۱۳۹۱ آبان ۱۲, جمعه

هماندیشی با حمیده رضوانی (6)

 هماندیشی با مخملیان (4)     
سرچشمه:
صفحه فیس بوک گروه موسوم به
شعر و شعور و شعار

حمیده
چرا اشعار حافظ را از دیدگاه و روحیه لطیف تری بررسی نمی کنید و یا اشعار دیگرش را بررسی نمی کنید؟
دوست دارم این شعر حافظ را هم تحلیل کنید:
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز 
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی

جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
ز مهر او چه می ‌پرسی، در او همت چه می‌ بندی
همایی چون تو عالی قدر، حرص استخوان تا کی
دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی

در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

به شعر حافظ شیراز می ‌رقصند و می ‌نازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

 حافظ
دعای صبح و آه شب، کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        کلید گنج مقصود، دعای صبح و آه شب است.
·        تو هم همین پیشه کن تا به وصل یار نایل آئی.
·         
·        مفاهیمی که حافظ برای صدور رهنمود خود،  در این بیت به خدمت می گیرد، عبارتند از «دعای صبح و آه شب»، «کلید گنج مقصود»، «روش و راه»، «پیوند با دلدار»

·        ما برای درک منظور حافظ بهتر است که این مفاهیم را مورد تأمل قرار دهیم:

I
مفهوم «دعای صبح»

·        دعا به چه معنی است؟
·         
·        در فرهنگ واژگان فارسی به این پرسش پاسخ داده اند:

1
·        دعا یعنی «خواندن جمله های مأثور از پیغامبر و امامان در اوقات معین برای طلب آمرزش و بر آورده شدن حاجات»

2
·         نیایش کردن

3
·        در خواست حاجت از خدا

4
·        تضرع

5
·        نفرین
·        زورمندی مکن بر اهل زمین تا دعایی بر آسمان نرود (گلستان)

II
مفهوم «آه شب»

·        آه به چه معنی است؟

·        آه در فرهنگ واژگان فارسی به معنی زاری آمده است.

III
«کلید گنج مقصود»
دعای صبح و آه شب، کلید گنج مقصود است

·        در قاموس خواجه شیراز، کلید گشودن قفل گنج مقصود، آه و زاری شبانه و دعای صبحگاهی است.
 
·        حالا معانی آه و دعا را در این رهنمود حافظ بگذاریم و پس از درک منظور او بدان جامه عمل بپوشانیم.
·        یعنی تئوری خواجه را جامه پراتیک بپوشانیم:
·        از خطه نظر به عالم عمل فرود آییم.

·        بزعم خواجه ی «بسیار بسیار خردمند و انقلابی و زاهد و شیخ و صوفی و صومعه و راهب و مسجد و منبرستیز» شیراز، راه رهائی از معضلات زندگی و نیل به مقصود، عبارت است از «خواندن جملات مأثور از پیغامبر و امامان برای طلب آمرزش و بر آورده شدن حاجات، تضرع و زاری و نفرین»

·        خوب حالا چه باید کرد؟

الف

·        برای غلبه بر هر  معضل فردی، خانوادگی، ملی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی و جهانی باید کله خود را به زحمت اندازیم، بیاموزیم و راه حل بجوئیم و یا همان بهتر که شب تا صبح زاری و نفرین کنیم؟

ب

·        خوب چه فرقی بین آنچه که آخوندها برای غلبه بر مشکلات متنوع بیشمار زندگی، از دیرباز توصیه می کنند با این رهنمود حافظ وجود دارد؟

·        اگر فرقی میان آندو نیست، پس شیخ و زاهد و مسجد و منبر ستیزی حافظ چه می شود؟

·        چرا باید توصیه خمینی و خامنه ای و رفسنجانی و احمدی نژاد به آه و زاری شبانه و نفرین روزانه بر امریکا و شیاطین بزرگ و کوچک دیگر، خرافه تلقی شود و مورد انتقاد فراگیر قرار گیرد، ولی این بیت حافظ مورد تجلیل قرار گیرد و در هزاران منبر رادیوئی، تلویزیونی، انترنتی و غیره به گوش خلایق خوانده شود؟
·        چرا باید برای منتقدین رژیم آخوندی جوایز رنگارنگ بین المللی داده شود، ولی به دهن منتقد یاوه های حافظ و امثالهم به اتهام «بی اعتبار سازی بزرگان ما» (سهراب) دهن بند زده شود؟   

ت

·   حمیده حتما خواهد گفت که این فقط یکی از صدها هزار بیت حافظ است و نمی تواند به عنوان مشت نمونه خروار برای ارزیابی جهان بینی حافظ و فلسفه اجتماعی او مورد استفاده قرار گیرد.

·        حق هم با حمیده است.

·        ما برای کسب اطمینان خاطر و ارائه دلایل قوی و مستدل، سری به دیوان خواجه شیراز می زنیم و به عنوان مثال به دنبال واژه «دعا» می گردیم.

حافظ
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم
جواب تلخ می ‌زیبد لب لعل شکرخا را

·        حافظ در این بیت هم  تنها واکنشی که در مقابل دشنام و نفرین حریفی پیشنهاد می کند، دعاگوئی است:
·        طلب بهروزی روزافزون برای حریف بد دهن از درگاه الهی است.

·        دلیل حافظ، اما شنیدنی تر است:
·        جواب تلخ دادن درخور لبان لعلگون شکرخا ست.

·        فرمالیستی تر از این نمی توان استدلال کرد:
·        در قاموس خواجه، هرکس که لب لعلی دارد، حق دارد که به خلایق جواب تلخ دهد.
·        اگر این بد آموزی بی شرمانه به کودکان صغیر و کبیر کشور نیست، پس چیست؟

حافظ
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

·        حافظ در این بیت، مقوله بسیار مهم «دعا» را دوباره به خدمت می گیرد:
·        خواجه در جست و جوی کسی است که دعای او را به گوش ملازمان سلطان برساند.

·        دعای خواجه اما از چه قرار است؟
·         
·        دعای خواجه خیلی خیلی انقلابی و یاغی این است که سلطان به شکر الطاف الهی که شامل حالش شده و سلطنت به مثابه موهبتی الهی نصیبش گشته، گدائی از جنس حافظ را از نظر نراند.
·        یعنی نگاهی حداقل به او ارزانی دارد.
·        به این می گویند انقلابی تند رو و افراطی که نه جلو اش می توان  رفت و نه عقبش!

حافظ
می‌کند حافظ دعایی، بشنو آمینی بگو:
«روزی ما باد لعل شکرافشان  شما!»

·        دعای خواجه در این بیت، عبارت است از « نصیب خواجه گشتن لعل شکرافشان حریف»
·         
·        اینجا هم دعا به مثابه کلید گنج مقصود قلمداد می شود:
·        اگر هوس بوسیدن لب شکرافشانی به سر کسی زده، همان بهتر که دعا کند.
·        دعائی همان و دستیابی به لبان شکرافشان بیشمار همان.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر