۱۳۹۱ بهمن ۲۶, پنجشنبه

کمونیست ها امروز (63)

اثری از مجله ارجمند هفته
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطانپور 

ما نباید اسیر توهم شویم! 
در فازهای رفرم تاریخی، «سوسیال ـ دموکراتیسم»، واقعی ترین دورنمای توده ها ست.
اما!
اما تحمل تنش درونی سیاست گام های کوچک در جهت آماج انقلابی، بدون سقوط به دره رفرمیسم، امر پیشاهنگ است، که ببرکت روشنی سیاسی ـ تئوریکی خویش می تواند به هسته تبلور بدل شود و با تشدید روز افزون تضادهای درون اجتماعی، رفته رفته انسان های هرچه بیشتری می توانند حول آن گرد آیند.
بمثابه پیشاهنگ، سازش ناپذیر ماندن، حتی به بهای بی اهمیت از لحاظ تعداد اعضاء و برای مدتی تلقی شدن، هنر و وظیفه تاریخی حزب کمونیست است.

فصل هشتم
بخش نهم
مسئله سازمان

·        اکنون به آخرین نکته می رسم و به بررسی مختصر مسئله سازمانی منتج از تأملات خویش می پردازم.
·        هدف ما شرکت در جلسه بحثی برای تعیین شرایط تاریخی ـ جهانی از سر دلخوشی نیست، تا بعد بگوئیم که حالا فهمیدیم که جهان از چه قرار است و راه خانه خود پیش گیریم.

1
·        هدف ما تدوین برنامه عمل است.

2

·        علاقه مندی ما به تأملات نظری (تئوریکی) نه فقط برای کشف حقیقت، بلکه علاوه بر آن، برای عمل سیاسی است.

3

·        ما به اصل وحدت پراتیک و تئوری وفادار می مانیم.

4

·        حال، از این تعیین شرایط عام چه نتیجه سازمانی برای جنبش سوسیالیستی و یا کمونیستی حاصل می آید؟

5

·        به قول هانس لوفت، ما باید بر دو ریل، در دو قطار حرکت کنیم:

الف

·        ریل اول، قطار اول در چارچوب همین جامعه کاپیتالیستی حرکت می کند.

1

·        در این قطار، حزبی مانند «حزب سوسیالیسم دموکراتیک» (پی دی اس، حزب چپ ها) هم نشسته است که حضور پارلمانتاریستی دارد و بنا بر الزامات درون کاپیتالیستی عمل می کند.
·        بگذریم از این مسئله که نیروهای حاکم چه میدان عمل و تأثیرگذاری در اختیارش می گذارند.

2

·        شکی نیست که هر حزب باید در چارچوب نظام اجتماعی موجود و در روندهای جاری در آن («درون سیستمی») در راه منافع انسان هائی که نمایندگی می کند و قصد جلب آنها را دارد، عمل کند و حداکثر تأثیرات ممکنه را بجا گذارد.
3

·        ضمنا ما باید در عرصه ای که «سندیکائی» نامیده می شود و می توان آن را بلحاظ سیاسی ـ عام عرصه رفرمیستی نام داد، فعالیت کنیم.
·        این مسئله روشن است و احتیاج به بحث ندارد. 
4

·        در شرایط غیر انقلابی، قطار رفرم های درون اجتماعی، یعنی درون کاپیتالیستی، یکی از خطوط سیاسی عمل کمونیست ها ست.
5

·        این به معنی غرق شدن در کارهای کوچک سیاسی روزمره است و بی شک بدانجا نمی راند که آماج عمل ما ست.
·        این مسئله هم به خودی خود روشن است. 
6

·        آنچه که به خودی خود روشن نیست، عبارت است از راندن همزمان در ریل دیگر و یا نشستن همزمان در قطار دیگر، که به سوی خطه اراده و خواست انقلابی ما روان است.

ب

·        در ورای هر کردوکار رفرمگرا در این جامعه، در ورای هر کردوکار تصحیحی علیه تهاجم طبقه حاکمه و اعمال ضد انسانی سرمایه باید این ضمیر (وجدان) بیدار بماند که در این جامعه فقط این و یا آن جنبه نیست که باید اصلاح و یا تصحیح گردد، تا جامعه بی عیب و نقصی پدید آید.
·        بلکه این جامعه باید بمثابه کل سرنگون شود.

1

·        ما نباید فریب پیروزی ظاهری کاپیتالیسم را بخوریم و فراموش کنیم که کماکان در دوران غلبه بر کاپیتالیسم و جایگزینی آن با نظام نوین بسر می بریم.

2

·        این بدان معنی است که در ورای روند درونی تغییرات کوچک مستمر که ما در جامعه شاهدشان هستیم و در راه تحقق آنها فعالیت می کنیم، باید آگاه بمانیم که این جامعه، بمثابه جامعه کاپیتالیستی، نه از طریق رفرم ها قابل نگه داری است و نه ارزش آن را دارد که نگه داشته شود.

3

·        ما باید آگاه بمانیم که این جامعه باید بوسیله جامعه ای دیگر، بوسیله نفی معین خود، یعنی بوسیله سوسیالیسم جایگزین شود.

4

·        تا زمانی که ما در فاز تغییرات کوچک، در فاز رفرم ها بسر می بریم و بنا بر ضرورت سیاسی در راه این تغییرات و رفرم ها مبارزه می کنیم، باید ببرکت آموزش نظری (تئوریکی) در اعضای حزب انقلابی (که هنوز انقلابی برای رهبری در دیدرس ندارد)، آگاهی به آماج واقعی و دور را، یعنی آگاهی به به تغییر بنیادی جامعه را بیدار نگه داشت و تضاد میان پراتیک روزمره و برنامه درازمدت را تفهیم کرد و تحمل پذیر ساخت.

5
·        ما نباید اسیر توهم شویم!

6

·        در فازهای رفرم تاریخی، «سوسیال ـ دموکراتیسم» واقعی ترین دورنمای توده ها ست.

7
·        اما!
·        اما تحمل تنش درونی سیاست گام های کوچک در جهت آماج انقلابی، بدون سقوط به دره رفرمیسم، امر پیشاهنگ است که ببرکت روشن بینی سیاسی ـ نظری (تئوریکی) خویش می تواند به هسته تبلور بدل شود.
8

·         هسته تبلوری که با تشدید روز افزون تضادهای درون اجتماعی، رفته رفته انسان های هرچه بیشتری می توانند حول آن گرد آیند. 
9

·        بمثابه پیشاهنگ، سازش ناپذیر ماندن، حتی به بهای بی اهمیت از لحاظ تعداد اعضاء و برای مدتی تلقی شدن، هنر و وظیفه تاریخی حزب کمونیست است.

10

·        از این رو، خط مشی نظری (تئوریکی) پیکار برای کمونیست ها گشتاور سیاسی صرفنظر ناپذیری است.
11

·        جایگزین سازی کاپیتالیسم بوسیله جامعه آلترناتیو ـ در هر حال ـ باید یک آماج استراتژیکی باشد.

12

·        پس از پیش شرط قرار دادن این جایگزین سازی، می توان بطور تاکتیکی در چارچوب جامعه سرمایه داری، در راه تغییرات و تصحیحات مشخص به نفع مردمی که در این جامعه زندگی می کنند و رنج می برند، به مبارزه پرداخت.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر