکه تو بتوانی نانی به دست آوری و بخوری، ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در کارند.

·        منظور سعدی از این هشدار چیست؟ 
1

·        با نظری سطحی و سرسری به این بیت می توان گفت که سعدی دیالک تیک طبیعت و انسان را به شکل دیالک تیک ابر و باد و ماه و خورشید و فلک و «توی نوعی» بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن انسان (توی نوعی) می داند.
·        می توان گفت که بنظر سعدی، طبیعت برای خاطر انسان در کار است.

·        چرا و به چه دلیل می توان به این نتیجه رسید؟
2

·        به این دلیل منطقی که وقتی گفته می شود که گاوآهن برای شخم زمین تولید شده، منظور این است که گاوآهن تنها به مثابه وسیله کشت و کار معنی پیدا می کند و تولید می شود.
·        یعنی اگر فونکسیون مورد نظر در بین نباشد، یعنی اگر به شخم زمین نیاز نباشد، گاوآهن هم دلیل وجودی خود را از دست می دهد.
·        در آن صورت آن را نه کسی می خرد و نه کسی می سازد.

·        چرا؟
3

·        به این دلیل که در دیالک تیک وسیله و فونکسیون، فونکسیون تعیین کننده ساختار وسیله است و به عبارت دیگر، ساختار وسیله همیشه متناسب است با فونکسیون آن.
·        فونکسیون چرخ خیاطی به عنوان وسیله برای دوخت و دوز است و نه برای آشپزی.
·        برای فونکسیون آشپزی به وسایل درخور دیگر از قبیل قابلمه و قاشق و دیگ و دیزی نیاز هست.
·        اما وسیله امرار معاش بنی بشر گشتن ابر وباد و ماه و خورشید و فلک به چه معنی است؟

4

·        این بدان معنی است که سوبژکت تعیین کننده دیگری پشت پرده نشسته و فکر و ذکری جز ارتزاق بنی بشر و هر موجود زنده ندارد و او ست که ابر وباد و ماه و خورشید و فلک را بکار می اندازد، تا موجودات زنده نانی به دست آورند و بخورند.
·        اسم این سوبژکت تعیین کننده خدا ست.
5

·        بدین طریق در فلسفه اجتماعی سعدی، دیالک تیک رزاق ـ وسیله ـ مرزوق شکل می گیرد.
·        و در طرفة العینی همه طبیعت لایتناهی به وسیله ای برای امرار معاش بشر تنزل می یابد.

·        ورشکستگی تئوری اجتماعی سعدی و حافظ وقتی عیان می گردد که اثبات شود که طبیعت میلیون ها سال قبل از پیدایش موجود زنده وجود داشته است و موجودات زنده یکی از فرم های تحول طبیعت لایتناهی است.
·        انسان موجودی طبیعی است و منشاء حیوانی دارد.
·        این حیوان است که در روند کار و ببرکت کار تکامل تدریجی یافته و به انسان بدل شده است.
·        حالا این سؤال پیش می آید که منظور شیخ شیراز از این صغری و کبری چیدن ها چیست؟

 6
 ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

·        منظور اول شیخ این است که رزاق، رزق موجودات زنده را نه بطور بی واسطه و مستقیم، بلکه بطور باواسطه و غیرمستقیم می رساند:
·        ابر و باد و ماه و خورشید و فلک واسطه و وسیله رساندن روزی به بنی بشرند.
·        واقعا هم میان زندگی در روی زمین و ابر و باد و ماه و خورشید و فلک رابطه تنگاتنگ وجود دارد.
·        بدون اینها به احتمال قوی وجود حیات در روی زمین امکان ناپذیر می گردید.
7
·        منظور دیگر شیخ منت گذاشتن بر سر مردم و بدهکار خدا قلمداد کردن آنها ست.
·        منظور شیخ یادآوری دیالک تیک داد و ستد است:
·        حالا که خدا ابر و باد و ماه و خورشید و فلک را به خاطر تو به کار انداخته، پس تو هم باید فرامین و هنجارهای شرعی (و در حقیقت بنده داری و فئودالی) را رعایت کنی و سپاسگزار مدام خدا (روحانیت و دربار) باشی.

8
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

·        منظور سعدی با مفهوم «و به غفلت نخوری» از صراحت گذرانده می شود:
·        هر جرعه آبی که نوش می کنی و هر لقمه نانی که می خوری باید قبل از خوردن و بعد از خوردن شکر کنی.

·        بدین طریق، علاوه بر دو شکر برای هر نفس، باید دو شکر  دیگر هم برای هر چیز خوردنی و نوشیدنی صورت گیرد.
9

·        ایدئولوژی همیشه منشاء خود را در مناسبات تولیدی حاکم دارد.
·        شعور اجتماعی ـ در تحلیل نهائی ـ انعکاس وجود اجتماعی است.
·        این شیوه تولیدی بنده داری ـ فئودالی است که موجد و منشاء این ایدئولوژی شیخ شیراز است.

·        چرا؟
10

·        برای اینکه در ورای ظاهر تئولوژیکی (فقهی) این استدلال سوبژکتیف سعدی، تئوری ثروت سعدی نهان شده است.
·        در تئوری اجتماعی سعدی، ثروت اجتماعی تولید نمی شود، بلکه نازل می شود.
·        سعدی می داند که انکار کار و زحمت و مشقت تولید مادی، کار آسانی نیست.
·        به قول خود شیخ شیراز، هر خری می داند که برای تولید چه مشقتی باید تحمل کند.
·        چگونه می توان به دهقان گفت که گندم و جو و سیب و سیب زمینی و غیره نه تولید، بلکه نازل می شود.
·        او خود شاهد مستمر رشد و نمود دانه ها و تشکیل نهال و درخت و میوه و سنبل و غیره و کردوکار دشوار مادی و فکری خویشتن است.
·        از این رو ست که سعدی هندوانه گندیده ای زیر بغل دهقان فرسوده از ریاضت و ذلت می دهد و ابر و باد و ماه و خورشید و فلک را نوکر و کلفت و بنده و غلام بی اجر و مزد او جا می زند.
·        تا تئوری فئودالی تولید خود را استدلال و اثبات نظری ـ فقهی کند و قال قضیه را بکند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر