۱۳۹۱ آبان ۱۶, سه‌شنبه

هماندیشی با روژین (4)

اثری ژرف اندیشیده از
مانا نیستانی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
روژین خسروی

·        چه تفسیری روژین از این کاریکاتور مانا دارند؟

روژین
ما آدم ها معایب خودمان را نمی بینیم، خودمان اینیم ولی به دیگران می اندازیم.


·        تفسیر روژین از این کاریکاتور مانا ـ به احتمال قوی ـ به شرح زیر است:

الف

·        اولا سنگ هائی که آدم ها با آنها همنوعی را سنگسار می کنند، بنا بر هنجارهای اخلاقی و شرعی رایج حتی، می بایستی قبل از دیگری، بر خویشتن خویش زنند:
·        یعنی خود بسان متهم و حتی بدتر ازا و سزاوار سنگسارند.

ب

·        ثانیا سنگسار کردن دیگری وسیله ای برای فراموش کردن عمدی «هنجارشکنی» های مشابه خویش است.
·        به عبارت دیگر، هر سنگ پرتاب شونده وسیله ای برای خودرهانی از چنگ عذاب عقیدتی درون است.

ت

·        ثالثا سنگسار کردن دیگری در توهم سنگسارنده، نوع مستوری از تطهیر خویش از «هنجارشکنی» های مشابه است.

·        حق تا حدودی با روژین است.
·        این شاهکار مانا اما خیلی ژرفتر و تأمل انگیزتر است.
·        مانا بی تردید خیلی حرفها برای گفتن دارد.
·        خیلی خیلی بیشتر از آنچه که در نگاه نخست بنظر می رسد.
·        عظمت آثار هنری در همین ژرفا ست.
·        دست مانا و روژین درد نکناد.

روژین
آره.
من فقط به قطره ای از دریای معنوی آن اشاره کردم.

میلاد
با فرافکنی و نپذیرفتن قصور، جامعه نابود می شود و این جامعه چیزی جز من و تو نیست.
بنابرین، نابودی تو نابودی من است.

الف

·        بنا بر تفسیر میلاد، اولا سنت سنگسار برای فرافکنی ملی است.

·        سنت سنگسار ملت یکپارچه ای را عملا به دو «طبقه»  کاذب تجزیه می کند و رو در روی یکدیگر قرار می دهد:
·        «طبقه»  کاذب پاسا و پاکدامن سنگسارنده
·        «طبقه»  کاذب فاسد و ناپرهیزگار سنگسار شونده

ب

·        این ثانیا به معنی ملیت زدائی از ملتی است.
·        این به معنی ملیت ستیزی است.
·        این به معنی اشاعه تفرقه ملی است.
·        این به معنی تخریب یکپارچگی و وحدت ملی است، به بهانه عوامفریب دفاع از سنت و شریعت و اخلاق و همبود.

ت

·        این ثالثا ـ در تحلیل نهائی ـ به معنی مرگ ملت است.
·        به معنی خودستیزی ملتی است.
·        به معنی تیشه بر ریشه خویشتن خویش زدن ملتی فریب خورده است.

·        عالم کاریکاتور یکی از عوالم بیشماری است که ما کمترین خبری از آن نداریم.

·        به عبارت دیگر از فقر کاریکاتورآگاهی بشدت در رنج ایم.
·        اکنون به دلیل کنجکاوی و پرسش از روژین و دوستان، گیر افتاده ایم و باید کله خود را به در و دیوار بکوبیم، در نهایت شرمندگی.

الف

·        در این کاریکاتور سه نفر با کیفیات متفاوت، تقریبا پشت سر یکدیگر به چشم می خورند:

·        اولی بلحاظ اندام کاملتر از دومی است و دومی کاملتر از سومی است.

·        چرا و به چه دلیل؟

·        مانا با این تفاوت ها چه برای گفتن دارند؟

1

·        شاید ایشان می خواهند، همان ایده خودستیزی فوق الذکر را نشان همگان دهند:

·        تخریب خویشتن خویش در اثر سنگسار همنوع را.

·        چون آنکه هنوز در آغاز سنگسار است، بخش مهمی از اندام خود را دارد و آنکه همه سنگ هایش را انداخته و دیگر قادر به سنگسار نیست، نیمه اندام است.

2

·        سومی در نتیجه سنگسار همنوع خویش، بخش بالائی اندام خود را از دست داده و فقط پاها و آلت تناسلی اش باقی مانده است.

·        انسان ولی فقط به شرط کلیت و تمامیت خود انسان است.
·        نیمه انسان به هیچ وجه نمی تواند انسان تلقی شود.

·        این بی تردید بدان معنی است که سنگسار ـ در تحلیل نهائی ـ به معنی انسانیت زدائی انسانها ست.
·        سنگسار انسان را از انسانیت تهی می کند.
·        سنگسار یعنی انسانیت ستیزی عریان.

·        این استنباط اما به چه معنی است؟

3

·        این بدان معنی است که سنگسارنده در واقع نه همنوع باصطلاح «بد کاره» خود را، بلکه همزمان خود را و ضمنا بشریت را به مثابه نوع سنگسار می کند.

·        انسان یک مقوله نوعی است و تقسیم ناپذیر است.
·        انسان را در فلسفه روشنگری، هومانیسم و در فلسفه کلاسیک آلمان و بویژه در مارکسیسم ـ لنینیسم به هیچ بهانه و دستاویزی نمی توان و نباید به خوب و بد، نیکوکار و بدکار و پست و عالی تقسیم بندی کرد.

·        انسان یگانه ی وحدتمند تقسیم ناپذیر است.

·        سنگسار بنی بشری به معنی سنگسار کل بشریت است.

ب


·        با توجه به سنگسارنده اول، متوجه می شویم که سنگ های اولین از کله سنگسارنده برداشته می شوند.
·        شاید مانا بدین طریق حرف های زیادی برای گفتن دارند.

·        اما چه حرف هائی؟
1

·        اولا اینکه سنگسارنده، قبل از اینکه کسی را در عالم واقع، سنگسار کند، او را پیشاپیش، در کله خود سنگسار کرده است.

·        روند و روال هر کردوکاری هم همین است:
·        نجار قبل از ساختن پنجره، مدلی از پنجره را در ذهن خود می سازد:
·        یعنی روند و روال پنجره سازی را بر پایه تجارب و دانش پیشین خویش، پیشاپیش تئوریزه می کند.

·        سنگسارنده نیز به همین سان.

2


·        ثانیا سنگسارنده ی لدنی، جبلی و  مادر زاد وجود ندارد.

·        سنگسارنده نخست بلحاظ نظری و شرعی ـ فقهی (بلحاظ تئوریکی و تئولوژیکی) مسموم و اقناع می شود تا به خودستیزی در فرم همنوع ستیزی حاضر شود و خواهر و برادر خود را سنگسار کند.

·        نوعی شست و شوی مغزی از هرچه که نوعی و انسانی است.
·        نوعی شست و شوی مغزی از هرچه که انسانی، اجتماعی، هومانیستی، متمدنانه و فرهنگمندانه است.

3

·        ثالثا سنگسار نوعی فرهنگ ستیزی و تمدن ستیزی است.

·        به عبارت دیگر، سنگسار نوعی بازگشت به ایام توحش است.
·        سنگسار نوعی سقوط به قهقرای بربریت است.

·        به قول میلاد، نوعی جامعه ستیزی و همبودستیزی است.
·        نوعی آسوسیالیته است.
·        نوعی اجتماعییت ستیزی است و جامعه را به درجه جنگل تنزل می دهد.

این اثر مانا 
اما بی تردید خیلی حرف ها و اندیشه ها برای گفتن دارد و باید به جادوی تفکر ژرفنده کشف شوند.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر