۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

کیوان ستاره بود!

کیوان ستاره شد تا شب گرفتگان، راه سپیده را بشناسند!

هوشنگ ابتهاج (سایه)

• ما از نژاد آتش بودیم
• همزاد آفتاب بلند، اما
• با سرنوشت تیره خاکستر

• عمری میان کوره بیداد سوختیم
• او چون شراره رفت
• من با شکیب خاکستر ماندم

• کیوان ستاره شد
• تا برفراز این شب غمناک
• امید روشنی را
• با ما نگاه دارد

• کیوان ستاره شد
• تا شب گرفتگان
• راه سپیده را بشناسند

• کیوان ستاره شد
• که بگوید:

• «آتش

• آنگاه آتش است
• کز اندرون خویش بسوزد
• وین شام تیره را بفروزد!»

• من در تمام این شب یلدا
• دست امید خسته خود را
• دردست های روشن او می گذاشتم

• من در تمام این شب یلدا
• ایمان آفتابی خود را
• از پرتو ستاره او گرم داشتم

• کیوان ستاره بود
• با نور زندگانی می کرد
• با نور درگذشت

• او در میان مردمک چشم ما نشست
• تا این ودیعه را
• روزی به صبحدم بسپاریم!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر