دردی است بدل مرا ز بی مهری دوست.
درمانی اگر هست مرا، باز از اوست.
خرسندم از او، مرا چه درمان و چه درد.
کز دوست هر آن چه بر من آید نیکوست.
دکتر ف. وحیدا
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
جمشید وحیدا
درمانی اگر هست مرا، باز از اوست.
خرسندم از او، مرا چه درمان و چه درد.
کز دوست هر آن چه بر من آید نیکوست.
دکتر ف. وحیدا
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
جمشید وحیدا
• در این رباعی، اندیشه ی سنتی دیرآشنائی نمایندگی می شود:
• «خرسندم از او مرا چه درمان و چه درد.
• کز دوست هر آن چه بر من آید نیکوست!»
• این ایده به ایراسیونالیسم (خردستیزی) عرفان به اضافه ایراسیونالیسم های دیگر سرشته است:
1
• در این ایده و اندیشه، از سوئی، دیالک تیک درد و درمان (همبائی ستیزمند درد و درمان) تخریب می شود و میان آندو ـ اراده گرایانه ـ علامت تساوی گذاشته می شود و یا حتی کیفیت آندو وارونه و جا به جا می شود:
• درمان درد و درد درمان قلمداد می شود، بسته به اینکه چه منشائی داشته باشند.
• این اندیشه و طرز تفکر حاکی از ایراسیونالیسم عرفان است.
• مراجعه کنید به عرفان، ایراسیونالیسم، ایراسیونایلسم مدرن و دفاع از خرد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
• از سوی دیگر، در این ایده و اندیشه، معیار عینی و واقعی برای تعیین دردیت و درمانیت درد و درمان دور افکنده می شود و تعیین کننده ی این مهم (مهم حتی برای مرگ و زندگی)، موجود چه بسا موهومی به نام «دوست» جا زده می شود.
• چرا موهوم؟
• برای اینکه در ادبیات ایران ظاهرا تعریف روشنی از «دوست» کذائی وجود ندارد و این بی دلیل نیست:
• بدین طریق دست عوامفریبان باز می ماند تا به ترویج ترفند ایدئولوژیکی خود نایل آیند و بسته به میل خود و یا بسته به نیاز خود، هر کس و ناکس را به عنوان «دوست» جا بزنند:
آن سان که بتوانند حتی قلدر قدر قدرتی از جنس تیمور لنگ را نه تنها دوست تلقی کنند، بلکه از او قول شفاعت در روز قیامت بگیرند و در وصیت نامه خویش حتی به قلدر شفیع و هر کس دیگر یادآور شوند و ضمنا او را در این دنیا به آب زمزم بشویند و تطهیر کنند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر