۱۳۹۰ بهمن ۶, پنجشنبه

جهان و جهان بینی هوشنگ ابتهاج (9)

امیرهوشنگ ابتهاج (سایه) (6 اسفند 1306)
کیوان ستاره بود
تحلیل واره ای از
شین میم شین

مرتضی کیوان هاشمی (کیوان)
به فرمان شاه در (۲۷ مهر ماه ۱۳۳۳) تيرباران شدند:
مهندس و شاعر مرتضی کيوان
سرهنگ شهربانی عزب الله سيامک
سرهنگ دوم محمد علی مبشر
سرهنگ دوم نعمت الله عزيزی
سرگرد حقوقدان هوشنگ وزيريان
سرگرد ژاندارمری نصرالله عطارد
سروان شهربانی محمد علی واعظ قائمی
سروان شهربانی نظام الدين مدنی
سروان شهربانی نورالله شفا
ستوان يکم عباس افراخته

• ما از نژاد آتش بودیم
• همزاد آفتاب بلند، اما
• با سرنوشت تیرهء خاکستر

• عمری میان کوره بیداد سوختیم
• او چون شراره رفت
• من با شکیب خاکستر ماندم

• کیوان ستاره شد
• تا برفراز این شب غمناک
• امید روشنی را
• با ما نگاه دارد

• کیوان ستاره شد
• تا شب گرفتگان
• راه سپیده را بشناسند

• کیوان ستاره شد
• که بگوید:
• «آتش
• آنگاه آتش است
• کز اندرون خویش بسوزد
• و این شام تیره را بفروزد!»

• من در تمام این شب یلدا
• دست امید خسته خود را
• دردست های روشن او می گذاشتم

• من در تمام این شب یلدا
• ایمان آفتابی خود را
• از پرتو ستاره او گرم داشتم

• کیوان ستاره بود
• با نور زندگانی می کرد
• با نور درگذشت

• او در میان مردمک چشم ما نشست
• تا این ودیعه را
• روزی به صبحدم بسپاریم!

تلاش برای تحلیل شعر «کیوان ستاره بود»

• این شعر سایه ـ هم بلحاظ فرم و هم بلحاظ محتوا ـ شاید بهترین شعری است که ایشان در تمامت عمر خود سروده اند.

• فرزانه ای دیرآشنا که شعور هنری شان صدها بار بیشتر از ما ست، تحلیلی بر این شعر نوشته اند و برای ما فرستاده اند.
• ما قبل از خواندن تحلیل ایشان به تحلیل واره ای از این شعر مبادرت می ورزیم تا بلکه در آئینه معرفتی ـ نظری ایشان به تماشای خویش بنشینیم.
• این اولین بار است که برای ما چنین امکان حاصلخیزی (حیدر مهرگان) فراهم آمده است.

• ما این شعر سایه را بند به بند مورد تأمل قرار می دهیم:

بند اول
• ما از نژاد آتش بودیم
• همزاد آفتاب بلند، اما
• با سرنوشت تیرهء خاکستر

• مفاهیمی که سایه در این بند شعر به خدمت می گیرند، عبارتند از «ما»، «نژاد»، «آتش»، «آفتاب»، «سرنوشت»، «خاکستر»

1
مفهوم «ما»

«ما» دراین شعر سایه ـ ظاهرا ـ متشکل از کیوان و خود ایشان است.
• شاملو هم ـ اگرچه از سنگری دیگر ـ شعری در رثای کیوان سروده است، ولی نه به نیرومندی فرمال و محتوائی این شعر بی نظیر سایه.

• این شعر سایه در واقع از دو شخصیت تشکیل شده است:
• از ما!
• از کیوان و هوشنگ!

• کیوان در سال 1333 تیرباران شده است.
• هوشنگ جوانی 27 ساله است.
2
مفهوم «نژاد»

• نژاد یک مقوله بیولوژیکی و آنتروپولوژیکی است.

• در عالم جانوران هر نوعی به زیرنوع ها و بالاخره به نژادهای جغرافیائی تقسیم بندی می شود و در سیر انطباق خود با شرایط محیط زیست، توسعه و تکامل می یابد.
• نژادهای حیوانی تابع قوانین طبیعی اند.
• آنها فرم وجودی نوع معینی را تشکیل می دهند و تحت تأثیر شرایط معینی (شرایط طبیعی و یا شرایط مصنوع انسان) می توانند به انواع جدیدی بدل شوند.

• نژاد انسانی بمثابه یک مقوله بیولوژیکی تابع قوانین اجتماعی است.

• مراجعه کنید به نژاد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• این شاید اولین بار است که کسی مفهوم «نژاد آتش» را می سازد.

• ابراهیم گلستان چندی پیش در مصاحبه ای با «صدای آلمان» گفته است که گویا روشنفکران «چپ» به ترجمه اثر آدولف هیتلر تحت عنوان «نبرد من» پرداخته اند، صادق هدایت با سبیل هیتلری و احمد شاملو و غیره احتمالا تمایلات فاشیستی داشته اند که باید مورد بررسی قرار گیرد.


• مفهوم نژاد باید به نحوی از انحا از «گنجینه» فرهنگی فاشیسم به گنجینه واژه ای هوشنگ 27 ساله رخنه کرده باشد و یا از شاهنامه حکیم کمونیست طوس، با معنائی بکلی دیگر!

• مراجعه کنید به بحث پیرامون مفهوم نژاد در حماسه داد، اثر جوانشیر

• در خلوص موضعگیری پرولتری هوشنگ ابتهاج کمترین تردیدی نمی توان داشت.

• و گرنه سیاوش با چنان عاطفه شورانگیزی از ایشان نام نمی برد.

• منظور سایه از مفهوم «نژاد آتش»، به احتمال قوی، جنس آتش است.


• سایه ستاینده مستمر و مادام العمر آتش است، نه فقط در این شعر!


• در سیاه مشق سایه (مجموعه غزلیات و رباعیات ایشان) بکرات می توان به مفهوم «آتش» و چه بسا حتی به تئوری سایه از آتش برخورد کرد.


• فروغ فرخزاد نیز شاید تحت تأثیر سایه، از مفهوم «تبار گل ها» سخن می گوید.
• مفهوم تبار بوی فئودالیسم می دهد، بوی اصل و نسب و این مزخرفات، ایشان هم شاید آن را از شاهنامه حکیم طوس به میراث برده اند!
3
مفاهیم «آتش» و «آفتاب»
ما از نژاد آتش بودیم، همزاد آفتاب بلند، اما

• کیوان و هوشنگ از جنس آتش بوده اند، ولی با تفاوتی چشمگیر!

• کشف آتش پدیده ای انسانی و جدید است.

• آتش اما به مثابه فرم گرمائی انرژی به قدمت ماده است!
• هوشنگ 27 ساله ـ به احتمال قوی ـ سر رشته ای در علم فیزیک نداشته اند، اگرچه با خسرو روزبه محشور بوده اند:
• خسرو روزبه از این بابت بر همه سر بوده است.

• دفاعیات و آثار خسرو باید دیر یا زود تحلیل شوند، تا او از خطه اسطوره بیرون آید و چهره واقعی خود را نشان همگان دهد!


• احتمالا بنظر سایه در این شعر، خورشید قدمتی بمراتب بیشتر از آتش دارد.

• اگرچه این نظر بکلی باطل و غیرعلمی است، اما قابل درک و توجیه است!

4
مفاهیم «سرنوشت»، «خاکستر»
با سرنوشت تیرهء خاکستر

• مفهوم «سرنوشت» یکی از مفاهیم خرافی و فاتالیستی قرون وسطی است که در اکثر اشعار حافظ و نتیجتا در اکثر اشعار سایه بکار گرفته می شود.

• فاتالیسم (سرنوشتگرائی) دیالک تیک جبر و اختیار را تخریب می کند، قطب اختیار را دور می اندازد و قطب جبر را بر تخت می نشاند و مطلق العنان و همه کاره جا می زند:

• انسان بدین طریق، سوبژکتیویته (فاعلیت) خود را از دست می دهد و از آن تفاله ای انگل و هیچکاره باقی می ماند.

• سایه اما نمی تواند فاتالیست باشد.

• سایه سرباز سنگرهای خونین پرولتری است و به نقش تاریخساز توده ها ایمانی از جنس صخره و سنگ دارد.


• اما برای کیوان و خود و احتمالا برای همه همسانان خود در طول تاریخ مبارزات رهائی بخش، «سرنوشت تیره خاکستر» قائل می شود.

• سرنوشت آتش کشته!
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر