۱۳۹۱ دی ۱۹, سه‌شنبه

سیری در کاریکاتوری از مانا نیستانی (25)

مانا نیستانی   (زادهٔ ۱۳۵۲ در تهران)


درگیرها (۳۸۵) - بی جنبه‌ ای در خانه

 مادر: 
« آزی، چند مرتبه بگم، با حوله حموم، جلوی تلویزیون نیا!»
یک مجری تلویزیون: 
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است. 
نتیجه طبیعی این اقدام تهدید شدن دختر است!» 
مانا نیستانی:
« به نقش واژه « طبیعی » و معنای تازه اش در رسانه های ما دقت کردید؟ 
نتیجه طبیعی، مرگ طبیعی.» 
سرچشمه
صفحه فیس بوک 
هواداران مانا نیستانی

Mana Neyestani Fan Page 
تحلیلی از شین میم شین

·        حریف هماندیشی ـ شاید از سر ترحم و یا برای خلاص سازی خود از شر نظرخواهی سماجت آمیز ما راجع به آثار مانا ـ پیشنهاد کرده بودند:
·        «چرا این قدر می خواهی روی کاریکاتور مانا مکث کنی و نه روی خود حوادثی که مانا از روی آنها کاریکاتورهای خود را می کشد؟

·        چرا به تحلیل منابع اصلی مبادرت نمی ورزی؟»

1
·        دلیل این شیوه تحلیل ما اولا این است که ما برای حفظ سلامتی روحی، فکری و روانی خود و یا هر آنچه که هنوز از آن باقی مانده، به یاوه های رسانه ای ـ چه داخلی و چه خارجی ـ گوش نمی دهیم.

2
·        دلیل دومش این است که ما سودای تحلیل آثار هنری را بر سر داریم و نه تحلیل یاوه های روزمره این و آن را.

·        چرا و به چه دلیل؟

3
·        برای اینکه یاوه های روزمره اعتبار منفرد و خاص دارند و نه عام.
·        هر کس به دلایل اوبژکتیف (عینی)  و سوبژکتیف متعدد و متفاوت یاوه ای می بافد و تحویل این و آن می دهد.
·        چنین یاوه هائی ارزش تحلیل ندارند و در کثرت دلایل مذکور گم می شوند.
·        کشف قانونمندی های عام در این جور یاوه ها دشوار است.

4
·        اما در آثار هنری، جنبه های منفرد و خاص بیشمار مورد انتزاع و تجرید قرار می گیرند و مفهومی عام تشکیل می گردد که تیپیک و نمونه وار است و می تواند بیانگر قانونمندی های عینی و واقعی در جامعه و جهان باشد.
·        به همان سان که مفهوم عام درخت بیانگر سرو و صنوبر و سپیدار و سنجد و سیب و غیره است.

*****

·        مانا در این اثر خویش چه برای گفتن دارند؟

·        ما برای پاسخ به این پرسش ـ قبل از همه ـ به تحلیل هرآنچه که در کاریکاتور به چشم می خورد، می پردازیم:


مانا 
بی جنبه‌ ای در خانه

·        عنوان اثر مانا «بی جنبه ای در خانه» است.
·        مانا و یا هرکس دیگر که این مفهوم را فرمولبندی کرده،  یا قصد مزاح و طنز داشته و یا بیشک زبان فارسی زبان مادری اش نبوده است.
·        چون «بی جنبه ای» معنی بکلی دیگری دارد و بیانگر دقیق منظور مانا نیست.
·        ما اگر به جای ایشان بودیم، از مفهوم «بی جنبگی» استفاده می کردیم.

·        چرا؟

·        مثال روشن مفهوم «بی پایگی» و یا «خانگی» است.
·        هرگز کسی به جای «بی پایگی ادعائی»،  از مفهوم «بی پایه ای ادعائی» سخن نمی گوید.
·        البته اکنون که ببرکت حاکمیت یأجوج و مأجوج، در همه عرصه ها خر تو خر است و قاعده و قانونی وجود ندارد، شاید هر کردار و گفتار و پنداری نیز رایج شده باشد.

·        منظور مانا در هر صورت بی پرنسیپی و یا بی انضباطی در خانه است، البته اگر ایشان به طنز این فرمولبندی را نکرده باشند.

مانا 
مادر: 
« آزی، چند مرتبه بگم، با حوله حموم، جلوی تلویزیون نیا!»

·        در ایران معمولا در خانواده های معمولی بندرت دختری با حوله حمام وارد اتاق نشیمن می شود و به تماشای تلویزیون می نشیند.
·        از خانواده های مرفه، اما مانا بیشتر خبر دارند تا ما.

1
·        حضور دخترک در جلوی تلویزیون همان و تجاوز مجری تلویزیون به او همان.
·        این قوی ترین و مؤثرترین شیوه نمایش اتمسفر فاشیستی ترور و وحشت در کشوری است که مانا در این اثر زیبای خود جامه عمل می پوشانند.

·        اما چرا؟

·        دلیل این سؤال بلافاصله بوسیله طبقه حاکمه در هیئت مجری تلویزون  داده می شود:


مانا 
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»

·        مفهوم «بدپوششی» بمراتب غلط تر از مفهوم «بی جنبه ای»   است.
·        شاید مانا این مفهوم را نیز به مزاح و از سر طنز مورد استفاده قرار داده اند.
·        و گرنه حتی کودکان کودکستان می دانند که اصطلاح بدپوشی رایج است و نه بدپوششی.
·        به همان سان که اصطلاح زودجوشی مصطلح و درست است و نه زود جوششی.
·        البته شاید دیری است که اقوام یأجوج و مأجوج این  مفهوم را نیز رواج داده اند و ما بی خبریم.

·        رسم همه جا و همیشه همین است:
·        کسانی که قصد تحول محتوا و ماهیت چیزی را ندارند، به مانی پولاسیون و دستکاری فرم و نمود آن چیز همت می گمارند تا حسابی عوامفریبی کنند.
·        خیلی از احزاب و شخصیت های سیاسی و هنری و غیره نیز شاید به سبب خالی بودن کله و چنته از اندیشه، بطور خستگی ناپذیری به واژه سازی و واژه بازی می پردازند.
·        خدا فقط آخر و عاقبت ما را به خیر کند.
1 
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»

·        در این ادعای طبقه حاکمه از زبان مجری تلویزیون، دیالک تیک دیرآشنای زن و مرد از نو تعریف و عملا تحریف و وارونه می شود:
·        به عبارت دیگر دیالک تیک زن و مرد به شکل دیالک تیک ظالم و مظلوم بسط و تعمیم داده می شود و نقش تعیین کننده از آن جنس زن جا زده می شود.
·        یعنی بدین طریق، جماعت مرد مورد تجاوز جماعت زن قرار می گیرد.
·        زن ظالم و متجاور جا زده می شود و مرد به عنوان جنس مظلوم و ستمکش وارد صحنه جدید تاریخ جدید می گردد.
2

 «بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»

·        البته مسئله به این سادگی ها نیست.
·        چون جنس زن دیری است که در کشور یأجوج و مأجوج دو شقه شده است:
·        بخشی از پرولتاریای زن برای امرار معاش و شاید به دلیل عقیدتی به خدمت طبقه حاکمه درآمده و به آلت دست عوامفریبان در سرکوب توده های زن بدل شده است.

·        این شیوه ترفندمند عمل، شیوه ای دیرآشنا ست.
·        فاشیسم هم در خیلی از کشورها از خیل عظیم بیکاران برای سرکوب توده های زحمتکش استفاده درخور کرده است.
·        توده ها همیشه قابل مانی پولاسیون و سوء استفاده طبقات حاکمه بوده اند، اگر از چشمه های شعور طبقاتی خویش سیراب نشده باشند.
·        به همین دلیل فرمولبندی این ادعای زن ستیز با دقتی دو چندان صورت می گیرد:


3 
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»

·        عوامفریبی متبلور در این ادعا رد خور ندارد:
·        آنچه که آرامش روانی مردجماعت را مورد تجاوز قرار می دهد، نه سیستم اجتماعی عهد عتیق با قوانین دوره شبانی در قعر بربریت، نه حاکمیت و حکومت عقب مانده ترین عجوزه های تاریخ، نه فرمانفرمائی سرمایه و خرافه و دین در عصر شکوفائی فلسفه و فن و علم و دانش و سوسیالیسم، بلکه پوشش زنان است.
·        اگر جماعت زن خوشپوش باشند، آرامش روانی جماعت مرد تضمین شده است.

4 
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»

·        این ادعا اما ضمن دوشقه کردن توده های زن، ضمن تفرقه افکنی میان پرولتاریای مضاعف بدپوش و خوشپوش، به تفرقه افکنی میان توده های مولد و زحمتکش بطور کلی می پردازد:
·        توده های مولد و زحمتکش با صدور فتوا به زن و مرد طبقه بندی می شوند.
·        بدین طریق با تک تیری همزمان چندین نشان زده می شود:

 الف

·        اولا مفهوم جامعه منقسم به طبقات بهره کش و بهره ده، منقسم به طبقات انگل و مولد، از نو تعریف و عملا تحریف می شود.
·        دیگر از مبارزه طبقاتی مشترک زنان و مردان متعلق به توده های مولد و زحمتکش بر ضد اقلیت انگل، مفتخور و استثمارگر سخنی حرفی در میان نیست.
·        این به معنی جایگزینی مبارزه طبقاتی با مبارزه جنسیت ها ست.

ب

·        ثانیا جنگ داخلی اکنون نه میان طبقات اجتماعی، بلکه میان توده های زن بدپوش و خوشپوش است.
·      این به معنی جنگ زن بر ضد زن است.
·        معیار و ملاک تعلق به دو اردوی متخاصم و آشتی ناپذیر، فرم پوشش زنان است.


·        عوامفریبی متبلور در این ادعا و میدان تأثیرگذاری درازمدت و عمیق آن از این قرار است.
·        در کپسول این فتاوی و یاوه ها زهر ایدئولوژیکی طبقه حاکمه جا سازی شده است.
·        به همین دلیل است که این فتاوی، مواعظ و یاوه ها باید مورد تحلیل تئوریکی قرار گیرند و پادزهری برای خنثی و بی اثرسازی زهر متبلور در آن تهیه و عرضه شود.

ت
·        ثالثا اکنون جنگ داخلی نه میان طبقات اجتماعی، بلکه میان توده های زن و مرد است. 
·        این بدان معنی است که معیار تعلقات طبقاتی جای خود را به معیار تعلقات جنسیتی می دهد:
·        جنگ طبقاتی بدین طریق با جنگ جنسیتی جایگزین می گردد و فاتحه ای بر تئوری مبارزه طبقاتی خوانده می شود.
    این همان شعار مد روز امپریالیسم و پست مدرنیسم است:

    پایان مبارزه طبقاتی در مقیاس جهانی!
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر