تحلیلی از
شین میم شین
هوشنگ ابتهاج
(هوشنگ
ابتهاج: سیاه مشق بهمن 1353.)
از لب پیمانه ـ گر سر می رود ـ لب بر مگیر
مرد را از جان گذشتن، به ز پیمان گشتن است
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
اگر به
بهای مرگ هم تمام شود، از پیمانه لب برندار!
·
چرا؟
·
برای
اینکه برای مرد، مردن بهتر از پیمان شکستن است.
1
·
منظور
هوشنگ ابتهاج از مفهوم «پیمان با پیمانه» ماهیتا همان منظور سعدی و حافظ است،
البته در پله ای دیگر و متعالی تر.
·
هوشنگ
ابتهاج سرباز جان بر کف سنگرهای پرولتری است.
·
مفهوم «پیمان
با پیمانه» ـ بلحاظ فرم ـ همان مفهومی است که سعدی و حافظ به مثابه ایدئولوگ های نظام
بنده داری و فئودالی سرهم بندی کرده اند و به خدمت گرفته اند.
·
هوشنگ
ابتهاج اما همین فرم و قالب را با محتوای طبقاتی دیگری پر می کند.
·
پیمان با
پیمانه بزعم سایه عبارت است از پیمان با توده های مولد و زحمتکش، پیمان با حزب
توده ها، پیمان با امر رهائی ملی و اجتماعی.
2
·
حالا به
روشنی می بینیم که در دیالک تیک فرم و محتوا، فرم واحدی (مفهوم پیمان با پیمانه)
با دو محتوای بکلی متفاوت و یا حتی متضاد پر می شود.
·
فرمی که
با محتوای قرون وسطائی در خدمت تحکیم منافع طبقه حاکمه ارتجاعی بود، در قاموس سایه
و سیاوش در خدمت پیشرفت اجتماعی است.
·
فرمی که در
شعر قرون وسطی بر ضد منافع استراتژیک توده های مولد و زحمتکش بود، در شعر سایه و
سیاوش در خدمت آنها و بر ضد منافع طبقات انگل و استثمارگر است.
3
·
در دیالک
تیک فرم و محتوا اما علیرغم اینکه نقش تعیین کننده از آن محتوا ست، فرم هیچ واره و
هیچکاره نیست.
·
لطمات معرفتی
ـ نظری ناشی از فرم شعر سایه و امثالهم، در کاربست ابتکاری همین مفاهیم قرون
وسطائی با محتوای مدرن است.
·
همراه با
این فرم و مفهوم، معیارهای ارزشی فئودالی وارد فرهنگ پرولتری مدرن می شوند:
·
بدین
طریق، ارزشمندی انسان ها به میزان پای بندی آنها به پیمان با پیمانه تعیین می شود:
·
هرکس تا
آخرین دم حیات، «نه» بگوید و از جان شیرین بگذرد، ایدئال و قهرمان و خادم تلقی می
شود و هر کس زیر شکنجه و پای چوبه دار، جا بزند، پیمان شکن و نتیجتا ضد قهرمان و خائن
تلقی می شود.
4
·
اکنون با
همین متراژ و معیار فئودالی ـ قرون وسطائی در دست، به مقایسه ای دست بزنیم:
·
خیلی از
دکترها و مهندس ها زندگی عادی داشته اند و به دنبال لذت مادی و معنوی از زندگی
بوده اند.
·
یکی از
این دکترها و مهندسین داربست طبقاتی خود را ترک می کند و به خدمت گردان پیکار طبقاتی
توده های مولد و زحمتکش در می آید.
·
به جای
برخورداری از لذات زندگی، مجبور به تحمل زجر و شکنجه و زندان و تبعید و خفت و خواری
می شود.
·
طبقات
حاکمه توپخانه تحقیر و توهین و تخریب مادی و معنوی خود را به رویش می گشایند:
·
دکتر و
مهندس بخت برگشته از طبقه انگل گریخته به مثابه بی وطن، خائن، جاسوس، نوکر اجنبی،
وطن فروش و غیره در بلندترین مناره های جامعه و جهان لجن مال می شود.
·
در حالی
که دکترها و مهندسین دیگر به خوشی و خرمی روزگار می گذرانند.
·
تا اینجا
هنوز مسئله ای نیست.
5
·
تا اینکه
بالاخره در ایام کهولت برای تداوم پیکار طبقاتی دوباره وارد کشور می شود و پس از
چندی دستگیر می گردد و تحت شکنجه جسمی و روحی به زانو در می آید.
·
چه بسا
حتی در مناره های بلند جامعه و جهان (رسانه ها، روزنامه ها و غیره) ظاهر می شود و
به خیانات عظیم خویش اقرار می کند:
·
به
جاسوسی، اجنبی پرستی، خودفروشی، وطن فروشی، خیانت به منافع ملی و غیره.
·
اکنون
همان همرزم سابق، نه تنها از سوی طبقات حاکمه مورد تحقیر و توهین و تخریب قرار می
گیرد، بلکه همه همرزمان سابقش به طرد او از صفوف خویش مبادرت می ورزند، تنهایش می
گذارند و پس از فروکش غرش توپخانه مخرب دشمن طبقاتی، به توپ انتقاد و تخریب مادام
العمر می بندند، به «شکستن پیمان با پیمانه» متهم می کنند، «مردیتش» را زیر علامت
سؤال می برند و رسوا و بی آبرویش می سازند.
·
این کردوکار
اما به چه معنی است؟
الف
·
این بدان
معنی است که اعضای حزب و سازمان و گروهی همه پل ها را پشت سر خویشتن خویش خراب می کنند.
ب
·
این به
معنی پیروی از شعار متافیزیکی موسوم به «یا همه چیز و یا هیچ چیز» است.
·
یا باید
برای وفاداری به «پیمان با پیمانه» از جان گذشت و به اصطلاح خردستیزان رنگارنگ،
جاودانه شد و یا به دلیل «پیمانشکنی» کذائی مطرود و رسوا گشت و از بارگاه خلق
رانده شد.
ت
·
این طرز تفکر
و عمل در تحلیل نهائی به معنی خودستیزی است.
·
این به
معنی ریختن آب ها به آسیاب دشمن طبقاتی است.
·
این به
معنی تخریب خویشتن خویش به بهانه مطلق کردن معیاری فئودالی ـ قرون وسطائی است:
·
«مرد آن
است که از جان بگذرد تا از سر پیمان! »
پ
·
این به
معنی پیروی از نیهلیسم است.
·
این به
معنی تحقیر زندگی و ستایش از مرگ است.
·
این همان
رسم و روال فکری فاشیسم است که ناظم حکمت در منظومه موسوم به «تارانتابابو» به تیغ
تیز انتقاد می سپارد.
یاد
خروشانش به یاد باد!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر