۱۳۹۱ دی ۲۰, چهارشنبه

تمرین تفکر مفهومی (119)

سعدی

( گلستان با ب اول، ص 42 ـ 43.)    

 غافلی را شنیدم که خانه رعیت خراب کردی، تا خزینه سلطان آباد کند.       

·        معنی تحت اللفظی این حکم:
·        به غافلی برخوردم که برای پر کردن گنج سلطان، حاصل رنج رعیت را غارت می کرد.

·        سعد کدام شناخت افزارهای دیالک تیک را در این حکم مورد استفاده قرار می دهد؟

1
·        برای پاسخ به این پرسش باید به مفاهیم این بیت توجه کنیم:
·        رعیت و سلطان، خانه و خزینه

·        تعیین مفاهیم متضاد همان و پی بردن به شناخت افزار دیالک تیکی همان.
·        ساده تر از تفکر مفهومی کاری وجود ندارد.
·        پس می توان گفت که سعدی دیالک تیک سلطان و عریت و دیالک تیک خانه و خزینه را برای بیان منظور خود به خدمت می گیرد.
·        حالا باید به این سؤال جواب دهیم که کدام شناخت افزارهای دیالک تیکی را سعدی بسط و تعمیم داده است؟

2
·        برای این کار باید مفهوم عامتری برای مفاهیم یادشده پیدا کنیم:

الف

دیالک تیک سلطان و رعیت

·        عامتر از این دو مفهوم می تواند حاکم و محکوم باشد.
·        پس می توان گفت که سعدی دیالک تیک حاکم و محکوم را و یا دیالک تیک طبقه حاکمه و توده های مولد و زحمتکش را و یا دیالک تیک اشراف فئودال و رعایا را به شکل دیالک تیک سلطان و رعیت بسط و تعمیم می دهد.
·        حتی فراتر و عامتر از اینها همه، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک سلطان و رعیت بسط و تعمیم می دهد.

ب

دیالک تیک خانه و خزینه

·        اینجا هم می توان که سعدی دیالک تیک مناف طبقه حاکمه و توده های مولد و زحمتکش را به شکل دیالک تیک خزینه سلطان و خانه رعیت بسط و تعمیم می دهد.
·         
·        خوب محتوای انتقاد سعدی از غافل چیست؟

1
·        انتقاد سعدی این است که غافل برای پر کردن گنج طبقه حاکمه، توده های مولد و زحمتکش را خانه خراب می کند، یعنی دار و ندار رعایا را تصاحب می کند.
·         
·        اما منظور سعدی دقیقا چیست؟

2
·        منظور سعدی این است که باید اندازه نگه داشت.
·        توده های مولد و زحمتکش نباید از گرسنگی بمیرند و نتیجتا پا به فرار گذارند، یاغی شوند و یا دست به شورش برند.
·        سعدی به هیچ قیمتی حاضر نیست که اشراف بنده دار و فئودال نان آوران خود را به دلیل حرص و آز و خریت مأمورین دولتی از دست دهند.

3
·        سعدی با تمام تلاش مستمر خود برای سرپوش نهادن به سرچشمه ثروت اجتماعی، هر از گاهی تحت فشار واقعیت عینی، چه بسا ندانسته، دم خروس را به خواننده نشان می دهد.
·        او دراین حکم، دیالک تیک آبادی و خرابی را به شکل دیالک تیک آباد کردن خزینه سلطان و خانه خراب کردن رعیت بسط و تعمیم می دهد ونشان می دهد که آبادی خزینه سلطان، تنها ببرکت خانه خرابی توده مولد و زحمتکش امکان پذیر می گردد و لاغیر.
·        سعدی اکنون سرچشمه ثروت اجتماعی را نه در آسمان ها و خزائن غیبی الهی، بلکه در زمین و در کار طاقت فرسای توده های مولد نشان می دهد.

4
·        اما جالبتر انتخاب واژه «غافل» برای وزیر ستمگر است.
·        سعدی با مهارت یک ایدئولوگ سرسپرده و عوامفریب قصد سرپوش نهادن بر استثمار و ستم فئودالی دارد.
·        او خانه خراب کردن رعایا را برای آباد کردن خزانه پادشاه، نه امری قانونمند، متداول، اندیشیده و حساب شده، بلکه امری سوبژکتیف، تصادفی و ناشی از کوته اندیشی فرد منفردی تلقی می کند.
·        برای آن علت معرفتی قائل می شود و بدین طریق کل سیستم اجتماعی فئودالی را از زیر ضربه انتقاد اجتماعی بیرون می کشد.
·        او استثمار و خانه خرابی توده مولد را نه ناشی از جبر (سیستم اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی ـ بنده داری)، بلکه ناشی از غفلت وزیری، مباشری، کدخدائی (اختیار)، نه ناشی از ضرورت (مناسبات تولیدی فئودالی)، بلکه ناشی از تصادف (عامل دولتی استثنائی و تصادفی) قلمداد می کند.

5
·        سعدی در این حکم بدون اتلاف کلمه ای حتی، دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) و دیالک تیک ضرورت و تصادف را از هم می گسلد.
·        جبر و ضرورت را دور می اندازد و اختیار و تصادف را مطلق می کند و بدین طریق موضع دترمینیسم ایدئالیستی خود را ترک می کند و وارد سنگر آنارشیسم می شود.   

·        مشخصه اصلی آنارشیسم همین است:
·        انکار جبر (ضرورت) و مطلق کردن اختیار (آزادی)

6
·        سعدی به جای انتقاد از ماهیت اجتماعی ـ اقتصادی استثمار و ستم فئودالی، به انتقاد از عضوی از طبقه حاکمه مثلا مأمور مالیت جمع کن و یا بهره گیر می پردازد.
·        سعدی به جای انتقاد از کل سیستم اجتماعی فئودالی، به انتقاد از افراد تک و توک غافل وابسته بدان اکتفا می کند.

7
·        تاکتیکی که سعدی با مهارت تمام بکار می برد، امروزه به یکی از ترفندهای سیاسی ـ تبلیغاتی و عوامفریب هر روزه و هر ساعته در جوامع سرمایه داری مبدل شده است. 

·        گاهی حتی صدر اعظمی مورد انتقاد مطبوعات تا مغز استخوان مزدور و وابسته قرار می گیرد، تا سیستم اجتماعی ـ اقتصادی تحکیم و باور و یقین توده مولد به بی طرفی و صداقت رسانه های گروهی تجدید و تقویت شود.
·        فردی از طبقه حاکمه فدا می شود، تا کل نظام طبقاتی و کل طبقه حفظ شود، مثل درختی که شاخه ای را خشک می کند و می اندازد، تا کلیت خود را از نابودی نجات دهد.

·        درخت سرمایه داری می تواند حتی در ایام بحران سیاسی، تمامی بخش مرئی خود را فدا کند و ریشه های تنومند خود را حفظ کند، تا پس از گذر از بحران دو باره بروید و نشو و نما کند.
·        این روند و روال در مورد کلیه سیستم های مولتی فونکسیونال و لذا کلیه نظام های اجتماعی صادق است.     
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر