مانا نیستانی
(زادهٔ ۱۳۵۲ در تهران)
درگیرها (۳۸۵) - بی جنبه ای در خانه
مادر:
« آزی، چند مرتبه بگم، با حوله حموم، جلوی تلویزیون نیا!»
یک مجری تلویزیون:
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.
نتیجه طبیعی این اقدام تهدید شدن دختر است!»
مانا نیستانی:
« به نقش واژه « طبیعی » و معنای تازه اش در رسانه های ما دقت کردید؟
نتیجه طبیعی، مرگ طبیعی.»
سرچشمه
صفحه فیس بوک
هواداران مانا نیستانی
« آزی، چند مرتبه بگم، با حوله حموم، جلوی تلویزیون نیا!»
یک مجری تلویزیون:
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.
نتیجه طبیعی این اقدام تهدید شدن دختر است!»
مانا نیستانی:
« به نقش واژه « طبیعی » و معنای تازه اش در رسانه های ما دقت کردید؟
نتیجه طبیعی، مرگ طبیعی.»
سرچشمه
صفحه فیس بوک
هواداران مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page
تحلیلی از شین میم شین
تحلیلی از شین میم شین
·
حریف هماندیشی ـ شاید از سر
ترحم و یا برای خلاص سازی خود از شر نظرخواهی سماجت آمیز ما راجع به آثار مانا ـ پیشنهاد
کرده بودند:
·
«چرا این قدر می خواهی روی کاریکاتور مانا مکث کنی
و نه روی خود حوادثی که مانا از روی آنها کاریکاتورهای خود را می کشد؟
·
چرا به تحلیل منابع اصلی مبادرت نمی ورزی؟»
1
·
دلیل این شیوه تحلیل ما
اولا این است که ما برای حفظ سلامتی روحی، فکری و روانی خود و یا هر آنچه که هنوز
از آن باقی مانده، به یاوه های رسانه ای ـ چه داخلی و چه خارجی ـ گوش نمی دهیم.
2
·
دلیل دومش این است که ما سودای
تحلیل آثار هنری را بر سر داریم و نه تحلیل یاوه های روزمره این و آن را.
·
چرا و به چه دلیل؟
3
·
برای اینکه یاوه های روزمره
اعتبار منفرد و خاص دارند و نه عام.
·
هر کس به دلایل اوبژکتیف (عینی)
و سوبژکتیف متعدد و متفاوت یاوه ای می
بافد و تحویل این و آن می دهد.
·
چنین یاوه هائی ارزش تحلیل
ندارند و در کثرت دلایل مذکور گم می شوند.
·
کشف قانونمندی های عام در
این جور یاوه ها دشوار است.
4
·
اما در آثار هنری، جنبه های
منفرد و خاص بیشمار مورد انتزاع و تجرید قرار می گیرند و مفهومی عام تشکیل می گردد
که تیپیک و نمونه وار است و می تواند بیانگر قانونمندی های عینی و واقعی در جامعه و
جهان باشد.
·
به همان سان که مفهوم عام درخت
بیانگر سرو و صنوبر و سپیدار و سنجد و سیب و غیره است.
*****
·
مانا در این اثر خویش چه
برای گفتن دارند؟
·
ما برای پاسخ به این پرسش ـ قبل از همه ـ به
تحلیل هرآنچه که در کاریکاتور به چشم می خورد، می پردازیم:
مانا
بی جنبه ای در خانه
بی جنبه ای در خانه
·
عنوان اثر مانا «بی جنبه ای در
خانه» است.
·
مانا و یا هرکس دیگر که این
مفهوم را فرمولبندی کرده، یا قصد مزاح و
طنز داشته و یا بیشک زبان فارسی زبان مادری اش نبوده است.
·
چون «بی جنبه ای» معنی بکلی
دیگری دارد و بیانگر دقیق منظور مانا نیست.
·
ما اگر به جای ایشان بودیم،
از مفهوم «بی جنبگی» استفاده می کردیم.
·
چرا؟
·
مثال روشن مفهوم «بی پایگی»
و یا «خانگی» است.
·
هرگز کسی به جای «بی پایگی
ادعائی»، از مفهوم «بی پایه ای ادعائی»
سخن نمی گوید.
·
البته اکنون که ببرکت
حاکمیت یأجوج و مأجوج، در همه عرصه ها خر تو خر است و قاعده و قانونی وجود ندارد، شاید
هر کردار و گفتار و پنداری نیز رایج شده باشد.
·
منظور مانا در هر صورت بی
پرنسیپی و یا بی انضباطی در خانه است، البته اگر ایشان به طنز این فرمولبندی را نکرده
باشند.
مانا
مادر:
« آزی، چند مرتبه بگم، با حوله حموم، جلوی تلویزیون نیا!»
مادر:
« آزی، چند مرتبه بگم، با حوله حموم، جلوی تلویزیون نیا!»
·
در ایران معمولا در خانواده
های معمولی بندرت دختری با حوله حمام وارد اتاق نشیمن می شود و به تماشای تلویزیون
می نشیند.
·
از خانواده های مرفه، اما
مانا بیشتر خبر دارند تا ما.
1
·
حضور دخترک در جلوی
تلویزیون همان و تجاوز مجری تلویزیون به او همان.
·
این قوی ترین و مؤثرترین شیوه
نمایش اتمسفر فاشیستی ترور و وحشت در کشوری است که مانا در این اثر زیبای خود جامه
عمل می پوشانند.
·
اما چرا؟
·
دلیل این سؤال بلافاصله بوسیله طبقه حاکمه در هیئت مجری تلویزون داده می شود:
مانا
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»
·
مفهوم «بدپوششی» بمراتب غلط
تر از مفهوم «بی جنبه ای» است.
·
شاید مانا این مفهوم را نیز
به مزاح و از سر طنز مورد استفاده قرار داده اند.
·
و گرنه حتی کودکان کودکستان
می دانند که اصطلاح بدپوشی رایج است و نه بدپوششی.
·
به همان سان که اصطلاح زودجوشی
مصطلح و درست است و نه زود جوششی.
·
البته شاید دیری است که
اقوام یأجوج و مأجوج این مفهوم را نیز رواج
داده اند و ما بی خبریم.
·
رسم همه جا و همیشه همین
است:
·
کسانی که قصد تحول محتوا و
ماهیت چیزی را ندارند، به مانی پولاسیون و دستکاری فرم و نمود آن چیز همت می
گمارند تا حسابی عوامفریبی کنند.
·
خیلی از احزاب و شخصیت های سیاسی و هنری و غیره
نیز شاید به سبب خالی بودن کله و چنته از اندیشه، بطور خستگی ناپذیری به واژه سازی
و واژه بازی می پردازند.
·
خدا فقط آخر و عاقبت ما را به خیر کند.
1
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»
·
در این ادعای طبقه حاکمه از
زبان مجری تلویزیون، دیالک تیک دیرآشنای زن و مرد از نو تعریف و عملا تحریف و
وارونه می شود:
·
به عبارت دیگر دیالک تیک زن
و مرد به شکل دیالک تیک ظالم و مظلوم بسط و تعمیم داده می شود و نقش تعیین کننده از
آن جنس زن جا زده می شود.
·
یعنی بدین طریق، جماعت مرد
مورد تجاوز جماعت زن قرار می گیرد.
·
زن ظالم و متجاور جا زده می
شود و مرد به عنوان جنس مظلوم و ستمکش وارد صحنه جدید تاریخ جدید می گردد.
·
البته مسئله به این سادگی
ها نیست.
·
چون جنس زن دیری است که در
کشور یأجوج و مأجوج دو شقه شده است:
·
بخشی از پرولتاریای زن برای
امرار معاش و شاید به دلیل عقیدتی به خدمت طبقه حاکمه درآمده و به آلت دست عوامفریبان
در سرکوب توده های زن بدل شده است.
·
این شیوه ترفندمند عمل،
شیوه ای دیرآشنا ست.
·
فاشیسم هم در خیلی از
کشورها از خیل عظیم بیکاران برای سرکوب توده های زحمتکش استفاده درخور کرده است.
·
توده ها همیشه قابل مانی
پولاسیون و سوء استفاده طبقات حاکمه بوده اند، اگر از چشمه های شعور طبقاتی خویش
سیراب نشده باشند.
·
به همین دلیل فرمولبندی این
ادعای زن ستیز با دقتی دو چندان صورت می گیرد:
3
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»
·
عوامفریبی متبلور در این
ادعا رد خور ندارد:
·
آنچه که آرامش روانی
مردجماعت را مورد تجاوز قرار می دهد، نه سیستم اجتماعی عهد عتیق با قوانین دوره
شبانی در قعر بربریت، نه حاکمیت و حکومت عقب مانده ترین عجوزه های تاریخ، نه
فرمانفرمائی سرمایه و خرافه و دین در عصر شکوفائی فلسفه و فن و علم و دانش و سوسیالیسم،
بلکه پوشش زنان است.
·
اگر جماعت زن خوشپوش باشند،
آرامش روانی جماعت مرد تضمین شده است.
4
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»
«بدپوششی تجاوز دختر به آرامش روانی مردان است.»
·
این ادعا اما ضمن دوشقه
کردن توده های زن، ضمن تفرقه افکنی میان پرولتاریای مضاعف بدپوش و خوشپوش، به
تفرقه افکنی میان توده های مولد و زحمتکش بطور کلی می پردازد:
·
توده های مولد و زحمتکش با صدور
فتوا به زن و مرد طبقه بندی می شوند.
·
بدین طریق با تک تیری
همزمان چندین نشان زده می شود:
الف
·
اولا مفهوم جامعه منقسم به طبقات
بهره کش و بهره ده، منقسم به طبقات انگل و مولد، از نو تعریف و عملا تحریف می شود.
·
دیگر از مبارزه طبقاتی مشترک زنان و مردان متعلق به
توده های مولد و زحمتکش بر ضد اقلیت انگل، مفتخور و استثمارگر سخنی حرفی در میان نیست.
·
این به معنی جایگزینی مبارزه
طبقاتی با مبارزه جنسیت ها ست.
ب
·
ثانیا جنگ داخلی اکنون نه
میان طبقات اجتماعی، بلکه میان توده های زن بدپوش و خوشپوش است.
· این به معنی جنگ زن بر ضد زن است.
·
معیار و ملاک تعلق به دو
اردوی متخاصم و آشتی ناپذیر، فرم پوشش زنان است.
·
عوامفریبی متبلور در این
ادعا و میدان تأثیرگذاری درازمدت و عمیق آن از این قرار است.
·
در کپسول این فتاوی و یاوه
ها زهر ایدئولوژیکی طبقه حاکمه جا سازی شده است.
·
به همین دلیل است که این فتاوی،
مواعظ و یاوه ها باید مورد تحلیل تئوریکی قرار گیرند و پادزهری برای خنثی و بی اثرسازی
زهر متبلور در آن تهیه و عرضه شود.
ت
·
ثالثا اکنون جنگ داخلی نه
میان طبقات اجتماعی، بلکه میان توده های زن و مرد است.
·
این بدان معنی است که معیار
تعلقات طبقاتی جای خود را به معیار تعلقات جنسیتی می دهد:
·
جنگ طبقاتی بدین طریق با
جنگ جنسیتی جایگزین می گردد و فاتحه ای بر تئوری مبارزه طبقاتی خوانده می شود.
این همان شعار مد روز امپریالیسم
و پست مدرنیسم است:
پایان مبارزه طبقاتی در
مقیاس جهانی!
ادامه
دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر