۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (77)

پرنده ای که از مترسک بترسد، از گرسنگی خواهد مرد!
ارنستو چگوارا
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
منیژه بابائی


1
میم
• چرا؟
• به چه دلیل تجربی؟
• کدام پرنده محتاط از گرسنگی مرده؟
2
منیژه

• منظور چه گوارا این است که کسی نباید پس از آموزش پرواز، از اوج گرفتن بترسد!

3
میم
• منیژه گرامی!
• شعار چه گوارا را هم باید مثل هر حکم (جمله) عادی بر مبنای مفاهیم (واژه های) آن معنی کرد، نه بطور سوبژکتیف و دلبخواهی.
• این ایده شما ایده منطقی و خوبی است، ولی با منظور چه گوارا انطباق ندارد.

• ایشان صریحا از مترسک سخن می گویند و منظورشان عوامل و سران حکومت های سرمایه داری و حتی «شخص شخیص» امپریالیسم است.

• این حکم بریده ای از متنی مفصل باید باشد و به خودی خود بیانگر چیز زیادی نیست!
ایشان در این حکم، ظاهرا می خواهند دل و جرئت پیکار به توده ها بدهند و به پیش رانند!
• این حکم باید در پیوند با کل متن مربوطه خوانده و تفسیر شود و گرنه به معنی پیش راندن توده ها، بی اعتنا به شرایط عینی و ذهنی، بی اعتنا به تناسب قوای واقعا موجود و بی اعتنا به خیلی چیزهای صرفنظرناپذیر دیگر خواهد بود.

3
منیژه

• در رابطه با گفته شما مبنی بر اینکه «کدام پرنده محتاط از گرسنگی مرده؟»، اگر منظور چه گوارا توده ها باشد، حکم او باز هم صدق می کند.
• چون توده هایی بوده اند که جرئت پیکار نداشته اند.

4
میم

• منظور من این بود که این حکم منقول از چه گوارا ـ فی نفسه و به تنهائی ـ منطقی نیست:
• ترس از مترسک موجب مرگ پرنده از گرسنگی نمی شود.

• ترس اصولا یکی از گشتاورهای مهم غریزه حفظ نفس است و بد نیست.
• ترس اصلا شرم انگیز و مذموم نیست!

• این تصور باطل راجع به ترس، شاید ریشه در فرهنگ فئودالی داشته، بعد کسب استقلال نسبی کرده، اعتبار عام پیدا کرده و کماکان جانسختی می کند
!

• بدون ترس حتی نمی توان لحظه ای از گزند «دشمن» در امان ماند.

• ترس و احتیاط لازم است.

• انسان را نمی توان و اصولا نباید از خواص طبیعی، ماهوی و غریزی ـ بنیادی اش تهی کرد.


• شکی نیست که در نبرد باید ریسک کرد و خطر کرد، ولی هرگز نباید به استقبال مرگ رفت، به قول شاملو، «پیشاپیش مرد!»

• هرگز نباید مرگ را تبلیغ کرد.

• تبلیغ مرگ کسب و کار خردستیزان از هرنوع بوده است:

• کسب و کار فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم، نیهلیسم بوده و امروزه کسب و کار پر رونق امپریالیسم و فوندامنتالیسم در همه فرم های شان است!

• آوانتوریسم به ایام کودکی جنبش کمونیستی ـ کارگری تعلق داشته!

• سرداران و پیشقراولان توده ها گوهران بی بدیلی اند که باید بسان مردمک چشم، حفظ شوند تا در لحظه خیزش توده ها و یا در دوره های بحرانی پس از شکست فجیع، قحط رهبر نباشد و توده ها دنبال هر خری نیافتند.


• با شعارهای این چنینی نمی توان کاری کارساز انجام داد.

• برای روشنگری علمی بدیلی وجود ندارد!


و گرنه با نیت خیر هم می توان خودفریبی و عوامفریبی پیشه کرد.
با سپاس و پوزش
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر