۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

جهان و جهان بینی هوشنگ ابتهاج (16)

امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)  (6 اسفند 1306)
تحلیلی از شین میم شین
 
یگانگی

·        بر سنگ گوری تازه، نامی‌ هست
·        دارنده این نام را هرگز ندیدم من

·        اینجا میان سوگواران آشنایانند و خویشانند
·        و مردمانی هم که چون من
·        دارنده این نام را هرگز ندیدند و نمی دانند

·        اما
·        هرکس که اینجا هست
·        با خشم و فریادی ـ گره در مشت ـ
·        می داند ، که او را کشت؟

·        برگرد گور تازه جمعی سوگواران است
·        دیگر کسی اینجا نمی پرسد:
·        « این خفته در خاک از کجا و از کدامان است؟»
·        می دانند، او فرزند ایران است.
پایان

تلاش در جهت تحلیل شعر هوشنگ ابتهاج (سایه) تحت عنوان «یگانگی»

·        اولین پرسشی که به ذهن آدمی خطور می کند، دلیل و معنای عنوان این شعر یعنی یگانگی است.

·        یگانگی در فلسفه با مقوله وحدت تبیین می یابد.

·        وحدت در فلسفه به چه معنی است؟ 
1

·        وحدت به تعریف مشخص از پیوند عام (یونیورسال) چیزها، سیستم ها، روندها و غیره واقعیت عینی اطلاق می شود.

·        در ماتریالیسم دیالک تیکی، وحدت بطور کلی به معنی پیوند، همراهی و اشتراط متقابل کثرت و تنوع  واقعیت عینی بکار می رود که دلیل نهائی اش در مادیت  جهان نهفته است.

2

·        وحدت واقعیت عینی هرگز به معنی خودمانندی عاری از تفاوت و حرکت نیست، بلکه همواره وحدتی تضادمند است، که در عین حال کثرت و تنوع را هم پیش شرط خود قرار می دهد و هم شامل می شود.

3

·        هر چیز، هر سیستم و غیره عبارت است از وحدت گشتاورها و گرایشات متفاوت و متضاد با تعین کیفی ئی نسبت به چیزها، سیستم ها و غیره دیگر.  
4
·        وحدت در کثرت وجود دارد و کثرت در وحدت.

·        کثرت عبارت است از تعریف مشخص از پیوند عام (یونیورسال)  واقعیت عینی.
·        کثرت بدان معنی است که وحدت جهان مادی همواره وحدتی است از فرم های توسعه بیشمار، وحدتی است از اشیاء ، پدیده ها، روندها و غیره بیشمار.
·        میان وحدت و کثرت رابطه دیالک تیکی برقرار است.
·        از این رو، ما از دیالک تیک وحدت و کثرت سخن می گوییم.   

5

·        به قول کلاسیک های مارکسیسم، «وحدت و کثرت مفاهیم جدائی ناپذیر از یکدیگر و نافذ در یکدیگرند.

6

·        کثرت همان قدر در وحدت وجود دارد که وحدت در کثرت.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 524)  
7

·        در رابطه وحدت و کثرت، جنبه کمی وحدت ـ بمثابه وحدت کثرت ها ـ عمده می شود.

8

·        در رابطه وحدت و تنوع جنبه کیفی وحدت ـ بمثابه وحدت فرم های ساختاری، فرم های حرکتی و فرم های توسعه کیفیتا متفاوت ماده ـ عمده می شود.
·        تنوع مفهومی است که تفاوت و اختلاف کیفی بی پایان پدیده های جهان مادی را در فرم تعمیم یافته خود منعکس می کند.  

9
·        وحدت را نباید با هویت یکسان تلقی کرد.
·        وحدت ـ بمثابه وحدت چیزها، سیستم ها و روندهای متفاوت و متضاد ـ فرق اصولی با هویت مجرد دارد و تنها بمثابه هویت مشخص می تواند امکان پذیر باشد.

بر سنگ گوری تازه، نامی‌ هست
دارنده این نام را هرگز ندیدم من

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        بر سنگ این گور تازه، نامی هست که دارنده اش را شاعر نمی شناسد.

·        شاعر در این بیت، کمافی السابق خبر مهیب کوتاهی را به گوش مخاطبین خویش می رساند:
·        او از بربریت فوندامنتالیسم در کشور خویش پرده برمی دارد، از اعدام بی وقفه اعضای جامعه به هر دلیل و بهانه ای خبر می دهد.
·        تأکید شاعر اما بر آن است که فرد خفته در گور تازه را نمی شناسد.

·        منظور شاعر از این تأکید چیست؟

اینجا میان سوگواران آشنایانند و خویشانند
و مردمانی هم که چون من
دارنده این نام را هرگز ندیدند و نمی دانند

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        بر سر گور تازه سوگواران گرد آمده اند.
·        خویشان و آشنایان و مردمانی که همچون شاعر فرد خفته در گور تازه را هرگز ندیده اند و نمی شناسند.

·        اکنون صراحت بیشتری در کلام شاعر جاری می شود.
·        احساس نوعی همبستگی با خفته در گوری تازه، بی اعتنا به خویشاوندی و آشنائی با او.

·        اما چرا؟

·        مگر می شود در سوگ بیگانه ای، غمگین گشت و گریست؟

اما
هرکس که اینجا هست
با خشم و فریادی ـ گره در مشت ـ
می داند ، که او را کشت؟
·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        سوگواران ـ خواه آشنا و خواه بیگانه ـ همه بدون استثناء خشمگین و معترض و مصمم اند و می دانند که خفته در گور تازه را کی کشته است.

·        آیا واقعا «می دانند، که او را کشت؟» 
1

·        قاتل او می تواند جلادی باشد که به دارش کشیده است.

2

·        قاتل او می تواند بازجوئی باشد که زیر شکنجه به قتلش رسانده است.

3

·        قاتل او می تواند جمعی از همنوعان او باشد که سنگسارش کرده اند.

4

·         او ضمنا می تواند بدون دخالت غیر از گرسنگی، سرما، بیماری و یا بی داروئی بمیرد.

5

·        در عراق صدام حسین در نتیجه تحریم اقتصادی صدها هزار کودک شیرخوار مردند.

6

·        در افغانستان و همان عراق هم اکنون دهها هزار مادر کودکان اتمی مرده و یا در بهترین حالت، ناقص الخلقه به دنیا می آورند.

7

·        حمله به لیبی و یوگوسلاوی و دیگر کشورها میلیون ها نفر پیر و جوان را روانه گورهای تازه ساخته است.

8

·        و همچنان و هنوز سال ها پس از پایان جنگ ها و کشتارها هزاران نفر از عواقب همان جنگ ها می میرند.

9

·        خاک بخش اعظم ویتنام به سم خطرناک دی اوکسین آلوده است و هر کس میوه و دانه و سبزی و گوشت از این سامان می خورد، یا می میرد و یا کودکان ناقص الخلقه به دنیا می آورد.

10

·        در مناطق مختلف یوگوسلاوی سابق و خاورمیانه، دهها هزار تن مواد رادیو اکتیو تلنبار شده است و تشعشع بی امان آنها محیط زیست انسان ها را به دوزخی الیم مبدل می سازد.

·        آیا سوگواران واقعا می دانند، «که او را کشت؟»

·        بعضی دانستن ها بدتر از ندانستن ها ست!
·        حقایق نیم بند و مثله و مخدوش بمراتب بدتر و مهلک تر از دروغ محض است که کشف و افشایش کار دشواری نیست.

بر گرد گور تازه جمعی سوگواران است
دیگر کسی اینجا نمی پرسد:
« این خفته در خاک از کجا و از کدامان است؟»
می دانند، او فرزند ایران است.

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        از جمع سوگواران ـ چه آشنا و چه بیگانه ـ کسی دیگر نمی پرسد که این خفته در گور تازه از کجا و کدامان است.
·        چون می دانند که او فرزند ایران است.

·        منظور شاعر از حکم «دیگر نمی پرسند» چیست؟

1

·        شاید بتوان از مفهوم «دیگر نمی پرسند» شاعر، این استنباط را داشت که قبلا می پرسیدند که خفته در گور تازه چه منشاء طبقاتی و چه جایگاه اجتماعی داشته است؟

·        ولی به دلایلی «دیگر نمی پرسند.»

·        اما به چه دلیلی «دیگر نمی پرسند؟»
2

·        بنظر شاعر، به این دلیل که می دانند که او فرزند ایران است.

·        خوب مگر قبلا نمی دانستند که در گورخفتگان ـ چه تازه و چه کهنه ـ  فرزند کجا هستند؟

3

·        اکنون سر و کله سؤالان سمج زیر در سر و کله هر اندیشنده ای پیدا می شود:

·        این واقعیت امر به چه معنی است؟

·        بی اعتنائی مدرن و پسا مدرن به منشاء طبقاتی و نتیجتا حزبی و سازمانی و گروهی خفتگان در گور مثبت است و یا منفی؟

·        این چرخش ایدئولوژیکی در خیلی ها به نفع کی و به ضرر کیست؟

4

·        مد مدرنی شده و کاری اش هم نمی شود کرد.

·        به بزرگان مرده و نیم زنده و زنده چپ نگاه کنی، از هر سمت و سو به رگبار انتقاد بسته می شوی، ولی تا دلت بخواهد توده های مولد و زحمتکش به لجن کشیده می شوند و مورد تحقیر و توهین و تخریب مادی و معنوی از همه رنگ قرار می گیرند.

·        هرجا هم که فرزندان توده های بی همه چیز به دلایل و نیمچه دلایل مختلف اعدام می شوند و به گورهای تازه سپرده می شوند، بلافاصله سر و کله مدرن اندیشان پسا مدرن پیدا می شود و از اعلام پایگاه و جایگاه و خاستگاه طبقاتی آنها جلوگیری به عمل می آید و یا اگر مصلحت دیده شد دیوارهای فیس بوک و رسانه های یارانه ای بیشمار به عکس و خاطرات و هنرنمائی های راست و دروغ خود و خواهر و مادر و جد و آباد در گور تازه خفته ها مزین می شود.

·        در نتیجه معلوم نمی شود که خفته در گور تازه فرزند عمله و دهقان و پیشه ور و بیکاری بوده است و یا فرزند میلیونر سلطنت طلبی و یا سرتنت طلبی.
·        چون همه از دم می خواهند که طرف ایرانی باشد، از تبار کوروش و داریوش و زرتشت و اهورا باشد.

5
·        شاید منظور از یگانگی کذائی همین است:
·        ماستمالی کردن خونی که از اندام توده ها ریخته می شود.

·        این نه وحدت ملی، بلکه به ابتذال کشیدن وحدت ملی است.

·        چون ملت ایران نه یکدست و همگون و بی طبقه، بلکه عمیقا طبقاتی است.

·        ایرانی یک مفهوم انتزاعی است و برای شناخت آن ـ چه قاتل و چه مقتول، چه حاکم و چه محکوم ـ باید از جامه انتزاعی بیرون آورده شود.

·        آنگاه می توان گفت که خفته در گور کهنه و تازه کیست و قاتلان او کیانند.
·        آنگاه و فقط آنگاه که تعلقات طبقاتی خفته در گور و قاتل مشخص شود، می توان از شناخت راستین قاتل و مقتول سخن گفت.

·        وحدت همیشه و همزمان در دو دیالک تیک زیر مطرح می شود:
·        دیالک تیک وحدت و کثرت
·        دیالک تیک وحدت و تنوع

·         وحدت و یگانگی خارج از داربست دیالک تیک عینی، نوعی عوامفریبی و یا چه بسا خودفریبی است.
·        وحدت و یگانگی انتزاعی فقط به درد عوامفریبان می خورد.

پایان

۱ نظر: