۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

سیری در گلستان سعدی (4)

سعدی

تحلیلی از شین میم شین

( گلستان ، دیباچه)  
پس در هرنفس دو نعمت موجود است و به هر نعمت، شکری واجب.    

·        معنی تحت اللفظی:
·        بنابرین، خدا با هر نفس دو نعمت به بنی بشر می دهد و به هر نعمت باید شکری به عمل آید.

·        سعدی به سبب سطح نازل توسعه علمی در آن زمان، از ترکیب هوا، مکانیسم تنفس و از نقش اکسیژن در روندهای زیستی بی خبر است.
·        از این رو عمل مکانیکی ششها را به عاملی خارجی (خدا) نسبت می دهد، تنفس را امری الهی و نعمتی دوگانه قلمداد می کند.
·        شیوه استدلال حکیم قرون وسطی اما شیوه ای از سر تا پا دیالک تیکی است.

·        چرا و به چه دلیل ما چنین ادعا می کنیم؟

1
پس در هرنفس دو نعمت موجود است و به هر نعمت، شکری واجب.    

·        سعدی بلافاصله پس از آنکه دیالک تیک تنفس را به شکل دیالک تیک ممد حیات و مفرح ذات بسط و تعمیم داد، نتیجه می گیرد که خدا با هر نفس دو نعمت نصیب بنی بشر می کند.
·        پیش شرط معرفتی ـ نظری پذیرش تئولوژی (فقه) بی خبری از قانونمندی های عینی هستی است.
·        اگر علم شیمی و بیولوژی (زیست شناسی) و غیره در قرون وسطی رشد کرده بود، سعدی به این آسانی ها نمی توانست روند تنفس را امری الهی جا بزند و شکر دوگانه طلب کند.

2
·        سعدی که هنوز دست بردار نیست.
·        او پس از اثبات دیالک تیک تنفس به شکل دیالک تیک ممد حیات و مفرح ذات و نتیجه گیری مبتنی بر وجود دو نعمت در هر نفس، بلافاصله  دیالک تیک داد و ستد را به شکل دیالک تیک نعمت و سپاس بسط و تعمیم می دهد و از انسان ها می خواهد که به ازای هر نفس که حاوی دو نعمت است، یعنی به ازای هر ستد، دو شکر به عنوان داد به خدا بدهد.
·        انگار خدا بقال و عطار و بازرگان است که به ازای هر دادی، ستدی بطلبد.
·        اما چرا باید سعدی خدا را تاجر واره تلقی کند؟

3
·        دلیلش این است که قانون دیالک تیکی داد و ستد قانونی یونیورسال و عام است.
·        قدمت این قانون عینی از عمر بشر بمراتب بیشتر است و تار و پود هستی جمادات و موجودات را در بر می گیرد.
·        حتی ذرات اتمی به ازای دادی، ستدی می طلبند و تا ستد متناسب با داد خود را دریافت نکنند، آرام نمی گیرند.
·        از این رو ست که در فلسفه سعدی خدا هم نمی تواند از قانون داد و ستد سرپیچی کند.
·        در روند تحلیل گلستان به این مسئله بیشتر خواهیم پرداخت.

4
·        سعدی دیالک تیک انسان و خدا را نیز تابع قانون داد و ستد می داند.
·        نتیجه این می شود که چون خدا در هرنفس دو نعمت هدیه بشر می کند (داد)، پس باید منتظر دریافت دو شکر (ستد) از جمادات و موجودات (سنگ و خاک و گیاه و جانور و انسان) باشد، تا دایره داد و ستد بسته شود و کسی به دیگری بدهکار نماند.

5
·        دیالک تیک داد و ستد، برای سعدی و برای انسان بطور کلی، از چنان قطعیت و مطلقیت برخوردار است، که تا دریافت ستدی برای داد خود، چشم به راه می مانند و در هر فرصتی ضرورت بستن دایره داد وستد را به طرف معامله یادآور می شوند و آرام وقرارش را سلب می کنند.
·        در غیر این صورت، دو حالت زیر پیش می آید:

الف

·        اگر کسی قادر به دادی در مقابل ستدی نباشد، تنزل مقام می یابد و به قهقرای قشر اجتماعی انگل گدایان سقوط می کند و مادام العمر به عنوان مفتخور و انگل و تنه لش تحقیر می شود.


ب

·         و یا به خیل بی خانمانان دیگر می پیوندد که در فلسفه علمی با مفهوم «لومپن پرولتاریا» مشخص می شوند و از طریق دزدی و زورگیری و راهزنی و کلاهبرداری و غیره امرار معاش می کنند.


ت

·        و یا به ترفندی ترقی مقام می یابد و به طبقه حاکمه انگل، مفتخور و استثمارگر بدل می شود.

·        در این صورت ببرکت ستد بی داد، یعنی با تصاحب محصول کار توده های مولد و زحمتکش، ثروت اجتماعی عظیمی را در دست خود متمرکز می سازد و در نتیجه ی قدرت اقتصادی خود، اهرم های قدرت سیاسی و فرهنگی جامعه را به دست می گیرد.

6
پس در هرنفس دو نعمت موجود است و به هر نعمت، شکری واجب.   

·        در فلسفه اجتماعی سعدی و بعد حافظ جامعه بشری عمدتا به دو طبقه اصلی انگل تقسیم می شود:
·        سلطان و درویش
·        البته اگر مته به خشخاش نهیم، به این نتیجه نظری ـ فقهی (تئوریکی ـ تئولوژیکی) می رسیم که تمامت بشریت گدا ست و خدا سلطان السلاطین است.
·        همه از شاه تا گدا ریزه خوار خوان خدا هستند.
·        ما به این دیالک تیک انسان و خدا برخواهیم گشت.

7
پس در هرنفس دو نعمت موجود است و به هر نعمت، شکری واجب 

·        در تئوری اجتماعی سعدی، بنی بشر ـ چه شاه و چه گدا ـ  باید برای بستن دایره داد و ستد با خدا، به ازای هر نفس دو داد به او بدهد.
·        ولی چون تمامت نعمات مادی و معنوی در انحصار خدا ست و بنی بشر تهیدست مطلق و گدا ست، پس چیزی برای دادن به خدا ندارد و لذا باید شکر و سپاس تحویل خدا دهد.
·        بیهوده نیست که جن و انس و ملک شب و روز در حال شکرگزاری اند.
·        اکنون این سؤال پیش می آید که خدائی که مالک همه چیز هستی است، چه نیازی به شکر گدائی به نام انسان دارد؟

8

·        برای پاسخ به این پرسش باید توجه داشت که دین و مذهب فرمی از شعور اجتماعی است و ضرورتا مهر وجود اجتماعی در خور خود را بر پیشانی خویش دارد.
·        سپاسگزار خدا بودن پیشمرحله و یا تمرین مستمر سپاسگزار سایه خدا (ظل الله) و سایه های سلسله مراتبی سایه خدا بودن است.
·        وقتی کسی هر روز حداقل پنج بار برای خدای نامرئی خضوع و رکوع و سجود کند، دیگر برای خضوع و رکوع و سجود در پیشگاه شاه و خان و ارباب و مباشر و غیره مشکلی نخواهد داشت.  


ادامه دارد

۱ نظر:

  1. بایدبپذیریم که بنا برنظرهمگان علم ودانش در آ نزمان کنونی رانداشتهوهرعملی بماورالطبعه نسبت داده میشدوسعدی هم ‍‍‍‍از این قاعده مستثنی نبوده درنتیجه مردم را برای نفس کشیدنشان بدهکا رمیکرده ومیگفته از دست وزبان که بر آی > کز عهده شکرش بدر آید> خیلی کا را سخت میکرده برای کاری طبیعی نفس کشیدن یک شکر برای دم ودوتا برای باز دم برا هر قدم وبرای کلیه اعمال دیگر بدهکاریحسابش سرسام آور میشد ومیگوید بندددده همان به که ز تقصیر خویش عذر بدرگاه خدای آورد >ور نه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجای آورد> ما بدهکاریم

    پاسخحذف