۱۳۹۱ بهمن ۱۵, یکشنبه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (49)

سیاوش کسرائی (1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
تحلیلی از شین میم شین

سیاوش
ای یک شبه مهمان و صد ساله رفیق
با من باش
در سینه تنگ من
در کنار من بمان و ایمن باش!

·        معنی تحت الفظی:
·        ای مهمان یکشبه و رفیق صدساله، با من باش، در سینه تنگ من باش، در کنار من باش و در امن و امان باش!

·        تفنگ بزعم سیاوش، مهمان یکشبه است و رفیق صدساله.

·        این اما به چه معنی است؟ 
1

·        این اولا بدان معنی است که تفنگ دیالک تیک مهمان و رفیق است:
·        یعنی هر از گاهی می آید و می رود، ولی همیشه در خدمت است و دسترس پذیر است.
·        تفنگ را نیز بندرت مورد استفاده قرار می دهند، ولی برای همیشه حفظ می کنند و مخفیگاهش را فراموش نمی کنند.

2

·        این ثانیا بدان معنی است که با تفنگ باید همان رفتاری را داشت که با رفیقی صمیمی.
·        تفنگ باید به همان سان نظافت شود، که از رفیق پذیرائی می شود.
·        برای تفنگ باید به همان سان فشنگ تهیه کرد که برای رفیق خوراک و پوشاک و غیره تهیه می شود.
·        از تفنگ باید به همان سان نگهداری کرد که از رفیق نگهداری می شود.

3

·        این ثالثا بدان معنی است که پرولتاریا از تفنگ فقط در شرایط استثنائی و اضطراری استفاده می کند، به همان سان که مهمان نه هر روزه و هرشبه، بلکه هر از گاهی سر می رسد.

سیاوش
هر کس را
ناکس را که جستجو داری
هر میوه دل که آرزو داری
هر خواهش و هر نوازشت با من
ای تفنگ دلبندم
تیر ترکشت با من

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        ای تفنگ دلبند من، من حاضر به برآوردن همه نیازهای تو ام:
·        جستن هر کس و ناکس!
·        تهیه فشنگ!
·        نظافت و مراقبت از تفنگ!

سیاوش
کوچک بودم
تنها بودم و تک بودم
اندک
تا به یمن آوایی
برخاستن دستی
پیش آمدن پایی
ده گشتم و صد هزار و میلیونم
صف را، صف را بنگر
از شماره بیرونم

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        من کوچک و تک و تنها و اندک بودم.
·        ببرکت آوائی، برخاستن دستی، پیش نهاده شدن پائی، فزونتر شدم، به ده نفر و صد نفر و میلیون نفر تبدیل شدم.
·        اگر نگاه کنی، لاتحد و لاتحسی هستم.

·        سیاوش در این بند شعر، سیر تکاملی مبارز انقلابی را بلحاظ کمی تشریح می کند:
·        او در وهله اول تک و تنها ست.
·        کاتالیزورهائی از قبیل آوائی، دست بلند کردن و پیشقدم شدن سبب افزایش کمی او می شود:
·        رشد کمی از یک تا یک میلیون و چه بسا حتی بمرابت بیشتر.

·        رشد کمی اما تا حد عینی معینی در چارچوب کیفیت موجود سیر می کند.
·        تغییرات کمی به محض رسیدن به حد عینی، به تحول کیفی کیفیت موجود منجر می شود.
·        به تبدیل مبارزان انقلابی به قدرت مهیب تاریخسازی منجر می شود:
·        این روند و روال را قانون گذار از تغییرات کمی به تغییرات کیفی بازگو می کند.

·        مثال روشن برای آن، حرارت دادن آب است.
·        با گرم کردن آب، دمای آن افزایش می یابد و تا صد درجه سانتیگراد تغییری در کیفیت (مایع وارگی)  آب پدید نمی آید.
·        اما پس از رسیدن به صد درجه سانتیگراد (حد عینی)، آب ناگهان شروع به جوشیدن می کند و به بخار استحاله می یابد (تحول کیفی، گذار از مایع وارگی به گازگونگی)

سیاوش
یک عمر به ناروایی آن نامرد
دیدی چه به روزگارمان آورد؟

اینک تو بگو، هر آنچه باید گفت
اینک تو بکن، هر آنچه باید کرد!

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        عمری آن نامرد ما را تحت استثمار و ستم قرار داد.
·        اکنون تو لب بگشا!
·        اکنون تو بکن، هر آنچه باید کرد!
  
·        سیاوش در این بند شعر، طبقه حاکمه ملی و بین المللی را در هیئت نامردی نشان تفنگ می دهد و از او می خواهد که پس از عمری تحمل و صبر و سکوت، لب بگشاید، با زبان قهر انقلابی سخن گوید و قابله ای باشد برای تولد نوزاد انقلاب.
·        وسیله ای باشد برای رسیدن به هدف والای رهائی اجتماعی!
·        وسیله ای باشد برای جامه عمل پوشیدن ضرورت و جبر تاریخی!

سیاوش
بشکف، بشکف ای دهان آتش خو
کز دست نمی دهم تو را آسان

شو، آزادی به خانه ام آور!
رو، داد مرا ز ناکسان بستان!

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        ای دهان آتش سرشت، باز شو، شکوفا شو!
برو و آزادی را به خانه مان آور و داد ما را از ناکسان بستان!

·        این بند پایانی شعر است.
·        تفنگ به مثابه قهر انقلابی، به مثابه قابله انقلاب باید سد استبداد را بشکند و آزادی را نصیب خلق کند و بیداد را با داد جایگزین سازد.

ناهید ناهیدی
وقتی از نظر مبارزه، راه های متعدد مسالمت آمیز یا بعبارتی دیالکتیک مبارزاتی راه بجایی نبرده، منطق از لوله اتشزای تفنگ برای احقاق حق بکار گرفته می شود.
وقتی آتش پیروز شود، دور تسلسل خشونت آغاز می شود واین منظور آزادی بخشی نیست.
دیکتاتوری می آورد.
پس باید دیالکتیک مبارزه را اموخت
سلاحت را زمین بگذار
من ازتفنگت بیزارم که بد اهنگ است.

·        حالا نظری بر نظرات ناهید عزیز می اندازیم:

ناهید ناهیدی
وقتی از نظر مبارزه، راه های متعدد مسا لمت آمیز یا بعبارتی دیالکتیک مبارزاتی راه بجایی نبرده، منطق از لوله اتشزای تفنگ برای احقاق حق بکار گرفته می شود. 

·        حق روی هم رفته با ناهید است.
·        مبارزه طبقاتی همیشه حاوی فرم های متنوع مبارزه است.
·        دیالک تیکی از فرم های مسالمت آمیز و قهرآمیز است.

1
·        مبارزه اما در هر صورت مبارزه طبقاتی است.
·        مبارزه اما در هر صورت اعمال قهر است.
·        اعمال قهر یا از بالا بوسیله طبقه حاکمه صورت می گیرد و یا از پایین، بوسیله توده تحت سلطه.

2

·        هر اعتصابی در کار و یا هر اخراجی از کار نوعی اعمال قهر طبقاتی است:
·        اولی از سوی طبقه تحت استثمار و ستم است و دومی از سوی طبقه حاکمه.

3

·        آنچه بظاهر مسالمت آمیز جلوه می کند، حاوی قهری مستور و پنهان از نظرها ست.
·        اخراج دسته جمعی کارگران از کار بظاهر فرم مسالمت آمیز مبارزه طبقاتی از طرف طبقه حاکمه است.
·        ولی فقط بظاهر خونین نیست.
·        ولی فقط بنظر ساده لوحان قهرآمیز نیست.
4

·        در اثر همین بیکاری توده ای خانواده های توده ها تلفات عظیمی را متحمل می شوند.
·        از کمبود خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت و درمان و دارو رنج می برند و چه بسا مثل مور و ملخ می میرند.
5

·        اعتصاب کارخانه ای، منطقه ای، عمومی نیز فرم بظاهر مسالمت آمیز مبارزه طبقاتی از طرف توده ها ست.
·        ولی در این فرم مبارزه طبقاتی نیز اعمال قهر از پایین صورت می گیرد و می تواند سیستم اجتماعی حاکم را فلج کند و از کار اندازد.

ناهید ناهیدی
وقتی آتش پیروز شود، دور تسلسل خشونت آغاز می شود واین منظور آزادی بخشی نیست.

·        دهان آتشین همیشه آخرین سخن را گفته است.
·        با این تفاوت که همیشه در انحصار طبقه حاکمه بوده است.

1

·        مگر سرکوب و بازداشت و شکنجه و تحقیر و تخفیف هر معترضی و به گلوله بستن تظاهرات مسالمت آمیز توده ها، فرم قهرآمیز مبارزه طبقاتی از بالا نبوده است.
·        مگر طبقه حاکمه در این صورت با زبان آتشین سخن نگفته است؟

2

·        مگر شکنجه و تخریب و تحقیر و اعدام فرزندان توده ها به بهانه های واهی دگراندیشی، دگردینی، جاسوسی، زورگیری، توهین به مقدسات و مقامات و غیره فرم های قهرآمیز مبارزه طبقاتی از بالا نبوده اند؟
3

·        مسئله اما این است که اعمال قهر از سوی اقلیت حاکم، امری طبیعی، قانونی و مقبول تلقی می شود، ولی اعمال قهر از طرف توده های به تنگ آمده و خنجر در استخوان نشسته،  خشونت طلبی جا زده می شود و محکوم می گردد تا در به لولای همیشگی اش بچرخد، تا طبقه حاکمه دهان آتشین را در انحصار خود داشته باشد و به تنهائی اعمال قهر کند.

4

·        سرنگون سازی قهرآمیز طبقه حاکمه امری طبیعی و اجتناب ناپذیر است.
·        با خواهش و تمنا و استدلال و اقناع منطقی هیچ طبقه حاکمه ای از امتیازات مادی و معنوی خویش صرفنظر نخواهد کرد.
·        قهر انقلابی قابله تاریخ است، ولی تسلسل قهر علل دیگر دارد.

5

·        پس از سرنگونی طبقه حاکمه، مبارزه طبقاتی تشدید می شود.
·        چون طبقه حاکمه در صدد بازگرداندن آب رفته به جوی برمی آید و به مبارزات ضدانقلابی و ضد توده ای دست می زند.
·        استقرار ضرور دیکتاتوری پرولتاریا برای سرکوب همین تشبثات ضد انقلابی است.

6

·        در شیلی به عنوان مثال حزب سوسیالیست تحت رهبری سالوادور آلنده از طریق انتخابات پارلمانی به قدرت رسید.
·        ولی طبقه حاکمه ملی و بین المللی به کودتای خونین و بی رحمانه ای بر ضد آن دست زد و هزاران جوان خلق را زجرکش کرد و در خاوران های بی نام و نشان مدفون ساخت.

7

·        به همین دلیل، توده های مولد و زحمتکش هرگز نباید بر وسایل مختلف اعمال قهر چشم پوشی کنند.
·        دشمن توده ها را نباید دستکم گرفت و دچار خوش خیالی گشت.

ناهید ناهیدی
دیکتاتوری می آورد.
پس باید دیالکتیک مبارزه را اموخت
سلاحت را زمین بگذار
من ازتفنگت بیزارم که بد اهنگ است.

·        تفنگ دیکتاتوری نمی آورد.

·        سرنگونی قهرآمیز طبقه حاکمه الزامی است و دلیل پیدایش دیکتاتوری نیست.

·        هر حاکمیت هر طبقه ای اصولا نوعی دیکتاتوری است.
·        به عبارت دیگر، دیکتاتوری فرم حاکمیت طبقاتی است، حتی اگر بظاهر دموکراتیک جلوه کند.

1

·        دیکتاتوری اما بلحاظ فرم نمودین می تواند محتوای ماهوی متفاوت و متضاد داشته باشد:
·        کوزه ای باشد که در آن هم زهر و هم شهد می توان نگه داشت.

2

·        دیکتاتوری می تواند فرم حاکمیت طبقاتی اقلیتی برده دار، فئودال و یا سرمایه دار باشد و حتی دموکراسی پارلمانی جا زده شود و یا در صورت بهم خوردن تناسب قوا میان خلق و طبقه حاکمه، فرم دیکتاتوری فاشیستی عریان به خود گیرد.

3

·        دیکتاتوری اما می تواند فرم حاکمیت طبقاتی اکثریت جمعیت زحمتکش کشور باشد و ماهیتا دموکراسی باشد، دموکراسی توده ای باشد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر