سیاوش کسرائی (1305
ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
وطن،
وطن!
تحلیلی از شین میم شین
· وطن، وطن،
· نظر فکن به من که من
· به هر کجا غریب وار
· که زیر آسمان دیگری غنوده ام
· همیشه با تو بوده ام، همیشه با تو بوده ام
· اگر که حال پرسی ام
· تو نیک می شناسی ام
· من از درون قصّه ها و غصّه ها برآمدم:
· حکایت هزار شاه با گدا
· حدیث عشق ناتمام آن شبان
· به دختر سیاه چشم کد خدا
· ز پشت دود کشت های سوخته
· درون کومه ی سیاه
· ز پیش شعله های کوره ها وکارگاه·
· تنم ز رنج، عطر و بو گرفته است
· رخم به سیلی زمانه، خو گرفته است·
· اگر چه در نگاه اعتنای کس نبوده ام
· یکی ز چهره های بیشمار توده ام·
· چه غمگنانه سال هاکه بال ها
· زدم به روی بحر بی کناره ات
· که در خروش آمدی
· به جنب و جوش آمدی
· به اوج رفت موج های تو
· که یاد باد اوج های تو!
سیاوش
اگر چه در نگاه اعتنای کس نبوده ام
یکی ز چهره های بی شمار توده ام
· معنی تحت اللفظی این بیت:
· اگرچه کسی مرا آدم حساب نکرده، ولی علیرغم آن، یکی از چهره های بیشمار توده بوده ام.
· سیاوش در این بیت به معرفی خویش ادامه می دهد.
· او برای این کار، دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک فرد و جامعه بسط و تعمیم می دهد و بلافاصله جای جامعه را با توده عوض می کند.
· چرا و به چه دلیل؟
1
· نشان همگان دادن بی مهابای سنگر طبقاتی ـ اجتماعی خویش کار مادام العمر سیاوش بوده است:
· او خود را بی اعتنا به اعتنای این و آن، یکی از چهره های بیشمار توده می داند.
· نه کمتر و نه بیشتر.
· چرا توده و نه جامعه؟
· چرا توده و نه ملت؟
2
· سیاوش مثل همیشه مفهوم توده را به دو معنی بکار می برد:
الف
· اولا توده به معنی اکثریت زحمتکش جامعه، به معنی توده های مولد و زحمتکش.
· سیاوش نه شاعری ملی به معنی بورژوائی آن، بلکه شاعری توده ای است.
· سیاوش شاعر همه بدون استثناء نیست.
· شاعر اکثریت ستمکش و تاریخساز جامعه است.
· سیاوش شاعر بی طرف و خنثی و بی بو و بی خاصیت نیست.
· سیاوش شاعری سنگرمند است.
· سیاوش در سنگر توده ها ست.
ب
· ثانیا توده به معنی حزب توده.
· سیاوش حتی در بدترین دوره ها که توپخانه ضد کمونیستی دربار و امپریالیسم واژه توده ای را به فحش واژه تنزل داده بود و کمتر کسی ـ بی اعتنا به دلیل معین ـ حاضر به توده ای نامیدن خویش بود، خطاب به آوانتوریست های تا مغز استخوان ضد توده ای، موضع طبقاتی خود را نشان داده بود و پرچم طبقاتی خود را برافراشته بود:
تو به سوی آنچه دل ز تو ربوده می روی
من به سوی آنچه دانش زمانه ام نموده، می روم
من به راه توده می روم
ت
اگر چه در نگاه اعتنای کس نبوده ام
یکی ز چهره های بی شمار توده ام
· می توان گفت که سیاوش در این بیت، با تک تیری دو نشان می زند:
· هم خود را یکی از آحاد بیشمار توده می نامد و هم خود را یکی از اعضای حزب توده قلمداد می کند.
· به عبارت دیگر، دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک طبقه و توده بسط و تعمیم می دهد و بر نقش تعیین کننده توده تأکید می ورزد.
· کمتر کسی شاید به این نکته بسیار مهم پی برده باشد.
· درست است که طبقه کارگر زیر رهبری حزب خویش ـ هم بلحاظ نظری و هم بلحاظ عملی ـ رهبر پیگیر و بی چون و چرای توده است، ولی نقش تعیین کننده همیشه و همه جا از آن توده است.
· چرا؟
پ
· به این دلیل که توده سازنده تاریخ است و نه این و یا آن طبقه.
· اگر به این نکته مهم توجه اکید نمی شد، نه انقلاب اکتبر پیروز می گشت و نه انقلاب چین و ویتنام و غیره.
· به جرئت می توان گفت که واژه «وطن» در قاموس سیاوش نیز به معنی توده است.
· توده ای که سازنده بی بدیل جامعه و تاریخ جامعه است.
3
· تفاوت طبقاتی و ایدئولوژیکی سیاوش و با شعرای غیر پرولتری از قبیل شاملو و غیره در همین معرفی های خویش به دلایل مختلف آشکار می گردد.
· سیاوش از جامعه شناسی و نتیجتا خودشناسی غول آسائی لبریز است.
· ولی نه بسان شعرای فئودالی، خرده بورژوائی اهل شکسته نفسی و فروتنی عوامفریبانه است و نه بسان شعرای بورژوازی واپسین و طرفداران تئوری فاشیستی ـ امپریالیستی نخبگان، خود را شرف کیهان و قابل قیاس با خدا و امثالهم جا می زند.
· او می داند که سازنده بی چون و چرای تاریخ نه شخصیت ها، نه قهرمانان، نه نخبگان، بلکه توده های بی نام و نشان اند.
سیاوش
چه غمگنانه سال هاکه بال ها
زدم به روی بحر بی کناره ات
که در خروش آمدی
به جنب و جوش آمدی
به اوج رفت موج های تو
که یاد باد اوج های تو!
· معنی تحت اللفظی این بند شعر:
· سال ها ـ غمگنانه ـ بسان پرنده ای به روی دریای بیکرانه ات بال زدم، تا به خروش آمدی، به جنب و جوش آمدی و موج هایت به اوج رفت.
· یاد باد از اوج های تو!
· صحت حدس ما در این بند شعر برملا می گردد:
· تمیز وطن از توده در این بند شعر آسان نیست.
· سؤال اکنون این است که اگر منظور سیاوش از بحر وطن، توده باشد، که سیاوش بر فراز آن سال ها بال زده، وطن چیست که در خروش آمده و به جنب و جوش آمده است؟
· وطن و توده ظاهرا در قاموس سیاوش در هم عجین شده اند و یکی شده اند.
· سیاوش در این بند شعر به نقش عنصر آگاه اشاره دارد.
· اتفاقا در خیزش های توده ای سیاوش و به آذین و آریانپور و دیگر روشنفکران انقلابی نقش بزرگی ایفا کرده اند.
· خدمات روشنگرانه روشنفکران توده ای هم در اشاعه ادبیات مقاومت و پیکار و هم در ترجمه و تألیف آثار نویسندگان انقلابی جهان غیرقابل انکار بوده است.
· آنها حتی در تاریک ترین دوره های کشور آرام نداشته اند و کار فرهنگی عظیمی را در نهایت بی اعتنائی به نام و آوازه جامه ی عمل پوشانده اند.
· یاد به آذین و انصاری و راوندی و قاضی و یونسی و قربان نژاد و باقرزاده و زهری و صدها تن دیگر به یاد باد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر