۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

سیری در حماسه داد (20)

اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
سرچشمه
 راه توده  
تحلیلی از شین میم شین

فصل دوم
فردوسی مؤلف شاهنامه

·        استاریکف، معین، نصرالله فلسفی، مینوی، دکترغلامحسین یوسفی و برخی دیگر از پژوهشگران حتی پا فراتر نهاده اند و بحق بر آن بوده اند که فردوسی به هنگام تدوین شاهنامه به مسائل زمان خود توجه داشته است.
1
·        استاریکف می نویسد:
·        «هنگامی که چنین به نظرمی رسد که فردوسی از گذشته کهن و گاهی اساطیری سخن می گوید، وضع موجود زمان و واقعیت زنده معاصر درمنظومه اش منعکس است.»

2
 
دکتر غلامحسین یوسفی ( ۱۳۰۶  -   ۱۳۶۹)
 ادیب، نویسنده، مترجم، استاد برجستهٔ ادبیات فارسی

·        دکترغلامحسین یوسفی به حق روی این نکته تأکید می ورزد که اصولا نمی توان تصور کرد که در شاهنامه اثری از احساسات فردوسی نباشد.
3
·        او می نویسد:
·        «به نظرنگارنده، نمی توان تصور کرد که در این اشعار با  آنکه قراین روشنی از اوضاع روزگار را در بردارد، اثری ازاحساسات گوینده نیست و یکسره منظوم متن پیشین است.»

4

·        آن دسته ازپژوهشگران ایرانی که نشانی از شووینیسم ایرانی ضد عرب و ترک دارند، معمولا تأثیر زمان را منحصر به مخالفت فردوسی با نژاد ترک و عرب می دانند و مدعی اند که فردوسی نامه رستم فرخ زاد به برادرش را با توجه به شرایط زمان نوشته و منظورش از «بنده بی هنر» اشاره به سلطان محمود است.
5

·        مینوی می گوید:
·        «آنچه (فردوسی) در دیباچه کتاب و اواسط آورده... آنچه درضمن به پیش گویی رستم فرخ زاد افزوده، به زمان خود اشاره کرده است.»
6

·        ما به جای خود توضیح خواهیم داد که فردوسی به هیچ وجه نژاد پرست - به معنایی که ناسیونالیست های فاشیست مآب زمان رضاشاه ادعا می کنند - نبوده و نظر او در باره پیروزی اعراب غیر از آن است که به او نسبت می دهند.
7

·        آنچه در اینجا باید تذکر دهیم این است که اگر کسی یک بار این اصل را بپذیرد که فردوسی از شرایط زمان متأثر بوده و آن را در شاهنامه منعکس کرده، دلیلی نخواهد داشت که این تأثیر را فقط به مورد واحدی محدود سازد.
الف

·        چگونه می توان پذیرفت که فردوسی اگر می خواسته در اثر خود به سلطان محمود اشاره کند - فقط به ذکر جملاتی در نامه رستم فرخ زاد اکتفا کرده و در تصویر سیاسی شاهان خودکامه ی شاهنامه، محمود را از یاد برده و یا در ترسیم جنگ های خونین و غارتگرانه شاهان باستان، جنگ های غارتگرانه زمان خود را در نظر نگرفته است؟
ب

·        آیا تصادفی است که فردوسی بویژه روی صلح خواهی مردم هند تأکید کرده و جنگ با هند را نکوهش کرده است؟
ت

·        آیا او در توصیف زمان نوشیروان و رفتار دوستانه بوذرجمهر با هندوان به جنگ های پلید محمود در هند نظر نداشته و از زبان بوذرجمهرها این جنگ ها را محکوم نکرده است؟

پ

·        آیا تصادفی است که فردوسی درست در همان جایی که به «دینداری» سلطان محمود می پردازد و از این که او «جهان بسته از بت پرستان هند» سخن می گوید، درست در همین جا از قول نوشیروان به موبد، پند می دهد که نباید به خاطر دین جنگید؟

ث

·        آیا تصادفی است که اسفراینی، وزیرمحمود، در برابر قدرت سلطان محمود تقریبا همان طور مقابله می کند که بوذرجمهر شاهنامه در برابر نوشیروان؟
ج

·        آیا بین بوذرجمهر شاهنامه (که با نقل طبری و تعالبی تفاوت دارد) و رفتاراسفراینی پیوندی نیست؟

ح

·        چگونه است که در قیام کاوه، فردوسی موضوع نوشتن محضر را می آورد و آن را بر جسته می کند، درحالی که این واقعه در تاریخ طبری و عزرالسیر ثعالبی وجود ندارد؟

خ

·        آیا فردوسی در توصیف صحنه محضرسازی ضحاک به واقعه محضرسازی القادر بالله علیه فاطمی ها - که صدای آن در آفاق پیچید - نظرنداشته است؟

8

·        به نظرما، این موارد و ده ها مورد نظیر اینها قابل تامل است که ما در بررسی متن شاهنامه بدان خواهیم پرداخت.
9

·        به آنچه گفتیم باید یک نکته اساسی را هم اضافه کنیم و آن اینکه فردوسی شخصیتی است بسیار بزرگ، دانشمندی است استوار و صاحب رأی.
الف

·        چنین انسانی نمی تواند فقط ثبات و بایگان باشد و نظرات خود را در تدوین اثری که یک عمر روی آن کار کرده، دخالت ندهد.
ب
ولادیمیر ایلیچ لنین (1870 ـ  1924) با ماکسیم گورکی

·        لنین به هنگام قضاوت درباره تولستوی روی این اندیشه درست تأکید می ورزد که نویسنده اگر واقعا بزرگ و نبوغمند باشد، نمی تواند لااقل برخی از جوانب اساسی دوران خود را منعکس نکند.

ت

·        این حکم در حق فردوسی صدها بار صادق است، چرا که فردوسی فرزند آن دوران خویش است، به فرار از تاریخ تن در نمی دهد و می کوشد که دوران خود را در اثر خود منعکس نماید.

پ

·        فردوسی - چنانکه ازسرتا پای شاهنامه پیدا ست - برای خود رسالتی قائل است، حرفی برای گفتن دارد.

ث

·        این حرف اگر نه در شاهنامه، در کجا گفته شده است؟

ج

·        آن کدام موجود جادویی بوده که عین شخصیت فردوسی را داشته و همه حرف های او را قبل از او در «نامه باستان» گفته و برای فردوسی کار دیگری جز به نظم کشیدن اثری موجود، باقی نگذاشته است؟

ح
·        چنین تصادفی باورنکردنی است.
 خ

·        فردوسی مؤلف شاهنامه است.
10

·        فردوسی را باید در این مقام شامخ شناخت و برای درک شاهنامه از درک نظرات فردوسی و شرایط دورانی که وی در آن می زیسته، آغاز کرد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر